حسینعلی کلانی، از چهره های ماندگار تاریخ ورزش ایران در روز سوم بهمن ماه سال 1323 قدم به دنیای خاکی گذاشت.
به گزارش طرفداری، نسبش به خاندان غفاری کاشانی می رفت اما چهره اش چنان بود که در کودکی تصور می شد از یک خانواده بریتانیایی است، رنگ پوست و چشمانش این گمانه را در کوی و برزن، تقویت می کرد.
دوران کودکی حسین کلانی
حسین دوست داشتنی در فوتبال ایران چهره ای روشن داشت، از تیم پولاد شاهین حماسه نخست را سرود و سپس به دلیل راه طولانی تا محل تمرین تیم شاهین، با تیم مشعل کارش را ادامه داد. درخشش بی نظیر در 17 سالگی باعث شد چشمان دکتر اکرامی، موسس و پدر معنوی شاهین قدیم که یک بار او را در 13 سالگی دیده بود، دوباره خیره شود، شاهین، عشق حسین کلانی بود و او از فصل هجدهم زندگی، دوباره با شاهین هم پرواز شد.
مصدومیتی طولانی امانش را برید اما خسته اش نکرد و بالاخره روزی رسید که حسین جوان کنار حمید شیرزادگان و همایون بهزادی خط آتش شاهین تیزبال را ساخت. المپیک توکیو گذشته بود و نسلی تازه بود که در میانه دهه چهل سر بر می کشید، برمکی ها و دهداری ها می رفتند و برای آن که این قصه همیشه تازه بماند حسین کلانی بود که از درخشش بسیارش چشم ها را خیره می کرد.
در سال 44 حسین کلانی به تیم ملی رسید، حسین فکری هم مثل همه اهالی فوتبال او را پسندید و عاشق سبک نوینش در فوتبال شد، سپس نوبت مهدی اسداللهی بود و سال 46 و مسابقات فوتبال تهران، آن ابراز نظر تاریخی، بخشی مهم از زندگی ورزشی مردی بود که همچنان بی رقیب پیش می رفت.
حسین کلانی در تیم ملی ایران
اسداللهی که سرمربی پاس بود بعد از بازی شاهین و پاس اظهار کرد:
امروز اگر شاهین برد و ما باختیم، حرفی ندارم جز یاد کردن از حسین کلانی، او با همه فرق دارد، بی تردید در این فوتبال اگر بخواهی برنده باشی باید حسین کلانی را داشته باشی.
سال 46 تلخ بود، سال مرگ تختی و سال مرگ شاهین، انحلال تیمی که عشق حسین، همایون، حمید، هادی و بیوک بود اما هوش دهداری کار خودش را کرد و بازیکنان شاهین همگی به پرسپولیس پیوستند و فریاد های شاهین، روی سکوها جای خودش را به طنین پر خروش پرسپولیس داد.
کلانی بود و جام آسیایی 1968 و اولین قهرمانی تیم ملی در آسیا، جایی که پرویز می خروشید و همایون پرواز می کرد و حسین ماه مجلس بود، ایران قهرمان شد، فوتبال وارد دور تازه اش می شد.
قهرمانی ایران در رقابت های آسیایی
سال بعد و ادامه درخشش حسین در تیمی تازه، پیکان از کارخانجات ایران ناسیونال، آمد و همه را گرفت و کشت و برد، بهترین سال باشگاهی حسین، آقای گلی در مسابقات، بهترین بازیکن سال، گل به تاج، گل به تیم زسکای مسکو و شگفت آن که 36 سال بعد که آلن راجرز سالخورده را در ایران دیدم، صمیمانه گفت:
بهترین باشگاه ایرانی پیکان 48 بود و بهترین بازیکن آن تیم حسین کلانی.
قهرمانی حسین کلانی با پیکان
سال 49، سال برگشت به پرسپولیس بود، آقای گلی در 2 لیگ متفاوت، حسین بی رحم شده بود، توپ و تور در کسری از ثانیه به هم پیوند می خورد و چهره نجیب او زیر نور آفتاب و مهتاب، بر چشمان همه از داخل و خارج منعکس می شد.
تیم ملی و سال 51 باز هم صفحه ای درخشان از درخشش ابرمرد فوتبال بود، روزهای خوب جام ملتهای 1972 آسیا، آقای گلی در مسابقات، گلزنی در فینال برای قهرمانی، هت تریک برابر عراق، حضور در تیم منتخب مسابقات مثل دوره گذشته جام ملتهای آسیا، این همه افتخار برای مردی بود که تازه 28 ساله شده بود.
در روزگاری که رسیدن به مرز 30 سالگی آغاز اندیشه برای دوران بعد فوتبال بود، حسین همچنان ماه مجلس بود، برای صعود به المپیک 1972 مونیخ او گل صعود ایران را زد اما انگار حسین دوست داشت فردای اوج، نقطه فرود باشد، سال 52 تیم ملی و پرسپولیس برای او آن شوق سابق را نمی ساخت، گلزن دربی های 4-1 و 6-0 بود و به فوتبال عشق می ورزید اما تصمیم داشت در پایان خط بایستد.
گل حسین کلانی به استقلال
حسین دوست داشتنی همزمان با جدایی کاشانی، بیوک، طاووسی و محراب از پرسپولیس رفت اما تولد دوباره شاهین باعث شد کوتاه مدتی در شاهین که نام تازه اش شهباز شده بود حضور پیدا کند و سپس فوتبال را به سان تندیسی از افتخار و خاطره روی قلبش گذاشت، آن را بوسید و پیامی رسا به تاریخ داد؛ خداحافظ!
حسین کلانی در تیم شهباز
کلانی اما در سال 60 زمانی که تنها 37 سال داشت یک رییس مقتدر و با شخصیت برای فوتبال تهران بود، حیف که مجال ادامه کار را آنها که شان و ارزش او و فوتبال را نمی شناختند از اهالی فوتبال گرفتند و حسین از فوتبال رفت تا در استان فارس جاده بسازد و همان جا همایون را هم با خود برد.
سال 65 بود که به اقتضای سن برای اولین بار شکوه حضورش در میدان را دیدیم، بازی پیشکسوتان فوتبال برای بزرگداشت فوت فرهنگ بادکوبه و حسین بعد از چند دقیقه بازی در 42 سالگی کمی مصدوم شد و خواست زمین را ترک کند که با شعار سکوهای پیر امجدیه مواجه شد که کلانی نیا بیرون!
کلانی در سال 67 دوستان را تنها گذاشت و به آمریکا رفت، 14 سال بعد وقتی بعد از مدت ها به ایران برگشت، اظهار نظرات، دل پاک و هوای صاف صداقتش هر روز که از غیبتش می گذشت، او را محبوب تر می کرد.
سال 81 آمد و ماند و دوست داشتنی تر شد و حسن خلقش همچنان سلسله جنبان قصه دوستی ها بود. سالهای خوبی را سپری کردیم، روزهای خوب تیم ملی و پرسپولیس را کنارش بودیم اما مراورید اشک هایش را هنگام وداع همایون، کاشانی و جاسمیان دیدیم و شکسته دل رو به آسمان نگاهمان را دوختیم اما اشک هایمان خشک نشد. امروز از آن نسل دوست داشتنی، دبیر سیاقی، پرویز خان، برمکی، شیری پاطلایی، همایون سرطلایی، ناظم گلزن، ابراهیم آتش پاره، محراب با معرفت، عزیز دوست داشتنی، صفر آقای گل، کاشانی دیپلمات و حمید سیم خاردار کنار ما نیستند، از میدان استقلال هم ناصر حجازی، جانملکی، غلامحسین مظلومی، پورحیدری، ایرج و جمالی آسمانی شده اند اما حسین کلانی کنار ماست، کنار پروین، خوردبین، معینی، برادران وطنخواه، کاظم رحیمی، جواد الله وردی و هادی طاووسی، کنار ما، کنار نسل امروز.
امروز به حرمت 77 سالگی حسین کلانی، 77 ثانیه بر پای می ایستیم و از خداوند مهربان می خواهیم سایه او را بر سرمان مستدام دارد که:
با من بی کس تنها شده یارا توبمان
همه رفتند از این خانه خدا را تو بمان