فوتبال همانند زندگی است. همان طور که زندگی پستیها و بلندیها، خوبیها و بدیها و زیبایی و زشتیهایی دارد، فوتبال هم همهی این موارد را داراست. در فوتبال، فیفا و سایر قدرتهای بزرگ با تمرکز رسانهای بر روی زیباییها باعث شدهاند تا ما روی دیگر فوتبال را از یاد ببریم؛ روی زشت فوتبال...
در سلسله مقالات پروندههای گمشده به این موضوع پرداخته و پروندههای فراموش شدهی فوتبال یادآوری خواهد شد.
|
با افزایش محبوبیت فوتبال، این رشته تبدیل به یکی از پردرآمدترین و محبوبترین ورزشهای دنیا شد. سادگی قوانین فوتبال، هیجان آن و سهولت اجرای آن در برخی نقاط کم برخوردار (که برای آنها تنها به یک توپ، دو دروازه و مقداری فضای بازی نیاز بود) به علاقهها به آن افزود و باعث شد تا نقاط بسیاری از جهان را فرا بگیرد. این موضوع باعث شد تا درآمد فیفا، تیمها و لیگهای مختلف از آن به رشد فوق العادهای دست یابد و کم کم فوتبال از یک "ورزش" به یک "صنعت" تبدیل شود و به سوی هر چه "تجاریتر شدن" بشتابد. شتاب پرسرعت این ورزش به سوی "تجاریتر شدن" باعث شد تا تغییرات عمدهای در آن ایجاد شود و فوتبال امروزی را با فوتبال سالهای گذشته، متمایز کند. در این بین، فضا برای تخلفاتی چون تبانی، پولشویی و... افزایش یافت و حتی موارد چشمگیری توسط مقامات قضایی، افشاگران و فوتبال لیکس فاش شدند تا این پروندهها مسیر خود را به انظار عمومی باز کرده و مورد بحث و قضاوتهای مردم و عوام قرار بگیرند. خیلی از ارزشهای فوتبالی از بین رفتند و ارزشها و سودهای اقتصادی جای آنها را گرفتند. رفته رفته به جای تلاش برای دستیابی به موفقیتهای ورزشی، سودهای مالی مهمتر و ارزشمندتر شدند و در صدر اهداف بسیاری از باشگاههای فوتبال قرار گرفتند. حتی سپ بلاتر، رئیس وقت و مختلف فیفا نیز در یک سخنرانی فوتبال را "ماشین چاپ اسکناس" عنوان کرده بود و بر درآمدزایی حداکثری از این رشتهی ورزشی تاکید داشت. البته بعدها و با تخلفات بلاتر، مشخص شد که حرف وی چندان هم بیربط نبوده است.
ماکت سپ بلاتر و بنری که خواستار اتمام کار بلاتر در فیفا است!
به هر حال، حالا دیگر اولویت سود مالی (که بخش عمدهای نیز از قهرمانیها نشات میگیرد) است. حالا یک اصل مهم به نام "موفقیت حداکثری در زمان حداقلی" تبدیل به سرخط تمام برنامههای باشگاهها شده است و جایگاه والایی در تصمیمگیریهای مدیران دارد. مربیان اخراج، بازیکنان فروخته و اعضای باشگاه در صورت کوچکترین لغزشی جدا میشوند و اعضای و افراد جدیدی جایگزین آنها میشوند و همان اشخاص نیز روزی به کار خود پایان میدهند و افراد جدیدی وارد این چرخهی بیپایان میشوند. در واقع، برای مدیران و افراد بالارده در یک باشگاه، عناصر "صبر، اعتماد و حمایت" فراموش شدهاند. فرصتها آنقدر محدود و اندک شدهاند که بازیکنان و مربیان فرصت عرض اندام کمی دارند و شاید حتی هیچگاه نتوانند به جایگاه درستی دست یابند. در فصل پیش و در لیگ برتر انگلیس، چند اختلاف ساده و چند نتیجهی ضعیف پروندهی توماس توخل فاتح لیگ قهرمانان را برای مدیران جدید چلسی (تاد بولی و بهداد اقبالی) و همچنین هوداران بست. مثال توخل تنها یکی از چندین و چند موردی است که در فوتبال امروزی تبدیل به امری طبیعی و بدیهی شده است. همچنین این مورد برای تیمی مثل منچستریونایتد نیز به طریقهای مختلف صدق کرده است. شیاطین سرخ در این چند سال با چندین و چند مربی مختلف از جمله لوییس فن خال، ژوزه مورینیو، اوله گونار سولشایر و... همکاری داشتهاند، سبکهای بازی مختلفی اجرا کرده و بازیکنان متفاوتی نیز جذب کردهاند که باز هم موجب کامروایی آنها نشد.
از طرفی دیگر، سود بالای تیمها و مالکان باعث شده است تا سرمایهداران و اشخاص متمول روی به فوتبال بیاورند و با سرمایهگذاری در تیم یا تیمهای مختلف، به افزودن صفرهای حسابشان بپردازند. چیزی که اگر چه شاید به خودی خود بد نباشد، اما وقتی که باعث میشود تا اختلاف طبقاتی تیمها بیشتر و سرعت رشد تیمهای کوچک و کمدرآمد بسیار کاهش پیدا کند و کار به جایی بکشد که تقریبا قهرمانی برای آنها یک امر محال باشد، مگر آنکه همچون پورتو با ژوزه مورینیو، لسترسیتی با کلودیو رانیری و... با یک برنامهی بلند مدت و حساب شده و با اعتماد کامل به سرمربی به ساختن یک "نسل طلایی" پرداخته و عنوان قهرمانی را کسب کند؛ هر چند که این نسل طلایی نیز دوام زیادی ندارد و با نگاهی به سرنوشت تیم لسترسیتی و سقوط آنها به چمپیونشیب، به نظر میرسد که این قهرمانیهای غیرمنتظره نیز از یک تیم، یک ابرقدرت نمیسازد.
قهرمانی شگفتانگیز لسترسیتی در لیگ برتر در سال ۲۰۱۶
صنعتی شدن فوتبال پول زیادی را روانهی حسابها کرد اما در عوض، فاصلهی میان تیمهای کوچک و بزرگ بسیاد افزایش یافت، صبر و شکیبایی در مدیران از بین رفت و مشکلات بسیاری را نیز آفرید. اما همان طور که بسیاری از تغییرات اساسی و ناخوشایند برای هواداران قدیمی، برای هواداران جدیدتر عادی شده و مورد غضب آنها قرار نگرفت، این تحولات نوین نیز اگر چه شاید با مخالفت هواداران در حال حاضر قرار بگیرد، اما "احتمالا" (دقت کنید، احتمالاً) در آینده با چنین نقدهایی مواجه نخواهد شد.
اما همهچیز به اینجا ختم نمیشود. طبیعتاً فیفا نیز که بیشترین قدرت و توان را برای اعمال تغییرات اساسی و بنیادین دارد، سود خود را در صدر فهرست قرار داده است. فیفا به قدری درگیر کسب وجه و وجوه بیشتر شده است که گاهی میتوان از درونمایهی این نهاد فجایعی زشت، زننده و شوکهکننده کشف کرد. به نظر میرسد که آغاز این سبک مدیریتی جدید و برمبنای کسب حداکثر داراییها از زمان ریاست "ژائو هاولانژ" آغاز شد؛ مردی که در جوانی تاجر اسلحه بود. هاولانژ که پس از سر استنلی راس به مقام ریاست فیفا رسیده بود، نگاهی اقتصادی به فوتبال داشت. هاوهلانژ اگر چه از این طریق به محبوبیت هر چه تمامتر فوتبال افزود، اما وقتی ابعاد اقتصادی یک سازمان، نهاد، یک ورزش و... بیشتر شود، جرم و جنایت نیز در آن در ابعاد بزرگتری رخ خواهد داد. هاولانژ بیشتر از یک دید ورزشی و ورزشمحورانه، دید اقتصادی به فوتبال داشت و همین سبب تغییراتی اساسی شد؛ تغییراتی که کمک شایانی کرد تا سرمایهداران با خیال راحت به این رشته ورود کنند. از زمان ریاست هاولانژ تاکنون، اخبار و شایعات مبتنی بر فساد در فیفا بیشتر و بیشتر شدهاند. ژائو هاولانژ که خود یک وکیل نیز بوده است، دید متفاوتی نسبت به مدیران پیشین فیفا داشت و راه رشد فیفا و فوتبال را در پولهای میلیاردرهای سرمایهگذار میدیدید. همهی این موارد، باعث تغییرات بزرگی شد که در پی آن جرم و جنایت نیز به صورت دیگری به سازمان فیفا نفوذ کرد و از زمان هاولانژ تا زمان فعلی، شایعات، اخبار و دادگاههای زیادی مبتنی بر تخلف در فیفا و فوتبال شکل گرفتهاند.
ژائو هاولانژ، رییس اسبق فیفا
البته شاید بخشی از آن مربوط به افزایش دسترسی به رسانهها و نقش مهم آنها در عصر فعلی است، اما وقتی پای اسناد و مدارک به میان میآید، به نظر نمیرسد که همهی آن اخبار بیاساس باشند. یکی از پربحثترین و جنجالیترین موارد به جام جهانی ۱۹۹۸ باز میگردد. این جام جهانی از همه لحاظ خاص و ویژه بود اما از نگاهها دور نماند. شایعات رشوهخواری هاولانژ برای اعطای میزبانی به فرانسه، تقریباً در میان شایعات "تبانی احتمالی" و جنجالهای بازی فینال، گم شدند. ساعاتی قبل از فینال و بازی برزیل - فرانسه، رونالدو نازاریو (ستارهی جوان و مهم تیم ماریو زاگالو) دچار تشنج شد. بدین ترتیب، تیم ملی برزیل یک لیست جدید بدون حضور رونالدو را برای مقامات مربوطه ارسال کرد. انتشار ترکیب اولیه بدون حضور رونالدو همه را
مات و مبهوت کرد. جان موتسون، گزارشگر مشهور میگوید: "آنچه از تلویزیون پخش میشد، چیزی جز یک هرج و مرج مطلق نبود." اما نازاریو دوباره به ترکیب اصلی بازی کرد اما آن نازاریوی همیشگی نبود. همگان اذعان داشتند که انگار رونالدو در این بازی به خواب رفته است. تیم ماریو زاگالو در نهایت مغلوب فرانسهی قدرتمند آن دوران شد. علت مسمومیت نازاریو و علت بازی کردن این بازیکن بیمار، همیشه و همیشه مورد بحث فوتبالدوستان بود. آیا به دلیل استرس رونالدو از مهمترین بازی دوران بازیگریاش بود؟ آیا دچار صرع شده بود؟ یا شاید هم اوردوز کرده بود؟ سوالاتی که هیچ وقت پاسخی دریافت نکردند. اما پاسخهایی برای علت بازی کردن نازاریو وجود داشت. به نظر کمپانی نایکی با توجه به قرارداد با تیم ملی برزیل و قدرت بالایش، دستور به حضور نازاریو در بازی فینال داده بود. تبلیغ کفشهای جدید نایکی توسط ستارهی درخشان و محبوب وقت، اهمیت بالایی برای این شرکت داشت. حتی پس از بازی، احتمالاً هر کسی که بازی را دیده باشد، به یاد دارد که نازاریو چگونه کفشهای برند نایکی را بر گردنش آویخت. همهی این موارد باعث شد تا فرضیهی دخالت نایکی بر حضور رونالدو نازاریو در ترکیب تیم ملی برزیل، قوت بگیرد.
رونالدو نازاریو پس از بازی فینال جام جهانی و آویختن کفشهای برند نایکی به گردن خود
البته این تنها جنجال این رقابتها نبود. سالها بعد، میشل پلاتینی اذعان کرد که با استفاده از گویهای سرد و گرم گروهبندیها جوری رقم خوردند تا برزیل و فرانسه تنها در بازی فینال به مصاف یکدیگر بروند؛ آن هم به دستور فرانسه. انگار که فرانسویها قصد داشتند تا تنها در بازی فینال با برزیل بازی کنند. هر چند که این ادعا نیز هنوز اثبات نشده است. البته شایعاتی وجود دارد که فیفا برای جبران جام جهانی قبل (۱۹۹۸)، در جام جهانی ۲۰۰۲ قرعهای آسان برای برزیلیها قرار داد تا امر قهرمانی آنها سهولت بیابد. البته این فرضیه پایه و اساس محکمی ندارد و تنها در حد یک شایعه است. شایعات بسیاری دربارهی رخ دادن تخلفات مختلف، در دورههای مختلف جام جهانی، وجود دارد. یکی از مواردی که احتمالاً به خوبی به یاد دارید، جام جهانی قطر (۲۰۲۲) است. کمبود هتل، کمبود ورزشگاه و دمای وحشتناک گرم قطر مشکلاتی غیرقابل چشمپوشی بودند اما در نهایت قطر میزبان این رقابتها شد و آن را برگزار کرد. اگر چه بعدها مشخص شد که میشل پلاتینی، محمد بن همام و تعدادی از مقامات فیفا در اعطای میزبانی به قطر نقش داشتند و رشوه دریافت کردند، بازداشت شدند اما دیگر فایدهی چندانی نداشت. قطر با افزایش امکانات آمادهی پذیرایی از توریستها شد، ورزشگاههای جدید و حتی موقت افتتاح کرد و رقابتها به جای تابستان، در زمستان برگزار شدند تا گرمای هوا برای بازیکنان قابل تحمل باشد. اما به نظر میرسد که برای افزایش روابط تجاری با آسیا و کشورهای عربی، این اعطای میزبانی به نحوی برای فیفا سود داشته است.
جام جهانی ۲۰۲۲ در قطر و نمایی از توپ رسمی این مسابقات
آنچه در این متن گفته شد، صرفاً عواقب صنعتی شدن فوتبال در دنیای امروز است. موارد متعددی وجود دارد که قابل ذکر هستند. جام جهانی ۲۰۰۲ خود موارد قابل توجهی را به همراه داشت. برای اولین بار کشورهایی از آسیا میزبان جام جهانی شدند. برای اولین بار دو کشور (ژاپن و کرهی جنوبی) میزبان رقابتها شدند. صحنههای جنجالی هم در این جام جهانی وجود داشت. بازی ترکیه با برزیل و اخراج اشتباه هاکان اونسال که از جنجالیترین صحنههای تاریخ این تورنومنت بود. اما با نگاهی به این موارد، دیگر شایعات تخلف فیفا و حتی فیفاگیت که یک رسوایی بزرگ بود، و همچنین تاثیرات این صنعتی شدن بر فوتبال، به نظر نمیرسد که این اتفاق (تبدیل شدن فوتبال به یک صنعت) کاملا مفید بوده باشد. گر چه حضور سرمایهگذاران در فوتبال و تاثیر آنها در رشد این ورزش و همچنین رشد آکادمیها، بسیار مهم است، چرا که حالا حتی از کشورهایی در قارهی آفریقا نیز ستارگان مختلفی به اروپا و بهترین تیمها راه مییابند و فوتبال به لطف این کت و شلوارپوشها تبدیل به یک ورزش "جهانیتر" شده است، اما همان طور که گفته شد این موضوع باعث افزایش فضا برای متخلفان نیز شد. به هر حال، هر چه ابعاد یک صنعت بزرگتر باشد، تخلفات بزرگتری نیز در آن رخ خواهد داد. اما فقط بحث تخلفات نیست. حالا دیگر تبدیل شدن به یک تیم قهرمان و برتر برای بسیاری از باشگاهها تبدیل به یک آرزو شده است. دیگر نمیتوان به همین راحتی ولورهمپتون ۱۹۵۶ (که به گواه بسیاری از کارشناسان جزو ۵۰ تیم برتر تاریخ فوتبال است) و یا پورتوی ژوزه مورینیو را دید. پتانسیل رشد تیمهای کوچک بسیار کاهش یافته است. اما اینکه فوتبال و فیفا به چه چیزی تبدیل شدهاند و در آینده چگونه خواهند شد، واقعا مبحث بزرگی است. اینکه آیا در آینده فوتبال تماماً صنعتی خواهد شد و تماماً متعلق به میلیاردرها خواهد شد آنقدر بزرگ است که باید ساعتها به آن اندیشید و در آخر نیز به نتیجهی مطلوبی نرسید. این موضوع که شاید فوتبالی که ما میبینیم نتیجهی برنامههای فیفا است و از قبل برنامهریزی شده است، حتی میتواند ما را تا مرز دیوانگی پیش ببرد، اما فقط تا مرز.
بیشتر بخوانید:
پروندههای گمشده، قسمت اول؛ نقل و انتقالات شخص ثالث
پروندههای گمشده، قسمت دوم؛ سوپرلیگ
پروندههای گمشده، قسمت سوم؛ فرار مالیاتی در فوتبال
پروندههای گمشده، قسمت چهارم؛ دوپینگ در فوتبال
پروندههای گمشده، قسمت پنجم؛ فیرپلی مالی
پروندههای گمشده، قسمت ششم؛ تبانی بیخ گوش فوتبال
پروندههای گمشده، قسمت هفتم؛ داستان طولانیترین محرومیت تاریخ فوتبال
پروندههای گمشده، قسمت هشتم؛ با فوتبال پولهایتان را بشویید!