شکی نیست لواندوفسکی یکی از بهترین بازیکنان تاریخ بایرن است. چه قدر خود را دانسته باشد چه ندانسته باشد. بنظر می رسد پتانسیل اینکه مثل بکن بائر، گرد مولر، روبن و ریبری در بایرن اسطوره شود را داشت. ولی مشاوره های نادرست پینی زهاوی که فقط دنبال منافع مالی خودش در انتقال نان و آب دار لوا بود و همچنین تمایل همسرش به زندگی در بارسا او را از دست یافتن به یک جایگاه دست نیافتنی در مونیخ محروم کرد.
لوا ابتدا با مخالفت باشگاه برای جدایی مواجه شد. شرایط کار به گونه ای پیش رفت که عملا دو طرف پل های پشت سر خود را خراب کردند و لوا با صورت جالبی از باشگاه جدا نشد. وقتی برای بردن وسایلش به مونیخ برگشت، هواداران به طعنه به او یادآوری کردند که از بچگی رویای پیوستن به رئال را داشته ولی راهی بارسا شده است.
از دست دادن جایگاه در مونیخ، از دست دادن دوستانی چون توماس مولر که بسیاری از گلزنیها و موفقیتهای لوا در مونیخ محصول همکاری این دو بود و سایر بازیکنانی که برای لوا میساختند و او مینواخت تا بتواند رکورد گرد مولر اسطوره ای را بزند و دو بار بهترین بازیکن سال فیفا شود چیزی نبود که لوا از آن آگاه نباشد. بارها در دوران تمرینات پیش فصل لوا مورد انتقاد همبازیانش قرار گرفت که اصرارش به رفتن دارد روی تیم تاثیر نامطلوب میگذارد.
ولی لوا سازش را کوک کرده بود. شاید او معتقد بود اگر بایرن نتایج فوق العاده ای گرفته، ششگانه کسب کرده، در گروه بارسا و قبل آن در گروه اتلتیکو، بایرن سرگروه شده، به خاطر این است که او یک گلزن قهار است. به خاطر اوست که میانگین فوق العاده گلزنی دارد. ولی بدلایل رسانه ای در مونیخ آنقدر که باید به حقش نمی رسد و "مسیر رسیدن به توپ طلا در بارسا نسبت به بایرن کوتاه تر است".
لوا از بایرن رفت. کسی چه میداند وقتی لوا به فاصله کوتاهی بعد از جدایی از بایرن و پیوستن به بارسا متوجه شد طبق قرعه کشی در گروه بایرن قرار گرفته چه حسی داشته؟ منظورم مصاحبه های رسانه ای نیست. باور قلبی خودش است. آیا خوشحال شده که تا هنوز روی فرم قرار دارد و سنش بالاتر نرفته می تواند شایستگی هایش را به هم تیمی های سابقش اثبات کند و نشان دهد بایرن نبوده که او را به موفقیت و دریافت جایزه بهترین بازیکن فیفا برای دو سال پیاپی رسانده. بلکه او بوده که به بایرن کمک کرده به موفقیت برسد و در گروههای مرگ صعود کند و صدر نشین شود. یا نه؟ نگران بوده نکند نتواند در مصاف با نویر، مولر و کیمیش شایستگی های خودش را نشان بدهد و به نوعی قافیه را ببازد.
احتمالا لوای جاه طلب تضمین های کافی را هنگام پیوستن به بارسا از لاپورتا دریافت کرده که برای رسیدن به توپ طلا در 35 سالگی (توپ طلای سال آینده که بر اساس عملکرد این فصل داده می شود) او نیاز دارد تیمی بسته شده باشد که اسبش را برای قهرمانی در لیگ قهرمانان زین کرده باشد. شاید لاپورتا او را متقاعد کرده بود، آنقدر اهرم فعال می کند و آنقدر با وجود شرایط وخیم اقتصادی و بدهی هزینه میکند که یکی از بهترین اسکواد های اروپا را برای فتح لیگ قهرمانان اروپا گسیل کند. وعده هایی که ابتدای فصل به نظر می رسید به آن عمل کرده و انصافا ترکیب بارسا و خرید های بارسا رشک بسیاری مدیران را بر انگیخته بود و برخی احتمالا از روی حسادت انتقاد می کردند که چگونه است با وجود اینهمه مشکل اقتصادی و بدهی های سرسام آور از جمله پاداش وفاداری سنگین لیونل مسی باشگاهی مثل بارسلونا اینگونه در بازار نقل و انتقالات بریز و بپاش می کند.
با شروع لالیگا و بعد از هفته اول لیگ قهرمانان و صدر نشینی بارسا در هفته اول لیگ قهرمانان به لطف پیروزی پر گل مقابل ویکتوریا پلژن احتمالا لوا مطمئن شده بود مصاحبه اش مبنی بر اینکه "در زمان و مکان مناسبی هستم" درست بوده است. اگر هم مطمئن نشده بود، حتما در نیمه اول بازی بایرن مطمئن شده بود برداشتش از زمان و مکان مناسب ایرادی نداشته است. بایرن که در زمان حضور لواندوفسکی هر چهار بازی آخر مقابل بارسا را با پیروزی پشت سر گذاشته بود و در سه تا از چهار دیدار قبلی خود لوا در سه دیدار گلزنی کرده بود و موفق شده بود چهار گل بزند، بارسایی که همیشه در مونیخ چهره یک تیم بازنده را داشت، الان به لطف فعال کردن اهرم ها و با در اختیار داشتن ستاره های جوانی که مثل آنسو فاتی، پدری و گاوی (که در مراسم توپ طلا هم جایزه پسر طلایی را دریافت کرد) و با در اختیار گرفتن ستاره هایی نظیر خود او (که جایزه بهترین مهاجم را در مراسم توپ طلا دریافت کرد) چنان بایرن را تحت فشار قرار داده بودند و آنقدر موقعیت بدست می آوردند که سخاوتمندانه موقعیتها را بر باد می دادند. بایرن تیمی بود که توان سازماندهی و تحت فشار دادن حریف را نداشت. بایرنی ها احتمالا هر چقدر هم کند ذهن باشند، باید فهمیده باشند که موفقیتهای این سالها را به لطف در اختیار داشتن بهترین بازیکن دو سال اخیر فیفا یعنی رابرت لوانگلسکی (لقبی که توماس مولر به وی اعطا کرده بود) یا ماشین بی رحم گلزنی لهستانی، کسب کرده اند.
با شروع نیمه دوم و بعد از اینکه یک نیمه بارساییها موقعیتها را از دست دادند رفته رفته لوا دچار تردید شد. نکند بایرن بیشتر در موفقیت او نقش داشته تا او در موفقیت بایرن. نکند آقای پاس گل اروپا (توماس مولر) بوده که باعث درخشش او بوده. نه!!! نمی تواند درست باشد. هر چه باشد او امسال در بارسا هم جزو گلزنان قهار لیگ قهرمانان است و در لالیگا هم یک گلزن قهار است. ضمن اینکه در بارسا قدر او را بیشتر میدانند و فقط از روی نتایج او را قضاوت نمی کنند. بازی زیبا و حرکات تکنیکی نزد هوادارن بارسا ارزش بیشتری دارد. اما شرایط بر وفق مراد وی پیش نرفت و بایرن در کمتر از چهار دقیقه طوفانی به پا کرد مثل زمانیکه خود لوا در بایرن در ظرف نه دقیقه پنج بار دروازه وولفسبورگ را گشود. در بایرن رکوردها را جابجا می کردی و به واسطه موفقیت تیمی و فردی دو سال شدی بهترین بازیکن فیفا. اگر امسال بازیکن سال فیفا نشدی یعنی نسبت به دو سال آخری که در بایرن بودی افت کردی و شدی لواند افتسکی.
الان بایرن با پانزده امتیاز صدر نشینی اش را قطعی کرده. بارسا با چهار امتیاز راهی پلی آف لیگ اروپا می شود. برای سال بعد هم لوا 36 سالگی در مسیر توپ طلا چقدر می تواند امیدوار باشد با این بارسایی که در مرز ورشکستگی بود، همه اهرم ها را فعال کرده و امیدش این بود با درآمد های درخشش در این فصل بتواند از حجم بالای بدهی کم کند و بتواند نشان دهد این ها هزینه و بریز و بپاش نبوده و سرمایه گذاری هوشمندانه لاپورتا بوده، الان که برنامه اش با شکست مواجه شده، واقعا فصل بعد اهرمی دارد که فعال کند که لوا امیدوار باشد اگر در 35 سالگی با بارسا توپ طلا نگرفت، در 36 سالگی می گیرد؟ اصلا با این بارسایی که مشکلاتی نظیر پیکه و بوسکتس و جوردی آلبا دارد و فقط کلی دستمزد باید به آنها بدهد، توان پوست اندازی دارد؟ الان که پروژه لاپورتا شکست خورده، مشکلات داخلی بین اعضای باشگاه بیشتر نمی شود؟ واقعا لوا انتخاب درستی کرده و در بارسا به توپ طلا نزدیک تر از بایرن شده است؟ بایرن بدون لوا موقعیت بهتری دارد یا لوای بدون بایرن؟ لوا شاید زمانی که به بارسا رفت، تصور می کرد به نوعی انتقامش از لیونل مسی را هم می گیرد و آنقدر موفق می شود و گلزنی می کند و موقعیت مسی را هم در بارسا متزلزل می کند. ولی الان می بیند، نه در بارسا توان هماوردی با مسی را دارد و نه دیگر در مونیخ می تواند جایگاهی نظیر روبن و ریبری داشته باشد.
او همه اینها را مدیون تحلیل های مدیر برنامه های جاه طلبش، پینی زهاوی، می باشد و البته خواسته های همسرش برای زندگی در بارسلونا. به هر حال تا آخر عمر فرصت داری آقای لواندوفسکی به انتخابت فکر کنی و ببینی تو ضرر کردی یا بایرن؟