عقربه را در جهت معکوس آن بچرخانید. مسی و امباپه به سمت مخالف هم میدوند، سر زیدان از روی سینهی ماتراتزی بالا میآید و انگشت اشارهی رونالدوی برزیلی با آن موهای مثلثی پایین. هیگوییتا و روژه میلا از هم فاصله میمیگیرند، توپ از روی دستان مارادونای کوتاه قد به زمین میفتد، فرانتس بکن باوئر و یوهان کرویف دستان هم را رها میکنند و بازیکنان زییر از دیوار دفاعی جدا میشوند، پله آغوش جرزینیو را ترک میکند، توپ از روی خط دروازهی ومبلی زیر پاهای جف هرست میایستد، مسافران اروگوئه با کشتی به سرزمین خود باز میگردند و ..... توپ چرمین فوتبال در زمین چمن کریکت پارتیک در غرب گلاسگو آرام میگیرد. در مقابل مردانی سبیلو، با لباسهای سفید و سیاه و کودکان و زنان و مردانی که مشتاقانه در اطراف آن زمین بازی مردانی از اسکاتلند و انگلیس را تماشا میکنند. اولین بازی ملی تاریخ فوتبال جهان را....
در نوامبر 1872 همه چیز به دقت امروز نیست. قوانین و پروتکلهای سانت به سانت زمین بازی و لباس بازیکنان و اتفاقات مسابقه و.... توسط مردان شکم گندهی نشسته بر صندلیهای جایی به نام فیفا نوشته نشده.
حتی آن بازی که به نام اولین بازی تاریخ ملی جهان مشهور است، در واقع اولین بازی میان اسکاتلند و انگلیس نیست! پیش از آن چارلز الکاک با سمتی افتخاری در اتحادیه و البته کاپیتانی تیم ملی انگلستان از اسکاتلندیها برای بازی برابر انگلستان دعوت میکند. 6 مسابقه میان اسکاتلندیها با تیم ملی انگلستان پیش از نوامبر سال 1872 در کنیگتون اووال لندن برگزار میشود اما از آنجایی که ترکیب اسکاتلند را فقط اسکاتلندیهای ساکن لندن تشکیل میدهد هیچکدام از آن 6 مسابقه به عنوان بازی رسمی منظور نمیشوند...
خب، بله امروز هری کین فقط میتواند راجع به همراهی بلینگام و استرلینگ با خود در حملات تصمیم بگیرد و دعوت از حریف تیم ملی انگلستان، نه توسط کاپیتان که طی تصمیماتی پیچیده در کمیتههای مختلف اتحادیه انجام میشود.
طبیعی است که در ترکیب اسکاتلند، بازیکنی خارج از سرزمینهای شمالی را نخواهید یافت. طبیعتا کاپیتان آنها در لیورپول بازی نمیکند! به دلایل مختلفی که یکی از آنها نبود تواناییهای کاپیتان اندی رابرتسون در رابرت گاردنر کاپیتان آن تیم اسکاتلند است و دلیل دیگر اینکه اساسا باشگاه فوتبال لیورپول 20 سال پس از آن بازی تاسیس میشود! چیزهای بسیار دیگری نیز هنوز متولد نشدهاند؛ اتحادیهی فوتبال اسکاتلند، 4 ماه بعد تاسیس میشود، سلتیک 5 سال بعد، و آبردین سه دهه... از میان بزرگان این روزگار اسکاتلند که در طول 150 سال بعد از آن مسابقه همیشه ستارگانی را به تیم ملی معرفی کردهاند، تنها گلاسکو رنجرز در آن زمان وجود داشت اما طبیعتا باشگاهی که هنوز یک سال هم از تاسیس آن نمیگذرد، بازیکنان مناسبی برای دعوت به تیم ملی ندارد.
اسکلت تیم اسکاتلند در آن بازی را بازیکنان باشگاه کویینزپارک تشکیل میدهند. باشگاهی که در سال 2021 توانست خود را از دسته 2 یا سطح چهار فوتبال اسکاتلند به دسته اول برساند و در جهشی معرکه در این فصل در چمپیونشیپ فوتبال اسکاتلند بازی میکند. در سوی دیگر میدان نیز انگلیسیها ترجیح دادهاند برای حفظ وجههی سرزمین قیم بریتانیا، بی خیال بازیکنان تیمهای کارگری، پسرانی از تیمهای دانشگاهی حوالی لندن را به گلاسکو ببرند: بازیکنانی از کمبریج، آکسفورد و البته کریستال پالاس... مطمئنا کاتی اوتوی، کاپیتان انگلیسیها هم در آن زمان بازیکن بایرن مونیخ نیست!!!
نبود رادیو، تلویزیون و طبیعتا موبایلهایی برای تماشای لحظهای آمار xg بازیکنان، آنقدرها هم محسوس نیست. در دوران پادشاهی روزنامهها به عنوان پیام رسان مطلق جامعه، گاردین، فقط کادر کوچکی با 124 کلمه را به گزارش آن بازی اختصاص میدهد. بقیهی آن صفحه متعلق به پوشش اخبار جشنوارهی گاوها در بیرمنگام است که در آن چاق ترین گاوها، خوکها و بهترین محصولات ذرت و .... نمایش داده و انتخاب میشوند. تایمز، همان 124 کلمه را هم بیخیال میشود و تمام صفحهی خود را به اخبار جشنوارهی بیرمنگام اختصاص میدهد!
تقریبا تمام آن گزارش 124 کلمهای، وقایع بازی را به گونهای روایت میکند که در مییابیم بازی میان اسکاتلند و انگلیس در آن بعد از ظهر انجام شده، تفاوتهای زیادی با فوتبال این دوران دارد:
محوطهی جریمه برای دروازهبان تا نیمهی زمین خودی ادامه داشت و دو دروازهبان میتوانستند توپ را با دست تا خط وسط زمین تیم خود لمس کنند. خبری از قانون پنالتی یا کارت زرد و قرمز نبود و هیچ ساق بندی هم دور ساق بازیکنان در کار نبود. تیمها موظف بودند پس از به ثمر رسیدن هر گلی در بازی زمینها را عوض کنند و اگر بازی 0-0 بود این تعویض زمین فقط بین دو نیمه رخ میداد.
در هر نیمهی زمین بازی، هر تیم یک نفر را معرفی میکند تا بتواند تصمیمات داوری را اتخاذ کند و در صورت به توافق نرسیدن دو طرف، یک داور که بیرون زیمن نشسته وظیفهی میانجیگری را دارد. کمی بهتر از وی ای آر به نظر میرسد البته به شرطی که در این دوران منچستریونایتد روی کین و لیورپول گریم سونز را معرفی نکند!
با وجود تمام تفاوتها، آنچه در زمین رخ میدهد، یک آشنای قدیمی برای همهی ماست. بازیکنانی که توپ را میان هم رد و بدل میکند. مطابق گزارش بازی، اسکاتلندیهای بیشتر به پاس دادن و بازی تیمی مایل اند و بازیکنان مشهورتر انگلیسی میخواهند با دریبل زدن و پیش بردن توپ تا جای ممکن خودی نشان دهند. روزنامهی گلاسکو هرالد، مینویسد:
"انگلیسیها از نظر فیزیکی برتری داشتند. هم فربه تر و هم سریعتر. اما نقطه قوت اسکاتلندیها که بیشتر به آمدن بیشتر آنها از یک باشگاه بودند، هماهنگی شان در بازی گروهی است." خبری از توازن بین خطوط الکس فرگوسنی و هافبکهای دینامیک گواردیولایی نیست. انگلیس با آرایشی که بعدها در کتابهای تاریخ فوتبال 1- 2- 7 عنوان میشود به میدان میآید و اسکاتلند کمی محتاط تر با سیستم 2- 2- 6 ! فقط تصور اینکه آن یک مدافع امروز تیم ملی انگلستان قرار است مگوایر باشد، هر مربی را برای بازنگری در سیستمهای قدیمی مجاب خواهد کرد.
به جز سیستمها، اگر به لباسهای آستین بلند کریستیانو رونالدو انتقادی دارید، به شلوارهای بلند و لباسهای دکمه دار آن روز نگاهی بیندازید. و همچنین کلاهها که تنها فایدهشان کاهش ضربات سر در بازی است. چیزی که سالها بعد با ورود دیکسی دین، الن کلارک و مارک هاتلی به بخش مهمی از بازیهای انگلیس- اسکاتلند تبدیل میشود.
و نتیجهی بازی؟ در گزارش گاردین، به دو بار برخورد توپ با تیر دروازهی اسکاتلند اشاره میشود اما هیچ گلی در کار نیست. صحبت از دورانی است که تماشای بازی فوتبال در مقابل چشمان تماشاگران تجربهای بدیع و نوست. تماشاگران مردانی که زیر آفتاب و روی زمین چمن به دنبال توپ میدوند را با لذت نظاره میکنند. بازیکنانی که نه مثل راگبی بازها اجازهی استفاده از دست را دارند و نه شبیه کریکتبازها چوبی بر دست. بازیکنانی که مجبورند با هنر ساقهای خود توپ را پیش ببرند. با پاس و کارهای گروهی. با شوتهایی به سمت دروازه...
نخستین بازی بینالمللی تاریخ فوتبال، در مقابل چشمان 4000 نفر، یا مطابق تخمین دیگری از گرینوک تلگراف، 0-0 تمام میشود. مقابل چشم مردانی که برای تماشای بازی بلیتهای یک شلینگی پرداختهاند، زنانی که به صورت رایگان اجازهی تماشای آن را داشتهاند و کودکانی که میتوانند بی دغدغه برای دست دادن به بازیکنان حاضر در زمین پای بر چمن آن زمین کوچک در گلاسکو بگذارند...
امروز هم علیرغم تمام تصمیمات آن روسای شکمگندهی فیفا و ... بازهم چیزهای بزرگی فراموش میشود و 150امین سالگرد آن بازی سال 1872، در 151 امین سالگرد آن برگزار میشود اما و به هر حال.... کسی میخواهد عقربهها را بار دیگر به جلو بکشد؟