بیشتر دوران جوانی فرودو در براندی هال در باکلند ، خانه اجدادی خانواده برندی باک ، از جمله مادرش ( پریمولا براندی باک ) سپری شد. فرودو بهعنوان یک حیلهگر شناخته میشد، با مریادوک (مری) برندیباک و پرگرین (پیپین) دوست شد و هر جا که میرفتند دردسر ایجاد میکرد. آنها اغلب از مزرعه کشاورز ماگوت بامفورلنگ قارچ می دزدیدند .
در 2980 ، زمانی که فرودو تنها 12 سال داشت، والدینش در یک حادثه قایق سواری در رودخانه براندی واین غرق شدند . فرودو که تنها فرزند بود، در براندی هال ماند تا اینکه "عموی" 99 ساله اش بیلبو او را در 2989 به فرزند خواندگی پذیرفت . بیلبو فرودو را برد تا با او در خانه اش در بگ اند زندگی کند و او را وارث خود کرد.
این دو در سالهای بعد بسیار به هم نزدیک شدند. فرودو بسیاری از زبان الفی را در زمان خود با بیلبو و همچنین بسیاری از افسانه های سرزمین میانه را آموخت. این دو در تاریخ 22 سپتامبر توسط شایر اکونینگ (حدود 12 تا 14 سپتامبر در تقویم ما) تولد مشترک داشتند و هنگامی که فرودو به سی و سه سالگی رسید و بیلبو به سن قابل توجه 111 سالگی رسید، جشنی با شکوه ویژه برگزار شد.
بیلبو قبل از شوخی با همتایان هابیت خود با استفاده از یک حلقه برای ناپدید شدن، یک سخنرانی به یاد ماندنی برای تولد ایراد کرد که در آن گندالف به سرعت واکنش نشان داد و از چوب خود برای ایجاد یک فلاش کورکننده در جایی که بیلبو ایستاده بود استفاده کرد. هابیت ها در مهمانی گیج و ناراضی ماندند و بیلبو دیگر هرگز در شایر دیده نشد.
بیلبو قبل از عزیمت برای سفر به ریوندل ، گفتگوی طولانی با گندالف داشت که در نهایت او را متقاعد کرد که داوطلبانه حلقه واحد را تسلیم کند. بیلبو آن را با یادداشتی برای فرودو، که حالا حلقه دار بعدی می شد، روی شومینه گذاشت.
پس از پایان مهمانی، فرودو به خانه بازگشت و متوجه شد که اکنون استاد بگ اند و دریافت کننده حلقه جادویی بیلبو است. گندالف که بیشتر در مورد منشأ، قدرت و هدف حلقه کنجکاو بود (اما هنوز مثبت نبود که حلقه واحد بود)، به هابیت جوان توصیه کرد که از حلقه استفاده نکند. فرودو تا هفده سال بعد به درخواست جادوگر عمل کرد و حلقه را در مکانی امن پنهان کرد. با این حال، در 12 آوریل 3018 ، گندالف به بگ اند بازگشت و به فرودو هشدار داد که حلقه در واقع همان حلقه است که ارباب تاریکی سائورون برای حکومت بر سرزمین میانه به آن نیاز دارد. گندالف که متوجه شد سائورون به دنبال حلقه خواهد بود، به هابیت توصیه کرد که مخفیانه سفر بیلبو به ریوندل را دنبال کند.
پس از بحث فرودو با گندالف، شایعه ای مبنی بر تمام شدن پول او شروع شد. این شایعه اگرچه توسط فرودو آغاز نشده بود، اما توسط او تشویق شد. مری به فرودو کمک کرد تا یک خانه کوچک در کریک هالو بخرد . فرودو به استثنای باغبانش سام گامگی که موافقت کرده بود او را تا ریوندل همراهی کند، به دیگر هابیت های شایر گفت که قصد دارد به باکلند نقل مکان کند. او خانه خود را به ساکویل-بگینز فروخت و در 23 سپتامبر 3018، روز بعد از پنجاهمین سالگرد تولدش، فرودو از بگ اند رفت و سم و پیپین را با خود برد. آنها صبح زود به سمت بری رفتند ، و درست به موقع، به عنوان قدرتمندترین خدمتکاران سائورون، نه نازگول .، با لباس سواران سیاه پوست وارد شایر شده بود و به دنبال هابیتی با نام بگینز می گشت.
فرودو تقریباً توسط یک بلک سوار در جاده دستگیر شد، اما توسط گیلدور اینگلوریون نجات یافت و از او راهنمایی خواست. فرودو و سام با ترک جاده ها برای عبور از کشور، به مزرعه کشاورز ماگوت رسیدند، که به آنها کمک کرد تا از سواران فرار کنند. با ملاقات با مری در فری باکلبری ، سواری را دیدند که آنها را از بانکی که از آنجا حرکت کرده بودند تعقیب می کرد. فرودو به محض ورود به کریک هالو متوجه شد که مری و پیپین قبلاً از سفر "مخفی" او اطلاع داشتند. فرودو چاره ای جز آوردن این دو جوان با خود نداشت. آنها به امید از دست دادن بلک رایدرها از جنگل های قدیمی و بارو داونز عبور کردند که موفق شدند. آنها با مشکلات دیگری در آن مکان ها مواجه شدند، به دست پیرمرد ویلو و اوبارو-وایت ، اما دو بار توسط تام بامبدیل ، موجودی مرموز که در جنگلی در وسط جنگل قدیمی زندگی میکرد، نجات یافتند.
در بری، هابیت ها در مهمانخانه ، یک مسافرخانه قدیمی، اقامت کردند. فرودو با نام آقای آندرهیل سعی داشت تا حد امکان کمترین شک را ایجاد کند. فرودو وقتی متوجه مردی با شنل مرموز شد که زیر سایه نشسته و پیپ بلندی می کشد، فرودو از صاحب مسافرخانه، بارلیمان باتربر ، پرسید که آن مرد کیست. مسافرخانهدار به مردی که یک تکاور بود به نام استرایدر اشاره کرد.
در آن شب، سواران سیاهپوست به بری رسیدند و در جستجوی فرودو و حلقه تک به مسافرخانه حمله کردند، اما استرایدر به موقع توانسته بود هابیتها را از آنها پنهان کند. استرایدر پس از جلب اعتماد آن ها، خود را به عنوان آراگورن به فرودو و دیگران معرفی کرد، که او همچنین سرگذشت سواران سیاه پوست را که نازگول یا رینگوریت نیز نامیده می شوند، فاش کرد. استریدر با اسبی به نام بیل که هابیت ها در بری به دست آورده بودند، فرودو و همراهانش را به وحشی هدایت کرد. آراگورن راهنمای آنها به ریوندل خواهد بود و آنها را از میان باتلاق های میج واتر و به تپه ودر تاپ هدایت می کرد .
در شب ششم اکتبر، هابیت ها توسط پنج نفر از نه حلقه حلقه در ودرتاپ مورد حمله قرار گرفتند. فرودو در حضور نازگول اشتباه کرد که حلقه را گذاشت. او با کشیدن شمشیر و استناد به نام یکی از والارها به نام البرت گیلتونیل توانست در برابر تلاش آنها برای گرفتن او مقاومت کند . متأسفانه، رهبر نازگول، شاه جادوگر آنگمار ، با چاقوی مورگول به کتف فرودو زد (او به قلبش خنجر می زد) . اگر در دلش می گرفت، فرودو مثل نازگول ها می شد، فقط ضعیف تر و تحت کنترل آنها. نزگول ها با حضور آراگورن و مهارت رزمی او رانده شدند. همچنین به این دلیل که او مشعل داشت، که یکی از نقاط ضعف آنها.
اگرچه آراگورن یک درمانگر ماهر بود، اما نتوانست زخم فرودو را التیام بخشد. تکهای از تیغه حلقه در گوشت فرودو باقی ماند و در آنجا به سمت قلب او حرکت کرد. فرودو در آستانه مرگ (یا بدتر از آن)، توسط گلرفیندل ، یک الف الرد، که هابیت مجروح را بر اسبش اسفالوت سوار کرد، نجات یافت . آنها توسط نازگول پیدا و تعقیب شدند، زیرا گلرفیندل سوار شد و فرودو را به سرعت به فورد بروینن ، در ورودی دره ریوندل برد. هنگامی که آنها از رودخانه بروینن عبور کردند ، نه حلقه حلقه پشت سرشان از فرودو خواستند حلقه را واگذار کند، اما فرودو نپذیرفت. پس از آن، نزگول ها وارد رودخانه شدند و در سیلابی که الروند فراخوانده بود، شسته شدند .
فرودو به زودی توسط الروند در ریوندل شفا یافت، او می دانست که زخم در نهایت او را رها نمی کند، زیرا هم روحی و هم جسمی بود. در 24 اکتبر 3018، فرودو در ریوندل از خواب بیدار شد و با بیلبو، گندالف، آراگورن، سم، مری و پیپین دوباره متحد شد. اگرچه الروند زخم او را التیام بخشیده بود، اما تا زمانی که در سرزمین میانه زندگی می کرد، این زخم سالانه او را آزار می داد
پس از بهبودی، فرودو به شورای بزرگی که الروند سازماندهی کرده بود احضار شد. نمایندگان تمام مردمان آزاد سرزمین میانه در مورد تاریخچه حلقه های قدرت بحث کردند و تصمیم گرفتند که حلقه واحد باید نابود شود. همانطور که حلقه نشان داده شد و عصبانیت ها شعله ور شد، بحث در مورد اینکه چه کسی باید حلقه را در این ماموریت حمل کند شروع شد ، تا اینکه فرودو شجاعانه داوطلب شد تا حلقه را به موردور برده و آن را در آتش کوه دووم بیندازد . یکی از اعضای هر یک از مردمان آزاد به فرودو در جستوجوی او پیشنهاد پیوست و بدین ترتیب انجمن حلقه را تشکیل داد .
انجمن متشکل از فرودو، ساموایز، مری، پیپین، آراگورن، گاندالف، بورومیر گوندور ، لگولاس از قلمرو جنگلی ، و گیملی از کوه تنها بود. قبل از ترک ریوندل ، بیلبو کت کوتولهای از پست میتریل و تیغه الفاش استینگ را به فرودو داد . کت میتریل توسط تورین اوکنشیلد در طول وقایع هابیت به بیلبو داده شده بود و بیلبو استینگ را از یک لانه ترول گرفته بود. در 25 دسامبر، یاران حلقه از ریوندل حرکت کردند و به سمت جنوب رفتند.
پس از حمله گرگهای سفید در ارگیون ، در 11 ژانویه 3019 ، یاران تلاش کردند از کوههای مهآلود عبور کنند، اما به دلیل طوفان برف نتوانستند. آنها در عوض از طریق شهر زیرزمینی موریا به اصرار گیملی سفر کردند.
چند روز در سفر خطرناک خود از طریق موریا، یاران وارد اتاق مزاربول شدند و مورد حمله اورک ها و ترول غار قرار گرفتند . فرودو کمک کرد تا ترول را قبل از اینکه توسط یک کاپیتان اورک چاقو بخورد، شکست دهد، پیراهن میتریل او را از یک ضربه مرگبار نجات داد. سپس یاران از آنجا به سمت پل خزاددوم دویدند ، که در آن گندالف با دورین دوئل کرد و سقوط کرد. زمانی که خارج از موریا بود، در حالی که یاران غمگین بودند، گیملی فرودو و سم را برد تا به میرورمر نگاه کنند ، حتی در عجله زیادشان.
این یاران که عمیقاً از دست دادنشان اندوهگین بودند، به پادشاهی الفها در لوتلورین سفر کردند ، جایی که با لیدی گالادریل و لرد سلبورن ملاقات کردند . گالادریل در آینه خود به فرودو چشم اندازی از آینده نشان داد . فرودو حلقه یگانه را به او پیشنهاد کرد، اما او در برابر وسوسه گرفتن آن مقاومت کرد و امتحانی را که پیش روی او گذاشته بود گذراند و کاهش قدرت الف ها را پذیرفت. قبل از خروج انجمن از لوتلورین، گالادریل به هر عضو هدیه ای داد. این هدیه بعداً در تلاش بسیار مهم خواهد شد. به آنها نان راه الف نیز داده شد، سایر لوازم و قایق ها برای سفر خود به پایین رود آندوین
یاران سفر خود را به سمت جنوب به پارت جالینوس ادامه دادند . در آنجا، بورومیر، یک مرد گوندور و یکی از اعضای انجمن، سعی کرد فرودو را متقاعد کند که حلقه را به میناس تیریث بیاورد و از آنجا دوباره جمع شود. وقتی هابیت یک ساعت به تنهایی خواست تا گزینه های خود را بررسی کند، بورومیر او را دنبال کرد. بورومیر با دیدن اینکه فرودو قصد انجام این پیشنهاد را ندارد، سعی کرد حلقه را به زور از او بگیرد.
فرودو حلقه را پوشید و به صندلی دید گریخت ، جایی که جنگ در سرتاسر سرزمین میانه آغاز شد و چشم سائورون در حال جستجوی او در سفر بود. او تقریباً دیده می شد، اما توجه ارباب تاریکی توسط یک گندالف زنده شده جلب شد.
با برداشتن حلقه، تصمیم گرفت بدون اینکه به سایر اعضای انجمن بگوید، آن را به تنهایی به موردور ببرد. با این حال، دوستش سم وایز گمجی به او ملحق شد، که احساس کرد لازم است از فرودو محافظت و راهنمایی کند. فرودو تسلیم اعتراضات سام شد، و اگرچه تمایلی نداشت که شخص دیگری را به سرنوشت خود برساند، اما از همراهی سام خوشحال بود.
دو هابیت به سمت موردور ادامه دادند و یاران را تقسیم کردند. در همین حال، بورومیر در حین دفاع از مری و پیپین توسط کمانداران اروک کشته شد. سپس دو هابیت جوان توسط اوروک- های دستگیر شدند و قرار بود به ایزنگارد برده شوند. سه شکارچی، آراگورن، لگولاس و گیملی، به جای دنبال کردن ساموایز و فرودو به موردور، به این نتیجه رسیدند که نجات مری و پیپین از دست اسیرکنندگانشان مهمتر است. جدایی یاران در حال حاضر کامل شده بود..
فرودو و سام پس از ترک آنچه از یاران در آمون هن باقی مانده بود ، سعی کردند در مسیرهای پیچ در پیچ و صخره های تیغ تیز امین مول حرکت کنند. پس از چندین بار گم شدن، آنها توسط گولوم پیدا شدند ، که در ابتدا سعی کرد حلقه یک را بگیرد، اما توسط سام (با کمک فرودو) دستگیر شد و با طناب الف ها بسته شد. فرودو که اکنون به این موجود ترحم کرده بود، تصمیم گرفت که گولوم را نکشد، اما او را مجبور کرد که به ارباب گرانبها سوگند بندگی کند. سپس گولوم آنها را از پیچ و خم بیرون آورد و به مرداب ها برد.
مردههای مرده در جنوب قرار داشتند و به همان اندازه سرگردان بودند، اگر نه بیشتر. گمان میرفت که هیچ مسیری از میان مردابها وجود ندارد، زیرا اورکها مایلها به اطراف راهپیمایی میکردند، اگرچه گولوم در هنگام سفر مخفیانه مسیری را کشف کرده بود. او فرودو و سام را در مسیری امن از میان باتلاق ها هدایت کرد و به آنها هشدار داد که دنبال مشعل های کوچکی در آب نروند.
بلافاصله پس از ورود فرودو، ساموایز و گولوم به مردهها، نازگول بر فراز آنها پرواز کرد و به دنبال حلقه بود. گولوم دو هابیت را به مکانی امن هدایت کرده بود که می توانستند در آن پنهان شوند.
گولوم همانطور که فرودو می خواست دو هابیت را به سمت دروازه سیاه موردور هدایت کرد، اما مانع از عبور هابیت ها از درهای آن شد، زیرا خطر بسیار زیاد بود. او سپس در مورد یک راه مخفی به موردور توضیح داد، "بالا از پله ها و از طریق تونل". هابیت ها بار دیگر متوجه شدند که توسط گولوم رهبری می شوند. پس از ورود به اتیلین و مشاهده درگیری بین گروهی از جنگجویان هارادریم (همراه با فیل ها ) و رنجرز از گوندور، آنها توسط کاپیتان رنجر، فارامیر ، دستگیر شدند . هنگامی که درگیری به پایان رسید، فارامیر حلقه دار و همراهانش را بست و آنها را به سمت هنث آنون برد.، پنجره رو به غرب. پس از بازجویی های زیاد، سام به طرز احمقانه ای اشتباه گفت و گفت که فرودو واقعاً حلقه یگانه را حمل می کند. فارامیر با درک اهمیت تلاش، بر خلاف برادرش بورومیر، کیفیت خود را ثابت کرد و حامل حلقه را رها کرد و برای هابیت ها غذای سفرشان را تامین کرد. بعداً، گولوم در استخر ممنوعه دستگیر شد و به زور به لانه مخفی منتقل شد. فرودو برای امنیت او التماس کرد و او کشته نشد، اگرچه شکاف بین ارباب و خدمتکار دوباره شروع شده بود.
گولوم هابیت ها را از کنار لانه جادوگر پادشاه انگمار ، میناس مورگول ، و از پله های سیریث اونگول به سمت «تونل» برد. با این حال، زمانی که آنها به قله رسیدند، توسط گولوم رها شدند. آنها با احتیاط از تونل عبور کردند و توانستند به انتها برسند و راه خود را پیدا کردند که توسط شلوب مسدود شده بود.وب عالی است فرودو در حالی که سعی میکرد تار را برش دهد، شجاعانه در مقابل شلوب ایستاد و او را مجبور کرد به داخل تونلها برگردد و به او و سام زمان کافی داد تا نخها را هک کنند و فرار کنند. فرودو پس از فرار از تونل، خود را در امان می پنداشت. با این حال، شلوب، از طریق یکی از تونلهای متعددش، موفق شد دزدکی بیرون بیاید و با نیشش به او ضربه بزند. در حالی که او در تار و پود شلوب محصور شده بود، سم توانست او را با استفاده از استینگ و فیال گالادریل به نبرد تکی بکشاند.، توانست او را به شدت زخمی کند و به داخل غارهایش براند. سام با شنیدن صدای ارکیش حلقه را از دور گردن فرودو برداشت و پشت چند سنگ مجاور پنهان شد. او شنید که اورک ها در مورد فرودو صحبت می کردند و سام متوجه شد که استادش نمرده است، بلکه فقط فلج شده است. فرودو سپس به برج سیریث اونگول برده شد تا منتظر شکنجه و بازجویی بیشتر باشد.
فرودو را به بالای برج بردند و زندانی کردند. تمام لباسها و وسایلی را که با خود حمل میکرد از تنش درآوردند. در حال دعوا کردن بر سر جلیقه میتریل او، درگیری بین دو اورک سرب و گردانهایشان درگرفت و تقریباً همه اورکها و اوروکهای برج کشته شدند. سام به دروازه سیریث اونگول رسید، اما متوجه شد که راهش توسط دو ناظر مسدود شده است . او سرانجام بر آنها غلبه کرد، وارد برجی شد که فرودو در آن نگهداری می شد و اربابش را نجات داد. آنها از برج فرار کردند و مجبور شدند دوباره از ناظران عبور کنند (اگرچه این بار آنها را نابود کردند) و وارد موردور شدند.
فرودو و سام از میان دشتهای خالی موردور به سمت جلو خزیدند، زیرا اورکها به دروازه سیاه فرستاده شده بودند تا ارتش مردان غرب را متوقف کنند، و پس از سقوط و خارج شدن از گروه اورکها، شروع به بالا رفتن از کوه Doom کردند. آنها روزهای زیادی را بدون هیچ آب و غذای سفر کردند و فرودو به تدریج ضعیف تر شد زیرا قدرت حلقه بر او هر چه به اورودروین نزدیک تر می شد، بیشتر می شد. فرودو سرانجام نتوانست ادامه دهد و سام مجبور شد تا مسافتی عادلانه او را در حالی که اربابش روی پشتش قرار گرفته بود، ببرد. پس از آن بود که گولوم دوباره ظاهر شد و پس از کشمکش کوتاهی، سام شکم گولوم را برید و فرودو از کوه فرار کرد.
فرودو در داخل کوه هلاکت سرانجام این شانس را داشت که حلقه را نابود کند و از زیر بار بار خود خلاص شود، اما قدرت حلقه به دلیل قرار گرفتن در محل ساخت آن در قوی ترین حالت خود بود. در اینجا بود که فرودو سرانجام تسلیم وسوسه و قدرت حلقه شد. سام از فرودو فریاد زد تا حلقه را از بین ببرد، اما فرودو با قدرت آن غلبه کرد و حلقه را برای خود ادعا کرد. گولوم به سام حمله کرد که سقوط کرد و سرش به سنگ برخورد کرد و او را موقتاً بیهوش کرد. وقتی به نزدیکی رسید، گولوم را دید که با دشمنی نادیده (فردو که حلقه را به دست گرفته بود) می جنگد. سپس گولوم انگشت فرودو، حلقه و همه را گاز گرفت و برای مدت کوتاهی با گنج او متحد شد، تا اینکه با رقصیدن با شادی از لبه پرتگاه فرود آمد و به اعماق افتاد و خود و حلقه یگانه را نابود کرد .
همانطور که به نظر می رسید محکوم به فنا هستند، گواهیر ارباب عقاب ها آنها را دید و با همراهان عقابش لندروال و منلدور سام و فرودو را نجات دادند و آنها را به مکان امن بردند.
پس از بهبودی در میدان کورمالن و مشاهده تاجگذاری آراگورن به عنوان پادشاه السار، فرودو، سام، مری و پیپین همگی به شایر بازگشتند. با این حال، وقتی وارد شدند، آن را تحت کنترل فردی به نام شارکی (که بعداً مشخص شد سارومان است) و نیروهایش یافتند. سارومان از بگ اند بر شایر حکومت می کرد ، اگرچه بعداً توسط گریما کرمتونگ به قتل رسید . با این حال، فرودو، سام، مری و پیپین شروع به جمعآوری همه شریفها و مردم شهر شایر کردند و با موفقیت روفیهایی را که توسط شارکی در نبرد بایواتر استخدام شده بود، شکست دادند .
فرودو مستقیماً در جنگ در نبرد بایواتر شرکت نداشت. در عوض، او مطمئن شد که هیچ هابیتی آسیب نبیند (با گفتن اینکه هیچ هابیتی عمداً به دیگری در شایر آسیب نرسانده است و قرار نیست از آنجا شروع شود)، و همچنین به هر رافینی که تسلیم شد آسیبی نرسد.
در حالی که دوستانش را در پناهگاه خاکستری خداحافظی می کند، با محبت به آنها خیره می شود
پس از پاکسازی شایر و پایان جنگ حلقه در نوامبر 3019، فرودو به عنوان معاون شهردار شایر مشغول به کار شد. در طول مدت کوتاه تصدی خود، او به رهبری بازسازی شایر کمک کرد، اما به زودی متوجه شد که هنوز زخم های تلاش خود را بر دوش دارد. در 1 می ، 3020 ، فرودو در مراسم عروسی بهترین دوستش سم و همسرش رزی کاتن شرکت کرد و آنها با او در بگ اند نقل مکان کردند. در اواسط سالها بعد از همان سال، فرودو از سمت خود به عنوان معاون شهردار بازنشسته شد و به ویل ویتفوت اجازه داد تا دفتر بازنشسته شود.. در آخرین روزهای زندگی خود در سرزمین میانه، او سعی کرد تا حد امکان در صلح و آرامش زندگی کند. فرودو هنوز از زخم شانهاش ناراحت بود، زخمی که در هر سالگرد حمله در ودرتاپ باعث دردش میشد، علاوه بر این که در هر سالی که شلوب گزیده میشد بیمار میشد. به این ترتیب، در 15 مهر همان سال، دوباره از زخم هایش رنج می برد. 13 مارس ، 3021 بیماری های مشابهی را به همراه داشت، فرودو به دلیل نیش خود بیمار بود. در حالی که با سام و رزی زندگی می کرد، دوازده روز بعد شاهد تولد بزرگترین دختر آنها النور بود. قبل از ترک سرزمین میانه، او همچنین داستان خود «ارباب حلقهها» را در کتاب سرخ وستمارچ نوشت
فرودو در 29 سپتامبر 3021 (دوران سوم)، در سن 53 سالگی، به بیلبو ، گاندالف ، الروند و گالادریل سوار بر کشتی الف پیوست. به او اجازه داده شد که از طریق دریا به سرزمینهای مرده گذر کند ، زیرا او یک حلقهدار بود، با این امید که بتواند آسیب روحی خود را که حمل حلقه ایجاد کرده بود، التیام بخشد.
در سال 61 عصر چهارم ، ساموایز گمجی، باحلقه دار و دوست صمیمی، دوباره با فرودو در سرزمین های بی مرگ متحد شد. در چنین نقطه ای، فرودو 113 ساله یا بیشتر می شد و عمویش احتمالاً از دنیا می رفت. فرض بر این بود که آنها با هم بقیه روزهای خود را سپری کردند.