مطلب ارسالی کاربران
حضور حج اصغر در پشت صحنه فیلم ممل امریکایی یک روز به یادماندنی نزد دو سلطان سینما بهروز وثوقی و مرحوم بیگ ایمان وردی🇬🇷💙 قسمت سوم (پایانی)
دو قسمت از خاطرات تاریخی حج اصغر عزیز را منتشر کردم امشب قسمت سوم و پایانی این دیدار را منتشر می کنم همه این مطالب را واقعا با زحمت فراوان از زبان حج اصغر بیرون کشیدم بعضی مواقع ایشان دل و رمق چندانی به خاطر شرایط جامعه نداشتند ولی با سماجت تونستم بخش مهمی از تاریخ ناگفته سینمای کشور را به رشته تحریر در بیارم
این روز تاریخی زندگی حج اصغر عزیز موقعی رقم می خورد که ایشان در میدان مجسمه اصفهان(خیابان انقلاب فعلی) در حال قدم زدن بود و مرحوم بیک ایمان وردی را با کلاه مکزیکی که نصف صورت ایشان را گرفته می بینه بیک برای اینکه شناخته نشه اینکار را کرده بود .حج اصغر می گفت دیدم چند نفر دور یک مرد جمع شده بودند که بعدها فهمیدم همه شون کتک خورهای فیلم ولگرد قهرمان هستند این فیلم محصول سال ۱۳۴۴ بود که در سی و سه پل اصفهان فیلمبرداری شد بلافاصله فهمیدم که مردی که با کلاهش نصف صورتش پوشانده رضا بیک ایمان وردی هست جلو رفتم خودم معرفی کردم گفتم شاگرد آپاراتچی سینما چهارباغ اصفهان هستم(اون موقع هنوز حج اصغر عزیز آپاراتچی رسمی سینما نشده بود و طبق گفته خودشان شاگرد مرحوم سجادی در قسمت آپارات سینما بود) بیک حسابی تحویلم گرفت و گفت فردا به هتل شاه عباسی بیا من اونجا هستم حج اصغر می گفت به هتل رفتم و آدرس محل کار بیک که در خیابان ارباب جمشید تهران بود گرفتم البته اصرار داشتم که در سینما چهارباغ ببینمش که بیک گفت جمعیت با دیدن من هجوم میاره و مردم و خودمون زیر دست و پا صدمه می بینیم . حج اصغر می گفت چند روز بعد ملاقات خودم با بیک بار سفر به تهران بستم .
حج اصغر وقتی به تهران رسید صبح را پیش بهروز وثوقی و بازیگران فیلم ممل امریکایی گذراند و ظهر با حسن سقایی رفیقش( در قسمت اول و دوم در مورد این شخصیت صحبت کردم) رستوران میره و عصر به ملاقات بیک میره حج اصغر می گفت با حسن سقایی خداحافظی کردم و وارد خیابان ارباب جمشید شدم دیدم تعدادی از افراد علاقه مند به سینما و کتک خورهای فیلمها در خیابان تردد می کنند وارد دفتر بیک شدم بیک حسابی تحویلم گرفت و خدمتکار بیک از ایشان پذیرایی می کنه از حج اصغر پرسیدم خوراکی های پذیرایی چی بود ایشان بعد گذشت سالها از این موضوع حتی این موضوع هم به یاد داشت و گفت با چای و کیک دورنگی از من پذیرایی شد . نکته ای که حج اصغر می گفت و برام جالب بود این بود که منشی دفتر بیک یک خانم جوان بود که در چند ساعتی که حج اصغر پیش بیک بود حتی پنج دقیقه هم بیکار نبود و مرتب تلفن کارگردانها کارگردانان و مسئولان تهیه فیلم ها را جواب می داد و هماهنگی های لازم را با بیک می کرد . حج اصغر می گفت در دفتر بیک سرکوب و مرجان هم دیدم مرجان کلاه بلند بوقی بر سر داشت و عینک بزرگی داشت که شناخته نشه مرجان بسیار به اصفهانی ها و لهجه شون علاقه داشت و بسیار خنده رو بود و ظاهرا یکی دو بار در سینما چهارباغ اصفهان ایشان را بدون اینکه خود حج اصغر عزیز در اون ازدحام جمعیت متوجه بشه دیده بود و از دور و با واسطه با ایشان آشنا بود و علاقه حج اصغر عزیز به شیرزنان سرفراز یونان کبیر را دستمایه سر به سر گذاشتن ایشان قرار داده بود! حج اصغر می گفت فضای ملاقات با بیک و بازیگرها اصلا نشانی از تقابل قشر متمول سینما و یک کارگر بخش آپارات سینمای اصفهان نداشت و هیچ نگاه متکبرانه و توام با غرور از طرف بازیگران اون جمع با وی نشد. ایشان به من گفت بیک خیلی اصرار کرد شب به محفل خودمونی خودش و تنی چند از بازیگرها دیگه در یک باغ بزرگ شخصی بیاد ولی ایشان به بیک میگه باید با اتوبوس آژانس لوان تور به اصفهان برگردم و اینقدر بیک حج اصغر را خجالت زده می کنه و بهش اصرار می کنه در محفل وی باشه که حج اصغر می گفت مجبور شدم به دروغ بگم عصر با دوستم در یکی از خیابانهای تهران هم قرار ملاقات دارم حج اصغر اشاره داشت که بیک را آقا رضا خطاب می کردم و گفتم در مجله ها خوندم که ورزشکار هستی و بیک با تبسم تایید کرد. نام خانوادگی حج اصغر عزیز شیشه گر هست حج اصغر می گفت بیک من را شیشه صدا می زد(البته نه برای تحقیر بلکه مثل خودمون که برای راحتی وقتی مثلا فامیل یکی چند بخشی هست همون بخش اول فامیل طرف را میگیم بیک هم چنین می کرد) محبت و قدرشناسی بیک در حق حج اصغر عزیز تا این حد بالا بود که خود بیک شخصا می خواست حج اصغر عزیز را به محل ملاقاتش با رفیقش ببره که حج اصغر گفت مخالفت کردم و بهش گفتم اصلا دوست ندارم باعث زحمتت بشم
🇬🇷💙