طرفداری - چیزی که در ادامه میخوانید به قلم جاناتان ویلسون نویسندهی معروف فوتبال در سایت unherd منتشر شده است. از ویلسون پیشتر مطالبی دیگر، مثل چطور توپ فوتبال در چاه غرق شد منتشر شده بود.
پنجساله بودم با درکی فراتر از سن خودم از فوتبال؛ از این ناراحت که مادرم اجازه نداده بود بازی انگلستان مقابل چکسلواکی را در جام جهانی 1982 ببینم. در تعطیلات بودیم که یعنی از باید گردنههای سرد «فورتویلیام» در ارتفاعات اسکاتلند عبور میکردیم. خوشبختانه «تِرِور فرانسیس» دقیقاً وقتی که از کنار یک تلویزیونفروشی در خیابان رد میشدیم گل زد و آن را از پنجره دیدیم.
هفتهی پیش خبر فوت فرانسیس مخابره شد و آن گل، اولین چیزی بود که به یادم آمد. اولین جام جهانی همیشه عمیقترین تأثیر را روی شما میگذارد و فرانسیس برای من نقطهی مرجع فوتبال است. همینطور تصاویری که در مطالب ترحیم مربوط به او منتشر شد، خود دنیای دیگری بود. دنیایی از زمانی که پیراهن تیمها شامل رنگهایی ساده میشد و از حضور لوگوی شرکتها «لکهدار» نشده بود.
اما فرانسیس بخشی از آیندهی فوتبال بود، نه گذشتهی آن. ناتینگهام فارست در سال 1979، فرانسیس را به اولین بازیکن یک میلیون پوندی بریتانیا تبدیل کرد. آن زمان این رقمی باورنکردنی به نظر میرسد و باعث طوفانی در رسانهها شد؛ حالا ایدهی اینکه دو باشگاه از مناطق مرکزی انگلستان (شهرهایی مثل بیرمنگام، کاونتری، لستر، ناتینگهام، استوک، داربی و ولورهمپتون در این منطقه جا دارند) دو سوی قراردادی باشند که به لحاظ اخلاقی ایجاد جدل کند، باورنکردنی به نظر میرسد. فوتبالیستها دیگر با اتوبوس از یک سمت به سمت دیگر کشور سفر نمیکنند، آنها حتی به ندرت پایشان را روی زمین میگذارند. خرید فرانسیس شاید نشانی از اعتماد به نفس کلاف و بلندپروازی فارست بود اما گسترهی خودپسندیِ کلاف هرچه که بود، انگار چیزی ماقبل تاریخ به نسبت بلندپروازیهای سلطنت سعودی در فوتبال به نظر میرسد. بهطوریکه آنها در یکی از آخرین پیشنهادهای خود، سراغ کیلین ام باپه رفتند.
مانند فرانسیس، امباپه نیز فوتبالیستی بزرگ است. ۲۴ساله، قدرتمند، سریع، تکنیکی و تمامکنندهای درجه یک. در این سن، او یکی از پنج بازیکنی است که در دو فینال جام جهانی گل زده و آقای گل جام جهانی اخیر بود. با این حال حتی پیش از پیشنهاد 300 میلیون یورویی الهلال به پاری سن ژرمن، او در مرکز سرمایهگذاری یک کشور عربی دیگر در فوتبال یعنی قطر قرار گرفته بود.
پاریسیها سال 2017 با قراردادی قرضی - برای جلوگیری از هر محرومیت از سوی یوفا در تابستانی که 222 میلیون یورو برای جذب نیمار پرداخت کرده بودند - که در نهایت به 180 میلیون یورو رسید، امباپه را جذب کردند. این دو خرید اسرافکارانه، جز عواملی بود که اوضاع مالی کنونی فوتبال را ساخته است. قرارداد نیمار، رکورد نقلوانتقالات پیشین را تا دو برابر افزایش داد که این بزرگترین جهش در تاریخ ارقامِ فوتبال بود. ارقامی پرداخت شد که نمیتوان تنها با نگاهی به موفقیت در فوتبال آنها را توجیه کرد. مالکان قطری پاری سن ژرمن (QSI) میخواستند باشگاهِ آنها در فوتبال رکورددار باشد. بنا بر اتفاق یا برنامهریزی، این ارقام باعث تورم در بازار فوتبال شد. مسئلهای که فشاری مالی روی باشگاههای بزرگ به وجود آورد که برای فرار از آن، سراغ ایدهی شکستخوردهی سوپرلیگ رفتند.
![کریستیانو رونالدو-النصر](https://ts15.tarafdari.com/users/user7024/2023/08/01/ronldo_siuuu_1.jpg)
خرید پاری سن ژرمن، بخشی از برنامهی سال 2011 قطر برای سرمایهگذاری بیشتر در فوتبال بود که به گرفتن میزبانی جام جهانی 2022 منجر شد. این ترندی جدید در سطح دولتهای شیخنشین خلیج فارس بود. مسئله با خرید منچسترسیتی در سال 2008 از سوی شیخ منصور، معاون رئیسجمهور و معاون نخستوزیر امارات آغاز شد. برادر او رئیس جمهور امارات است و پدرزنش، حاکم دبی - شهری که نوئل و لیام گلگر هم در آن زندگی میکنند - که در نتیجه باشگاه سیتی توسط دولت ابوظبی مدیریت میشود. منصور، باشگاه را از تاکسین شیناواترای تایلندی خریده بود؛ همینطور پیش از آن، در سال 2003 در خریدی که حالا مشخص است اجازهی آن را شخص ولادیمیر پوتین صادر کرده بود، رومن آبراموویچ باشگاه چلسی را خریده بود.
بنابراین حضور دولتها و میلیاردرها در فوتبال عجیب نیست - حتی جدید هم نیست چون میدانیم موسلینی چطور جام جهانی 1934 را به جشنی برای ایتالیای فاشیستِ خود تبدیل کرده بود. با این حال سرمایهگذاریهای سعودی در دو سال اخیر مسئله را به سطحی جدید برده است. در گزارشی از گاردین، توضیح داده شد که از سال 2021 تاکنون، سرمایهگذاری دولت سعودی روی ورزش از مرز شش میلیارد پوند عبور کرده است. آنها مسابقات جایزه بزرگ فرمول یک، مسابقات بوکس، تورنمنتی در گلف برای به هم زدن ساختار این ورزش، خرید نیوکاسل و برنامهی ساخت یک شهر ای-اسپورتس 500 میلیون دلاری را کلید زدند. پیشنهاد آنها برای به دست آوردن میزبانی جام جهانی 2030 به نتیجه نرسید اما در اوایل سال میلادی، «صندوق سرمایهگذاری عمومی سعودی - PIF» چهار باشگاه مهم این کشور یعنی النصر، الهلال، الاهلی و الاتحاد را خریداری کرد.
![نیوکاسل-عربستان](https://ts15.tarafdari.com/users/user7024/2023/08/01/saudis_newcastle.jpg)
اینکه این صندوق سرمایهگذاری سلاحی در دستِ دولت سعودی است یا نه، بستگی دارد به چه کسی صحبت کنید. ریچارد مسترز، مدیرعامل لیگ برتر ادعا کرده که این صندوق که البته مدیریت آن بر عهدهی محمد بن سلمان ولیعهد سعودی است، ارگانی مستقل به شمار میرود. در اسنادی که به دادگاه فدرال آمریکا در خصوص مسابقات گلف رسیده، صندوق سرمایهگذاری سعودی ابزار حاکمیتی دولت سعودی برای سرمایهگذاری معرفی شده؛ هرچند در حکم نهایی، نقض جدی حاکمیت یک دولت خارجی در مسئلهی ورزش که در این پرونده مطرح شده بود، رد شد. مسترز هم در ماه مارس به یک کمیتهی منتخب از حوزههای دیجیتال، رسانه، فرهنگ و ورزش توضیح داد که قادر به اظهارنظر در مورد این اختلاف گزارشها نیست.
باشگاههای سعودی در تابستان فعلی فعال بودهاند و بازیکنان پابهسنگذاشتهی زیادی را خریدهاند - این کاری است که در بین لیگهایی که در تلاش برای رسیدن به جایگاهی بالاتر است، سابقه دارد. این مدل تجاری اولین بار در دههی هفتاد در لیگ فوتبال آمریکای شمالی (NASL) معرفی شد. بعدها شکلهایی از آن در ژاپن، استرالیا، هند و چین نیز دنبال شد. تفاوتی که این بین وجود دارد، این است که جیب سعودی تا حدی عمیق است که میتواند به زودی ستارههای فوتبال را در دورهی اوجشان جذب کند. چیزی که ما را به امباپه بازمیگرداند. دورهی حضور او در پاری سن ژرمن بهلحاظ فوتبال شکست محسوب میشود. پاریسیها عموماً قهرمان لیگ فرانسه بودهاند که وقتی میزان ثروت آنها را با باشگاههای دیگر این لیگ مقایسه میکنید، این جامها ارزش خود را از دست میدهد. از سمت دیگر آنها هرگز برندهی لیگ قهرمانان نشدند. به جز سال 2020 که به فینال رسیدند و آنجا به بایرن مونیخ باختند، حتی به قهرمانی نزدیک هم نبودهاند. در دو فصل اخیر که لیونل مسی هم به امباپه در پاریس پیوسته بود و خط حملهی آنها بههمریختهتر از همیشه شد، در یکهشتم نهایی از لیگ قهرمانان کنار رفتند.
فوتبال مدرن طوری نیست که بتوان با یک گروه از سوپراستارهای خودمحور در آن برنده شد، هرچقدر هم که بازیکنان بااستعدادی باشند. مربیانی که باشگاه را ترک کردند، از آشوب رختکنی میگویند که در آن، درگیری بین بازیکنان غیرقابل مدیریت است و ستارههایی که از سیستم بازی تیم گلایه میکنند چون لازم میشود زیاد بدوند. منسجمترین تیمها آنهایی نیستند که ستارههایی در آن تنها به عملکرد خود فکر میکنند، بلکه آنها که ستارهها در درون سیستم میتوانند مفید واقع شوند. این چیزی است که به لحاظ آماری نمیتوان به سادگی آن را نشان داد اما یک آمار مهم در این زمینه، میزان موفقیت دفاعیِ مهاجمان است. امباپه در تمام فصل گذشته 10 تکل و شش توپگیری داشت. به بیان دیگر آمار امباپه نشان میدهد که چطور ستارههای این تیم، علیه آن عمل میکنند. همینطور نشان میدهد که استعدادی مانند امباپه میتواند به شکلی بسیار بهتر از رکود کنونی بازی کند.
فرانسیس اینطور نبود و چنین اجازهای هم پیدا نمیکرد. در حالی که کلاف اینطور جمعبندی کرده بود که او به لحاظ بدنی سست است، مثل یک مدیر مدرسهی شبانهروزی به او سخت گرفت. او را مجبور میکرد در بازیهایی که بازی نمیکند، چای دم کند و برای بازیکنان بیاورد؛ هر کاری میکرد که واکنش او را برانگیزد. بعد از انتقالی رکوردشکن، او را مجبور کرد در اولین مسابقه برای تیم سوم فارست در یک پارک مقابل 40 هوادار بازی کند.
قرارداد امباپه باید در تابستان قبل با پاری سن ژرمن تمام میشد. این، اجازه میداد که او به صورت آزاد به رئال مادرید یعنی باشگاهی که سالهاست برایشان قروقمیش میآید بپیوندد. در حالی که همه از جمله امانوئل مکرون از او خواسته بودند در باشگاه باقی بماند، او تمدید کرد و تنها دو ماه بعد، دوباره صحبت از جدایی به میان آورد. در ژوئن، امباپه اعلام کرد که قراردادش را دیگر تمدید نمیکند تا بتواند در تابستان بعدی آزادانه به مادرید برود. پاری سن ژرمن او را از لیست تیم برای تور ژاپن کنار گذاشت که نشانهای بود از اینکه امباپه در لیست فروش است.
الهلال پیشنهادی ارائه داد که یک میلیارد یورو میارزید: 300 میلیون برای باشگاه و 700 میلیون یورو برای امباپه؛ آنهم تنها برای یک سال. در نتیجه امباپه میتوانست بار دیگر آزادانه در تابستان بعدی به رئال مادرید برود. پاریس پیشنهاد را قبول و امباپه آن را رد کرد. در واقع او حاضر نیست یک سال دیگر در لیگ آسان دیگری بازی کند که چک حقوقش از سکوهای نفتی تأمین میشود. البته که رقمی نامعقول بود. با این حال توجهها بار دیگر به لیگ سعودی جلب میشود و شاید، در درازمدت ارزشش را داشت. با توجه به بقیه سرمایهگذاریهای سعودی، یک میلیارد یوروی دیگر آنقدرها هم سنگین به نظر نمیآید. باید
کسی نمیداند آخر این بازی کجاست. هنوز به آنجا نرسیدهایم که سرمایهگذاریهای سعودی روی ورزش، توجهها را از مسائل حقوق بشری منحرف کند؛ بیشتر از هرچیز به نظر حالا تمرکز روی آنها از همیشه بیشتر است. صحبتهایی است که سرمایهگذاریها قرار است به نفع نسل جوان سعودی شود که اگر قرار است اینطور باشد، یک میلیارد پوند سرمایهگذاری روی گلف بعید است کارکردی در این خصوص داشته باشد.
همهی این اقدامات در راستای چشمانداز ۲۰۳۰ سعودی است که برنامهای 7 تریلیون دلاری برای تغییرجهت اقتصاد سعودی از نفت است. سرمایهگذاریهای ورزشی قرار نیست فینفسه سودبخش باشند - همانطور که خرید چلسی برای آبراموویچ آوردهی اقتصادی نداشت. آنها پروژههایی در فضای قدرت نرم (مقابلِ اجبار - توانایی جذب و انتخاب) هستند که عادیسازی در نزد ادراکات خارجی را در قبال عربستان سعودی نشانه گرفتهاند - چیزی که باعث شود برپا کردن کسبوکار در این کشور آسانتر باشد و راهی به دل جامعهی غرب اروپا پیدا کنند. صراحتاً باید گفت که برای اقتصاد سعودی بهتر است که تصویر محبوب از این کشور، اعدامهای دستهجمعی و خبرنگارهای مثلهشده نباشد؛ که تصویر رونالدو و نیوکاسل باشد.
ام باپه پیشنهاد الهلال را قبول نمیکند اما همینکه چنین پیشنهادی مطرح شد، مسئلهای چشمگیر است. فوتبال مدرن حالا چنین تصویری است: یک باشگاه سعودی پیشنهادی به باشگاهی با مالکیت قطریها ارائه میدهد که رکورد نقلوانتقالات فوتبال را جابجا میکند و هر دو سوی این معامله، بخشی از سیاستهای دولتی این دو کشور هستند. اوضاع بسیار متفاوت از معصومیتِ شیشهی مغازهی تلویزیونفروشی «فورتویلیام» در سال 1982 است. ام باپه شاید در بیشتر طول دورهی بازی خود از انجام کارهای ناخوشایند طفره رفته باشد اما شاید همان چیزی باشد که سعودیها برای فراموشی ارهی استخوانبُر به آن نیاز دارند.
![کیلین امباپه](https://ts15.tarafdari.com/users/user7024/2023/08/01/newheader-mbappe.jpg)