بشکن تـو آن تیم مرا در لیگ محزون روز و شب
نابود کن محبوب من ، هستی تو مأذون روز و شب
.
همچو ابراهیم ، عزیزم می کنم مذبوح تو
تیم سپاهان می شود این ذبح افزون روز و شب
وقتی سخن از مرد یونان پیش یاران می کنم
می بارد از گفته هایم آه پر از خون روز و شب
بر سروش و پهلوان گویم سخن از سحر تو
بر سخن از من نظر کردند کنون روز و شب
تـا دور مـی گـردی ز آنان اشکشان دریا شود
ریزد در این دریا ز چشمان رود جیحون روز و شب
مـن در میان صادقان از دلدادگی گفتم سخن
نان آور موسی شدم در پیش هارون روز و شب
در روزگار پرفریب دوز و کلک معمول بود
باشد نشان صدق تو آیات موزون روز و شب
بر کلام صادقت من ، سقراط یونان شاهدم
باشد گواه مستقیم رخسار میگون روز و شب
پای کفتار لرزد به پیش خشم شیران تا ابد
از ترس شیران جان او گردیده بیرون روز و شب
.
گـر تاج گل در قامت قلب سخندانم کنـی
قلبم برایت می شود مست و مفتون روز و شب
اصغر اگر هر روز و شب با یار باشی همقدم
آن مهربان گلرخت بـاشـد هـمـایـون روز و شب
.
🇬🇷
.