طرفداری - مورینیو با قهرمانی در اروپا میلان را به مقصد مادرید ترک میکند...
مادریدی که طرفدارانش همه چیز از او می خواهند, از برد های پی در پی و پر گل گرفته تا قهرمانی لالیگا و البته قهرمانیه اروپا.
پروژه خرید ستارگان گران قیمت از فصل قبل کلید خورده, ورژن جدید مجموعه کهکشانی مادرید فقط یک نفر را کم دارد(!)
خوزه هم آمد...
شاید روزی که آقای خاص (یکتا) با آن چشم های پر از غرور و تکبر آن گونه به سکوهای ورزشگاه برنابئو زل زده بود خیلی ها باید پی میبردند که ساک خود را جمع کنند و بروند حتی اگر اسمشان رائول گنزالس باشد.
مورینیو آمده و اولین مسافر بزرگ مادرید رائول است.حالا دیگر شماره هفت افسانه ای مادرید جایی در سانتیاگو برنابئو ندارد.
خیلی آرام میرود و از مورینیو به عنوانه متکبر ترین انسانی که در زندگی با او رو به رو شده یاد میکند و او را فردی فرصت طلب و بسیار خودخواه توصیف میکند و میگوید: مورینیو باعث جدایی من و گوتی شد. (کتاب زندگی شانزده سال رائول در مادرید)
اما او آخرین قربانی نبود.
مورینیو هم چنان می خواهد ثابت کند او بزرگ ترین است.
خورخه والدانو مدیر فنی تیم رئال مادرید است و فعالیت میکند(!) اما خوزه او را هم نمی تواند ببیند.
کشمکش سرمربی و مدیر فنی آغاز می شود, جنگ اول را خوزه برده بود و اینک دیگر رائول گنزالس جایی در تیمش ندارد.
اوه یادم رفت بگویم باشگاه رئیسی هم دارد که نام او پرز است(!) او خیلی خوب از مورینیو حمایت میکند و والدانو هم ناچار می شود از تیم برود...
والدانو در دیالوگی خطاب به مورینیو می گوید: ((هیچ کس از رئال مادرید بزرگ تر نیست))
خوزه کار خود را به نحو جالبی انجام داد و حالا او مانده و تیمش.
فصل اول مورینیو توفیقی کسب نمی کند و در ال کلاسیکو اول هم پنج بار دروازه تیمش را باز شده میبیند و در اروپا هم مغلوب حریف دیرینه می شود از گردونه مسابقات حذف می شود, تنها جامی که می تواند بدست بیاور کوپا دل ری (جام حذفی اسپانیا) است.
به ظاهر مشکلی نیست اما خبرهایی به گوش می رسد مبنی بر این که خوزه با برخی بازیکنان اسپانیایه رئال مشکل دارد.
این مشکل بعد بازی ال کلاسیکو سال 2012 در بازی رفت جام حذفی مستند می شود.
بارسا بازی را یک بر صفر عقب افتاده و خوب هم بازی نمیکند تا این که کرنری بدست می آید...
سرجیو راموس مامور مهار کارلس پویول است.تپ سانتر می شود و پویول توپ را در میان آن همه مدافعه بلند قامت وارد دروازه می کند و دست بر قضا رئال آن بازی را میبازد.
اما دیالوگ جالبی بین خوزه مورینیو و سرجیو راموس در رختکن رد و بدل می شود.
خوزه خطاب به راموس میگوید: آن زمان کجا بودی ؟ مگر تو مامور مهار پویول نبودی؟؟
سرجیو در جواب میگوید: آقای مربی شما فوتبالیست نبودی و نمی دانی گاهی اوقات باید در زمین چه کار کرد(!)
این که مربی به بازیکنش ایراد بگیرد یک امر کاملا طبیعی است اما این پاسخ راموس کمی غیر طبیعی و نامتعارف به نظر می رسید.
چرا او باید این گونه پاسخ مربی پرتغالی خود را بدهد؟؟
آن فصل به پایان رسید و رئال قهرمان لالیگا شد اما هم چنان از اروپا خبری نیست(!)
به نظر می رسید مشکلات مرد پرتغالی کم شده و او به تیم و رسانه های مادریدی احاطه پیدا کرده است.
اما اینک آن ها باید با شانزده امتیاز اختلاف سال جدید خود را جشن بگیرند...
آن هم در وضعیتی که مورینیو وارد جنگی شده است که مدت ها قبل خودش آن را شروع کرده بود(!)
((دندانهایت را روی هم فشار بده , وارد اتاق مورینیو شو, در را "محکم" پشت سرت ببند و به او بگو آماده باش))
نقل قولی بود از بویو دروازبان اسبق رئال مادرید که به ظاهر کاسیاس را نصیحت کرده بود(!)
مورینیو تنهاست, دیگر بزرگی را پشت سر, رو به رو و جلوی خود نمیبیند.او این تنهایی را دوست دارد, او می خواهد بزرگ باشد و بزرگ تر از خود را تحمل نمی کند.
اما شاید خورخه والدانو راست گفت: ((هیچ کس از رئال مادرید بزرگ تر نیست, حتی شما آقای خاص))