تفسیر بخش اصلی دیس ترک دوجا حصین
(بررسی آرایههای ادبی و درک مضمون متن ترک)
حصین
بیا بچین جلوم مهرتو وقت نگیر فقط داری همین فرصتو
شرح: در اینجا حصین به اصطلاح علم بدیع در ادبیات، در حال رجز خواندن است. در حالی که از مخاطب سخنانش (که هنوز مشخص نشده) به صورت کنایی دعوت میکند که تجربهٔ خود را در عرصهٔ رپ یا شاید عرصهٔ دیگری مثل رفاقت الک کند.
کفتارا دیدن همه قدرتو تو که جوجی میزنم میپیچم نسختو
شرح: حصین در اینجا در حال مفاخره است. چیزی که در ادبیات فارسی کمسابقه نیست. مثلا در این بیت مشهور حافظ، میتوان مفاخره را دید:
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
در اصل حصین در متن این مفاخره به این اشاره میکند که او از پس رقبای اصلی خود در رپ برآمده، در حالی که دست به تحقیر مخاطب دیسترکش میزند و او را با تشبیه به یک حیوان کوچک و طفیلی، حقیر میییند.
من از کف این کوچههای خاکی سبز شدم پ ندارم از هیچکسی باکی
شرح: حصین در این بند، با توسل به استعارهٔ مکنیه، خود را ترتبیت یافتهٔ کوچههای خاکی میداند. کوچه خاکی در اینجا بیشتر نمادی از زندگیای است که ناز و نعمتوار نیست و مصائب و سختیهایی را بر او تحمیل کرده.
سپس قید میکند که باتوجه به این جوی که او در آن قد کشیده، از هیچکسی ترس ندارد.
میتوانیم هیچکس را اینجا ایهام بگیریم! در اصل منظور حصین را به هیچکس، مخاطب اصلی دیسترکهایش در طی این سالها میتوان تعمیم داد.
زندگیمم درست مثل قصههای راکی موتور کلافهتر از خود کاوازاکی
شرح: در اینجا حصین خود را به شخصیت راکی، در سریالی به همین نام مذکور تشبیه میکند.تلمیحی است به داستان راکی. راکی در این سریال برای یک مسابقهٔ بزرگ با محمد علی کلی آماده میشود و رنج و مشقت فراوانی را میبرد، اما سرانجام در انتهای مسابقه به سبب اشتباه داوری میبازد.
(فدایی از این بند ترک در دیسترک فاتحه استفاده میکند و به آن پاسخ میدهد.)
بذار برسه به گوش اون بالا ما میکنیم تغذیه از شیکم شغالا
آفتابو رنگ زدیم عمریه با زغالا، ظلمات محض اصا کابالا
شرح: با دیدن متن به نظر میآید حصین در اینجا غرض سیاسی دارد، اما با ادامه یافتن بیت، بطلان این فرض مشخص میشود. چرا که حصین در ادامه باز هم به تفاخر میپردازد و یاد گذشتن خود از مصائب را تکرار میکند و میخواهد آن را به احتمال قوی به گوش هیچکس و اعضای ملتفت بخواند. (آرایهٔ التفات: در اینجا حصین صیغه مخاطب و صیغه غائب را در سخن خود دائما جابجا میکند که منظور خود را بهتر برساند، به این آرایه التفات گفته میشود.)
همچنین حصین در اینجا دوباره به سرد و گرمی چشیدن خود اشاره میکند. و تشبیه مضمر و تفضیلی در قبال کابالا به کار میبرد.
تو حالا! داری بزنی رد پامو قدم؟! سوخت بدی بمونی باز تو پای هدف؟! مشکل منو این تابلوهای خطر، بس که ندیدمشون از ما ناراحتن.
شرح: اما اینجای داستان کمی متفاوت میشود. حصین تفاخر خود به اعضای ملتفت را سراسر در بندهای قبلی مطرح کرد، اما گویا اینجا پای کس دیگری در میان است. با مطرح کردن این بندهای اولیه به عنوان مقدمه و مطرح کردن «تو حالا» انگار میخواهد حرف دل خود را به مخاطب اصلی این ترک بزند. به نظر من او کسی نیست جز صادق واحدی. رفیق صمیمی او که اکنون با او قهر است و در زمان نوشتن این سطور نویسنده، حدود یک و اندی سال است که او را بلاک کرده.
حصین در اینجا لحن خود را احساسی و غناییتر میکند و میگوید که با اینهمه که تو رفاقت را شکر آب کردی، میتونی موفقیت من رو ببینی و راه من رو بیای؟ (آمار نشون میدهد که حصین دومین رپر محبوب ایران بعد از یاس است.) و خب طبعا حصین این را به هیچکس که دیرتر از او کار خود در رپ را شروع کرده، نگفته است.
بعد از آن نیز حصین مثل قبل به مفاخره خود در مقابل مخاطبی که ذکر شد، میپردازد.
سپس کورس دیسترک که با لحن احساسی و غرورآمیز حصین خوانده میشود:
نمیبافم موی رویامو
ببخش اگه خمه اخمامون
اگه تا رفاقت راه بود
ولی تهش حقیقت رو دیدی تن حرفامون
همیشه، نمیبافم موی رویامو
دیگه نه نه
خالی کنین با به گل جامو
اگه رفتم
دنیا نداشت حال خوش با من
ولی تهش عزیزایی داد که نور چشمامن...
شرح: اجازه بدهید بنده دخالتی در متن روان و قابل فهم این کورس نداشته باشم. صرفا میتوانم به سیاق و فرامتن قضیه که شکایت از رفیق صمیمیش که صادق واحدی است، اشاره کنم. متن به خوبی بازتاب دهنده احساسات حصین در نوشتن این کلمات هست و به احتمال قوی آنها را خطاب به صادق مینویسد.
هر در سطور آخر، نویسنده دریافت خود را از متن شعر دارد، هیچ پافشاریای روی آن ندارد و آرزو دارد که این دو هنرمند عزیز کشورمان، کدورت را کنار گذاشته و فعل رفاقت را دوباره صرف کنند.
تشکر از خوندنتون
قاسمی (یک حصینفن ادبیاتی)