هوری-سان و میامورا-کون (به انگلیسی: Hori-san to Miyamura-kun) مجموعه وب مانگا شونن ژاپنی به نوشته و تصویرسازی هیروکی آداچی، با نام مستعار هیرو است که از فوریه ۲۰۰۷ تا دسامبر ۲۰۱۱ در قالب چهار پنل در وب سایت شخصی هیرو به نام Dokkai Ahen (ناشر مؤلف) منتشر شد. اسکوئر انیکس نسخه چاپی مجموعه را در ده جلد از اکتبر ۲۰۰۸ تا دسامبر ۲۰۱۱ منتشر کرد. همچنین یک داستان جانبی با نام هوی-سان و میامارا-کون اوماکه (به انگلیسی: Hori-san to Miyamura-kun) نیز منتشر شده و از سال ۲۰۱۲، چند اوویای از این اثر نیز انتشار یافتهاست. مانگا اقتباش شده از وب مانگا تحت نام هوریمیا (به انگلیسی: Horimiya) از اکتبر ۲۰۱۱ تا مارس ۲۰۲۱ پخش شدهاست. مجموعه تلویزیونی انیمه ساخته استودیو کلوورورکس از ژانویه تا آوریل ۲۰۲۱ پخش شد. همچنین دومین مجموعه انیمه با نام هوریمیا: بخشهاش جامانده (به انگلیسی: Horimiya: The Missing Pieces) قرار است بخشهایی که از مانگا اقتباس نشده را ارائه دهد و در تابستان ۲۰۲۳ پخش خواهد شد.
دانلود انیمه هوریمیا با زیرنویس فارسی
لینک کمکی
لینک کمکی
لینک کمکی
دانلود انیمه Horimiya: The Missing Pieces
دانلود سریال هوریمیا (انیمه نیست)
تماشای قسمت اول انیمه با دوبله برای آشنایی با مجموعه:
انیمه Horimiya، محصول ۲۰۲۱ ژاپن است که بهتازگی فصل اول آن در ۱۳ قسمت به پایان رسیده است. این انیمه محصول انیپلکس (Aniplex) بوده و از ابتدای پخشاش مخاطبان بسیاری را با خود همراه کرده است. نویسنده، شاعر و فیلمنامهنویس وقتی داستانی معمولی را دستمایه کار خود قرار میدهند معمولا هدفشان یک چیز است؛ «آشناییزدایی» هدف شکلوفسکی، منتقد ادبی روس، از آفرینش این مفهوم درواقع کشف وجه تمایزی بود که زبان شاعرانه را از زبان مقرون بصرفه و ساده روزمره مجزا میکند. او معتقد بود که «سخن شاعرانه سخنی شکل بندی شده (فرم بندی شده) است و در مقابل سخن عامیانه قرار میگیرد.»
Horimiya که از ترکیب نام دو شخصیت اصلی انیمه گرفته شده، یعنی هوریسان و میامورا، داستان سادهای دارد و به وضوح از قائده آشناییزدایی پیروی میکند. در ظاهر، داستان چند نوجوان دبیرستانی و مسائل عاطفی بینشان است اما توفیقی که این انیمه به آن دست مییابد، واکاوی معنا و حس ازطریق طولانی کردن زمان ادراک و آشناییزدایی مراحل عشق است. چندین قسمت باید طول بکشد تا مخاطب رفته رفته عشق بین هوریسان و میامورا را لمس کند. این دو کاراکتر با سهیم شدن در این فرایند، فرصت تفکر بیشتری به مخاطب میدهند و از دلِ یک کمدی شوخ و شنگ، روایتگر داستانی عاشقانه هستند. در طول سریال هرچه شناختمان نسبت به کاراکترها بیشتر میشود، همزمان با داستانهایشان نیز ارتباطمان نزدیکتر میشود. علاقهها را درک کرده و بهمعنی واقعی آنها دست مییابیم. کاراکترها برایمان قابل درک میشوند و کاملا متوجه میشویم که چرا به فرد خاصی علاقهمند میشوند و به فرد دیگر نه.
توجه سریال به مفهوم سایه از همان قسمت اول، مورد توجه است. مفهومی که اولینبار یونگ (فیلسوف و روانپزشک) آن را مطرح کرد. درواقع سایه آن بخش از شخصیت ماست که همواره سعی در مخفی کردن آن داریم. وقتی میامورا ساتا، برادر هوریسان، را به خانهشان میبرد با اینکه همکلاسی هوریسان است، هوری سان او را نمیشناسد؛ چرا که اساسا چهره او با چهرهای که با آن در مدرسه حاضر میشود به کلی متفاوت است. بعد از اینکه میامورا خود را معرفی میکند و هوریسان درمییابد او کیست رابطهشان رفته رفته شکل میگیرد. اما این فقط میامورا نیست که سعی در پنهان کردن شخصیت خود دارد بلکه هوریسان نیز که در مدرسه دختری موجه و درسخوان است دارای ویژگیهایی است که فقط اطرافیاناش از آن باخبرند. میامورا ظاهر اصلیاش را در مدرسه پنهان کرده و هوریسان ویژگیهای باطنیاش را. کاربرد سایه در اینجا به درستی با رنگهای قرمز و آبی گویای تمام درونیات و ویژگیهایی است که این دو شخصیت به عمد پنهانشان کردهاند.
ساختهشدن مقطعی شخصیتها در خلال پیشرفت آهسته روابطشان است. نویسنده قصد ندارد به سرعت از روی روابط بگذرد و مرحله به مرحله یک رابطه را شکل میدهد. وقتی رفتوآمد بین میامورا و هوریسان بیشتر شد میل به بیشتر دانستن درون آنها رقم میخورد. درواقع این ویژگی آدمی است. حتی پیش میآید که بخواهیم بعد از چند جمله، اطلاعات بیشتری از همصحبتمان بدانیم اما گاهی به خود این اجازه را نمیدهیم یا با لکنت ناخودآگاهی که به سراغمان میآید طرف میشویم. در سریال این امر ازطریق فهمیدن اسم کوچک طرف مقابل رقم میخورد. هوریسان خجالت میکشد اسم کوچک میامورا را از او بپرسد، نقشه میکشد و خیالاش راحت است که مادرش اسم کوچک میامورا را خواهد پرسید اما زمانیکه به خانه برمیگردد مادرش را نمییابد، بدون اینکه به او از میامورا اطلاعات جدیدی داده باشد. حال این خود او است که باید بر خجالت خود غلبه کرده و نام کوچک میامورا را بپرسد. این کار برای هوریسان دشوار است و درک این سختی قابل تایید است چرا که اساسا هنوز رابطهای بین آنها شکل نگرفته است و فقط دو همکلاسی هستند.
درکنار خجالتی بودن هوریسان، میامورا بهشدت غمگین، تنها و درونگراست. کمتر با افراد وارد صحبت میشود و کمتر دوستی را برای خود برمیگزیند. بیجهت نیست که او متوجه اشارات هوریسان نشده و فرایند گفتن ناماش طولانی میشود. داستان در ادامه سعی بر واکاوی این موضوع دارد که چرا میامورا تنها و غمگین است؛ هر چند مشکل فیلمنامه این است که نمیتواند ریشه این غم را توضیح دهد و براساس آن یک رابطه علت و معلولی را شکل دهد؛ سعی میکند چند موردی را در توضیح این خصلت میامورا ارائه دهد. مثلا اینکه او در دوران راهنمایی و قبلتر توسط دانشآموزان دیگر مسخره میشده و همواره به خاطر کمحرفی مورد تمسخر قرار گرفته است. مجموعه عواملی که باعث میشوند میامورا زمانیکه به دبیرستان میرسد اعتماد به نفس کمتری داشته باشد و بخواهد اصل خود و علاقههایش را پنهان کند.
در داستانها ودرامهای عاشقانه وقتی صحبت از عاشق و معشوق میشود، عنصری که اهمیتی فراوان برای پیشبرد داستان پیدا میکند، مانع یا رقیب است. در Horimiya نقش رقیب را ایشیکاوا ایفا میکند. رقابت آنها از کلیشههای مرسوم و دعواهای مابین دو شخصیت اصلی فراتر رفته و جلوهای واقعیتر مییابد. میامورا و ایشیکاوا برای بهدستآوردن هوریسان تلاش میکنند، اما تلاششان از نوع مرسوم دعوای فیزیکی یا فریادهای بیامان و نقشهکشیدن برای دور راندن رقیب نیست، بلکه بیشتر درونی بوده و ازطریق مجموعه دیالوگهایی در فضایی آرام رقم میخورد. حتی در مواقعی سعی میکنند به نفع یکدیگر کنار روند. مثلا میامورا در صحبت کوتاهی که با ایشیکاوا دارد به او میفهماند که خود را لایق هوریسان نمیداند و با این مسئله مشکلی ندارد که ایشیکاوا به هوریسان ابراز علاقه کند.