- برای شرکت در نظرسنجی انتخاب بهترین خاطره کاربران سایت طرفداری، نام دو نفر از دوستانی که در این مسابقه شرکت کردند را بنویسید. خاطرات کاربران از بازیهای رئال بایرن در کادر سیاه رنگ قرار داده شده.
ارتباطی به جنگ بر سر پادشاهی، تقسیم اراضی یا کانال کشتیرانی ندارد. حتی ریشههای آن به نبرد نوردلینگن در سال 1634 میان نیروهای اسپانیایی با اتحاد باواریاییها و سوئدیها نیز باز نمیگردد..
اگر مصرانه به دنبال چیزی در تاریخ میگردید، خب، مونیخ محل تولد لودویگ دوم بنیانگذار قلعهی معروف نویشواینشتاین در باواریاست و مادرید، پایتختی است که تابلوی ملکه خوانا در آن نگهداری میشود، پادشاه و ملکه قدرتمند هر دو منطقه که لقبی مشترک داشتند: دیوانه.
واژهای مناسب برای شبهای سرد اروپایی و گرمای روی سکوها در دربی اروپایی میان رئال مادرید و بایرن مونیخ. برای توصیف بیست و هفت، و یک هفته بعد، بیست و هشتمین نبرد میان دو باشگاه. برای قهرمانان و شرورهایی که در طول رقابت 50 سالهی دو تیم ، هر کدام، در هر بازی چهرهای کلیدی و مرد اول آن بازی بودند. نقشی ایفا کردند. از گرد مولر، در اولین ملاقات، تا کریستیانو رونالدو، در آخرین بازی رو در روی دو تیم.
این داستان داستان دو تیمی که در مجموع 20 جام بزرگ نقرهای رنگ در موزه باشگاهشان میدرخشد. داستانها و خاطراتی از قهرمانان و شرورهای هر کدام از رویارویی های قبلی میان بایرن مونیخ و رئال مادرید... یا همان داستان دیوانگان.
کسی گل مولر را دید؟
1975/76
با شرکت:
گرد مولر در نقش نخستین ستارهی تابان، فرانتس بکن باوئر در نقش یار غار گونتر نتزر، پل برایتنر در نقش کابوی آسیب دیده و اریش لین مایر در نقش داوری که کتک خورد
خاطره نگاری از:
اتوس دوماس،
نویسندهی لا اسپانیول و طرفدار قدیمی رئال مادرید
اولین ملاقات، وقتی رخ میدهد که رئال مادرید، آن 5 قهرمانی ابتدایی را درو کرده و مونیخی ها با دو قهرمانی پیاپی به دنبال جام بعدی میگردند. کمی دیر به نظر میآید اما از همان بازی اول مشخص میشود که این یک بازی میان نخبگان اروپاست. بهترینها، در برابر بهترینها.
بایرن مونیخ سرمست از دو قهرمانی در دو دورهی قبل به مادرید سفر میکند. و مادریدیها پس از آن سپیده دم معرکه در آغاز رقابتهای اروپایی، قدرت گذشته را باز یافتند، بر گلادباخ و دربی کانتی غلبه نمودند و به دو ستارهی تازه نفس خارجی خود، میبالند؛ در سالهایی که هنوز خرید و فروش بازیکنانی از کشورهای دیگر میان لیگها و تیمهای بزرگ مثل امروز مرسوم نیست، رئال مادرید با دو ستارهی از قضا آلمانی برابر بایرن به دنبال بازگرداندن استیلای خود بر قارهی سبز است. با گونتر نتزر، و قهرمان گذشته و آیندهی باواریا، پل برایتنر
برایتنر برای بازی بزرگ مصدوم است. سالها بعد او دربارهی آن بازی میگوید:
لحظه به لحظه اش را به یاد دارم. مصدومیت در بازی رفت چیزی است که با نفرت آن را به یاد میآورم. برای بازی برگشت هر طور شده خود را رساندم. دوست داشتم در مونیخ پا به توپ شوم. اما وقتی به زمین رفتم میدانستم این 70 درصد توانایی من است
با ورود بازیکنان از تونل برنابئو بلافاصله رفقا و رقبای قدیمی یکدیگر را پیدا میکنند. بکن باوئر و نتزر که پیش از این در قالب بازی بایرن - گلادباخ دورانی را بوندسلیگا رغم زدند، حالا دستهای هم را میفشرند. دقایقی بعد، انگار قیصر فراموش میکند که دیگر با نتزر در تیم ملی هم بازی نیست! او اجازه میدهد پاس عمقی نتزر از کنارش عبور کند و روبرتو مارتینز، مهاجم مادريدی با مایر تک به تک شود. اولین گل، به همین سادگی به ثمر میرسد.
دقایقی بعد یک ضربهی دروازهی بلند از زپ مایر، پاس عرضی فرانتس رات و ضربه گرد مولر در دهانهی دروازه، بازی را 1-1 مساوی میکند. این گل، فقط در خاطرات تماشاگران حاضر در برنابئو سینه به سینه نقل شده و ویدیویی از آن در دسترس نیست. دلیل آن، جاماندن کارگردان تلویزیونی است که مشغول پخش صحنه آهسته موقعیت قبلی مادریدیها ست و البته مستقر نبودن دهها دوربین بزرگ و کوچک شبیه استادیومهای امروز.
آتوس دوماس نویسندهی لا اسپانیول و طرفدار رئال مادرید خاطره آن بازی را به یاد میآورد :
ما پس از چند سال دوباره به جمع مدعیان قهرمانی بازگشته بودیم. دربی کانتی را حذف کردیم و برابر گلادباخ، با کامبکی عالی به دور یکچهارم نهایی رسیدیم. به تازگی با ینسن دانمارکی قرارداد بسته بودیم و امیدهایی زیادی به تیم داشتیم.
من در آن روزها کودک بودم و خاطراتم از برنابئو رنگ و لعاب دیگری داشت. آن بازی باورنکردنی بود. 110،000 نفر در ورزشگاه. نورافکنهای روشن، ستارگان بایرن مونیخ که در دو فصل پیاپی قهرمانان اروپا بودند والبته یک داور افتضاح اتریشی که به شکلی عجیب هنوز نامش در خاطرم هست. اریش لین مایر
پس از گل تساوی ژرمنها بر جو ورزشگاه غلبه میکنند و تا پایان بازی، رئال مادرید فقط یک شوت دیگر به سمت دروازهی روانه میسازد. شوتی دردسر ساز. دوماس میگوید:
مارتینز مقابل دروازه زمین خورد و نتوانست شوتش را به درستی بزند. سپس طرفداران شروع به هیاهو کردند. فریاد بر سر داور و.... با سوت پایان، یکی از آنها به وسط زمین دوید و مشتی به صورت داور کوبید!
دوماس پس از مرور خاطرات خود در برنابئو به سراغ بازی برگشت در مونیخ میرود. جایی که بایرنی ها بی حرف و حدیث پیروز میشوند. گرد مولر دو گل میزند، به نخستین قهرمان این دربی اروپایی بدل میگردد و البته هر دو گل او، امروز نیز در یوتیوب قابل تماشاست! دوماس دربارهی آن دو بازی میگوید :
ما به بهترین تیم آن فصل اروپا باختیم. بکن باوئر، هونس، رومنیگه، مایر، شوارتزنبک.... و مربی کاردانی به نام دتمار کرامر. آنها در پایان فصل قهرمان شدند. برای من در کودکی همه چیز آن بازی دردناک بود. شکست، خونسردی مولر، و بدتر از همه اخراج امانسیو اسطوره مادرید در آخرین بازی اروپایی. پس از آن جدال بایرن به دشمن شماره یک من بدل شد. هیچ تیم دیگری اینچنین مرا به گریه نینداخت.
یاغیها و متکبرها
1986/87
1987/88
با شرکت:
لوتار ماتئوس در نقش قهرمان یخی، ژان ماری فاف در نقش آخرین نجات دهنده، هوگو سانچز و امیلیانو بوتراگنو در نقش قاتل و.... خوانیتو در نقش شرور
خاطره نگاری از:
آدرین ناوارو
مربی فوتسال و مجری فوتبالی رادیو واوله
پیش از بازیهای رسمی اروپایی، رقابت دو تیم در دههی 80 با چند بازی دوستانه در قالب تورنمنت بزرگداشت سانتیاگو برنابئو و تقابلهای تابستانی دیگر آغاز میشود. در بین آن بازیهای بی اهمیت ب ناگهان یک بازی مهم میشود.اول آگوست 1980، بایرن مونیخ 9، رئال مادرید 1. مهمتر از نتیجه، جملهی معروف بوسکوف مربی مادریدیها ست که وارد فرهنگ مربیان فوتبال میشود :
ترجیح میدهم در یک بازی 9 گل بخوریم تا در 9 بازی 1 گل!"
رقابت اصلی اما به نیمهی دوم دههی 80 باز میگردد
1986/87، نیمه نهایی
المپیک اشتادیون مونیخ، لبریز از تماشاگر است. بیش از یک دهه از قهرمان نشدن رئال مادرید و بایرن مونیخ در مسابقات اروپایی میگذرد و نسل جدید بازیکنان دو تیم، پس از درو کردن عناوین داخلی به دنبال جام بزرگ اروپایی میگردند.مونیخی ها با بازگشت ادو لاتک روی نیمکت خود، و رئال مادرید، با اعتماد به لئو بین هکر و فوتبال هلندی.
روز 8 آوریل سال 1987، روز تجدید خاطرهی رقابت دو تیم پس از 10 سال است. اگرچه کسی با روی خوش به زمین نیامده. ناوارو میگوید :
بازی همزمان با بارش باران آغاز شد. در روزی که برای من آسمان خاکستری مونیخ، استعارهای از تیره و تار شدن رنگ سفید پیراهن رئال مادرید بود. با نشستن نخستین قطرههای باران روی تیر دروازه، شوت اگنتالر خیلی زود دروازهی ما را گشود. با گذشت زمان، بازی فیزیکی ژرمنها نشات گرفته از تفکرات لاتک بر ما غلبه کرد. چیزی که لئو بین هکر را خشمگین کرده بود. خصوصا پس از مماشات داور اسکاتلندی با بازیکنان بایرن. بوتراگنو توسط ژان ماری فاف سرنگون شد و داور پنالتی نگرفت اما دقایقی بعد دوبار به سود مونیخی ها در محوطهی جریمه ما سوت زد. دو گل از متیوس و پس از آن یک رسوایی بزرگ. وقتی لوتار متیوس با یک تکل بازیکن ما را سرنگون کرد خوانیتو، قلدر مآبانه با گذاشتن پاهایش روی سر تانک آلمانی خشم خود را از داور بازی نشان داد..
حرکت عمدی خوانیتو، برای او 5 سال محرومیت اروپایی در پی دارد. یک نقره داغ حسابی که البته به زعم طرفداران خشمگین مادريدی از داور اسکاتلندی، معامله بدی نیست.
بازیهای دهه 80 دو تیم، مثل هر چیز دیگر در آن سالها در اوج تنش و خشونت برگزار میشود. اگنتالر پس از گشودن دروازهی رئال مادرید، دستهایش را مثل شاخ روی سرش میگذارد و حریف را به سخره میگیرد.
در بازی برگشت، اینبار اگنتالر کارت قرمز دریافت میکند و بلافاصله رئال مادرید گل میزند. همه چیز برای جبران باخت 4-1 بازی رفت مهیاست اما مرد آن بازی، ژان ماری فاف گلر بلژیکی بایرن مونیخ است. شبی درخشان برای او و سفر به فینال در وین. در بازی که بایرن مغلوب پورتو و رباح ماجر میشود.
یک سال بعد هوگو سانچز مکزیکی با گشودن دروازهی بایرن، انتقام بازی سال قبل را میگیرد و رئال مادرید برای نخستین بار با غلبه بایرن به دور بعدی میرسد.
رقابت دو تیم، در دههی 80 چهرهی دیگری دارد. ناوارو میگوید :
انگار افتخارات اولیهی ما در اروپا، به طاقچه ی پیرمردها اختصاص داشت. مونیخی ها درست همان نگاه متکبرانه هلموت کوهل صدراعظم آلمان به سوارز یا گونزالز روسای جمهور ما را داشتند. انگار آنها صاحبان اروپا هستند و اسپانیاییها یک ملت یاغی!
قهرمانی از هیچ کجا
1999/00
با شرکت:
اوتمار هیتسفیلد برابر وینسنته دلبوسکه مردانی با کت و شلوار و نیکولاس آنلکا در نقش قهرمان قدر نادیده
خاطره نگاری از:
کیان سبحانی،
ستون نویس ایرانی مارکا، فورفورتو و مجری پادکست managing madrid
چیزی به فراموشی نبرد بزرگ باقی نمانده بود. به قطع شدن نوار بازیهای دو تیم در هر دهه.تا روز قرعه کشی در سال 1999 و قرار گرفتن نام بایرن و رئال مادرید مقابل هم در دور دوم گروهی. جایی که تیم هیتسفیلد، پس از شکست در فینال دراماتیک 1999 برابر منچستریونایتد در نوکمپ، با توپ پر به اسپانیا باز میگذرد. 4 گل در برنابئو. 4 گل در مونیخ. و سپس ملاقات دوباره در نیمه نهایی. جایی که بایرن بار دیگر در مونیخ پیروز میشود اما...
برد 2-0 در برنابئو، تنها پیروزی رئال مادرید در آن فصل برابر بایرن و سند صعود مادریدیها به فینال پاریس و برتری برابر والنسیاست. در آن بازی و در میان ستارگان آلمانی و اسپانیایی حاضر در زمین یک قهرمان غیرمنتظره دارد. کسی که دوران حضور او در چلسی، آرسنال، من سیتی و حتی بولتون و فنرباغچه بسیار راحت تر از بازی برای رئال مادرید به یاد آورده میشود. کسی نمایش معرکه نیکولاس آنلکا برابر بایرن مونیخ را به یاد دارد؟
کیان سبحان خاطرات درخشش آنلکا در آن بازی را در یادداشتی با عنوان "جسد نیکلاس آنلکا بر میخیزد" ورق میزند :
فقط دوماه از باخت 8-3 در مجموع دو بازی برابر بایرن در دور گروهی میگذشت و لوس بلانکوس، به عنوان تیم ضعیفتر در جمع چهار تیم نیمه نهایی قرار داشت. در رقابت داخلی نیز ما به سختی در جمع 5 تیم برتر قرار گرفته بودیم. در تابستان به نظر میرسیدبا خرید نیکلاس آنلکا، 22 میلیون یورو را در جوی آب ریختیم. او هرگز آن مهاجم تیزچنگ آرسنال نبود، در پنج ماه نخست گلی برای ما نزد و مدام اخباری از درگیری با مورینتس و رائول به گوش میرسید.
داستان آنلکا در آن فصل، داستان تلخی است. داستان پسر با استعداد لیگ برتر، که جایزهی بهترین بازیکن جوان اتحادیه بازیکنان حرفهای انگلیس را برد اما در جمع غولهای مادريدی، نادیده گرفته میشود. آنلکا، اینها را در مستندی در نتفلیکس بیان میکند :
من، از زندگی در مادرید نفرت داشتم.. وقتی به آنجا رفتم، معنی ستاره بودن را دریافتم. هر جا پای میگذاشتم، همه نگاهم میکردند. رستوان، پاساژ، کافه... روزنامهها هیچ حریم خصوصی برای من قائل نبودند.
اوضاع برای آنلکا در رختکن رئال مادرید بدتر هم میشود :
وقتی وارد رختکن شدم، هیچکس مرا به سایرین معرفی نکرد. کمد یا جای مشخصی نداشتم. در کنفرانسهای خبری، وقتی میخواستم روی صندلی بنشینم، یک بازیکن پیدا میشد و میگفت: این، جای من است جای دیگری برای خودت پیدا کن.
کمی بعد جرمی و اتوئو پیش من آمدند و گفتند: "حواست باشد، برخی بازیکنان به دیدار رئیس باشگاه رفته و گفته اند چرا باشگاه در حالیکه مورینتس اینجاست، تو را خریده؟ "
سپس به خاطر مشکلات انضباطی، آنلکا 45 روز از بازی برای تیم محروم میشود. طرفداران به او لقب le sulk به معنی عبوس و بدعنق را میدهند. سرانجام روزهای پایانی فصل تیره و تار آنلکا و رئال مادرید از راه میرسد. روزهایی متفاوت...
رئال مادرید، با روح همیشگی پادشاهان اروپا ناگهان چیزهایی را عوض میکند، پیروزی برابر منچستریونایتد قهرمان فصل قبل در یکچهارم نهایی اولین قدم بزرگ است. و ایستادن برابر بایرن دیگر فینالیست سال 1999...
با وجود همه چیزهایی که در طول فصل برایم رخ داد، در آخرین روزهای حضورم در مادرید خاطرات خوبی برایم رقم خورد.
آنلکا در سال 2008 و در مصاحبهای که سوالات آن را خوانندگان مجله فورفورتو پرسیدهاند از نقش خود در آن تیم مادرید میگوید :
هنوز هم چیزهایی وجود دارد که از آن به خوبی یاد کنم. خاطره انگیزترین بازی زندگی من، همانجا رقم خورد. بازی رفت و برگشت برابر بایرن مونیخ. جایی که توانستم هم در مونیخ و هم در مادرید گل بزنم... سپس به فینال در پاریس رسیدیم. جایی که در آن به دنیا آمدم. بسیار باشکوه بود.
رئال مادرید از غیبت اشتفان افنبرگ در بازی برگشت نهایت استفاده را میکند تا برد ارزشمند 2-0 در خانه را حفظ نماید. گل زودهنگام آنلکا در دقیقهی 4 یک شروع طوفانی در بازی رفت است. کیان سبحانی، آن بازی را در ادامهی مقالهی" جسد آنلکا بر میخیزد" اینطور وصف میکند :
آنلکا، از لینکه و یره میس عبور کرد و الیور کان را مغلوب ساخت. این مشت خوبی با دست چپ به چانه آنها بود. سپس نوبت هوک راست رسید. یک ارسال تند و تیز دیگر از رائول، تاثیر سالگادو و گل به خودی یره میس.
در بازی برگشت مونیخی ها با گل زودهنگام کارستن یانکر وحشت بازگشت آلمانی را زنده میکنند اما این نیکولاس انلکاست که با زدن گل تساوی عرصه را به حریف تنگ مینماید. به سوی فینال در پاریس
بوسه بر زانوی چپ
2000/01
با شرکت:
جووانی البر، مردی که زانوی خود را بوسید و پروفسور هانس ویلم مولر ولفارت در نقش منجی
خاطره نگاری از:
حمید. ش
مهاجمان، گزینهی اول درخشش در بازیهای بزرگ هستند. با گلهایی که تیم را از مهلکه نجات میهد. هافبکها، با هنرمندی خود میتوانند رهبران ارکستر و قهرمانان بعدی جدالهای مهم باشند. مدافعان و دروازه بانان با تداوم و ایستادن جانانه برابر حریف، مربیان با زیرکی و تیزهوشی و تعویضها و.... نظر شما راجع به پزشک تیم به عنوان قهرمان یک بازی بزرگ چیست؟
در روز 18 اپریل سال 2001، اعلام میشود جووانی البر مهاجم کلیدی بایرن تحت عمل جراحی زانو قرار خواهد گرفت. کمتر از دو هفتهی بعد بایرن باید در دومین فصل پیاپی به مصاف رئال مادرید برود. قهرمانان اروپا که با خرید لوییز فیگو ترکیب خود را تقویت کرده. رسیدن البر به بازی محال به نظر میرسد. آن روزها را خوب به یاد میآورم:
هیچگاه فراموش نمیکنم. دورانی بود که نمیتوانستی اخبار مصدومیت را لحظه به لحظه چک کنی. امروز کافیست سرکی به هزاران سایت و اپ و صفحه بزنی. سانه مصدوم شد. اخبار اولیه، زانو، عکسها، نظر دکتر، ریکاوری، درصد رسیدن بازیکنان... هیچ چیز پنهانی نیست اما در آن روزها باید خوش شانس بودی تا در 5 دقیقه آخر اخبار ورزشی چیزی از وضعیت البر بگویند. روزنامهها، یک خطی دربارهی او بنویسند. آن 12 روز برای من مثل برزخ بود. الان البر در چه حالیست؟
شب بازی از راه میرسد. انتظار ترکیب مورد انتطار fotmob و کیکر و مارکا و... را که ندارید؟ گزارشگر تلویزیون اسمها را میخواند عادل بود یا مزدک؟ یادم نیست... کان، سانیول، لیزارازو... جان به لبت میرسد تا گزارشگر از اسم مدافعان و هافبکها عبور کند. "و جووانی البر 11 مرد بایرن در بازی امشب هستند." انگار جریان گرمی ناگهان تمام وجودت را در بر میگیرد... او، اینجاست..
بیشتر شبیه معجزه بود. البر فقط 12 روز پس از عمل جراحی زانو در ترکیب بایرن حاضر است. این شاهکاری ست از دکتر مولر وولفهارت، پزشک معروف و قدیمی ژرمنها. مردی که همیشه، از دههی 70 روی نیمکت بایرن و تیم ملی آلمان حاضر بوده. مردی که با پنس و چاقو، جادو میکند، روشهای درمانی خارق العاده خود را دارد و آن شب هدیهی ارزشمندی به اوتمار هیتسفیلد میدهد.
البر، از خاطرات آن بازی میگوید :
رسیدن من به آن بازی، برایم مثل یک معجزه بود. میدانستم برابر رئال مادرید یک یا دو شانس بیشتر به دست نخواهم آورد. بازی با آنها، با مواجهه با آرسنال، منچستریونایتد یا سایر رقبای اروپایی متفاوت است. همه چیز از رختکن شروع میشد. ناگهان حس عجیبی به شما منتقل میشود. سپس در راهرو بازیکنانی را با پیراهن سفید یکدست و آن نشان سلطنتی روی سینه میبینید. چیزی در درون شما میگوید این مهمترین بازی روی زمین است.
یک نیمه از بازی رفت در برنابئو میگذرد. تلاشهای رائول، فیگو، افنبرگ و مهت شول نتیجهای ندارد. یکی از آن بازیهای سخت و بسته میان کشتی گیران سنگین وزن.
لحظهی بزرگ در نیمه دوم از هیچ کجا فرا میرسد، توماس لینکه در دایره میانی زمین توپ را با ضربه ی سر بلندی دفع میکند. توپ سرگردان پس از یکبار زمین خوردن به سمت البر میآید. مهاجم برزیلی پیش از برخورد بعدی توپ با زمین، در لحظه میچرخد، بدنش را آماده میکند، و...
آنقدر سریع اتفاق افتاد که نتوانستم دروازه را ببینم، فقط چرخیدم و به غریزه ام اعتماد کردم، کاسیاس کمی بیرون آمده بود و فرصت مناسبی برای شوت زدن بود.
البر به تمام قدرت زانوی چپ خود شوتی از فاصلهی 20 متری روانهی دروازه میکند. سرضرب، دقیق و محکم... و بلافاصله پس از بوسهی توپ بر تور دروازه جووانی البر از موهبت الهی تشکر میکند؛ زانویش را بالا میآورد و در شادی گل منحصربفرد، بوسهای به آن میزند. زانویی که دو هفته قبل زیر تیغ جراحی بود و امروز دروازهی رئال مادرید را گشوده. دست مریزاد پروفسور هانس ویلم مولر ولفارت.
عملیات کهکشانی زیزو
2001-02
2003-04
با شرکت:
فلورنتینو پرز در نقش طراح پروژه کهکشانی، زین الدین زیدان در نقش فرمانده عملیات، روبرتو کارلوس در نقش شلیک کنندهی توپ جنگی و الیور کان در نقش دروازه بان دیوانه
بازی بایرن مونیخ رئال مادرید، سی سال پس از اولین ملاقات حالا به یک دربی بزرگ اروپایی تبدیل شده. پای ثابت مسابقات اروپایی. از سال 2000 تا 2004 دو تیم در 10بازی به مصاف هم میروند. پس از دو نیمه نهایی پیاپی، مادریدیها در یکچهارم نهایی فصل 2001/02 با قهرمانان محلی خود از برد برابر بایرن مونیخ لذت میبرند. دو گل ایوان الگرا و گوتی برای تیمی که با خرید زین الدین زیدان، گام بعدی را در پروژهی کهکشانی. برداشته دلچسب است.
رئال مادرید در پایان فصل برابر رقیب آلمانی دیگری قرار میگیرد و با جادوی زیزو، لیگ قهرمانان را برابر چشمان مردان لورکوزن فتح میکند. برای سومین فصل متوالی، قهرمان اروپا برنده بازی مستقیم بایرن مونیخ و رئال مادرید است. و این تازه آغاز عملیات زیزو با لباس سفید کهکشانی ست...
در فصل 2003/04 قانون دور حذفی لیگ قهرمانان تغییر میکند و مسابقات دور دوم گروهی برای همیشه از فرمت بازیها حذف میگردد. برای اولین بازی حذفی یک هشتم نهایی، تقابل بایرن و رئال مادرید، گزینهی معرکه ایست. در روزگاری که تغییرات بزرگی نسبت به جدالهای دو سال قبل در ترکیب دو تیم رخ داده:
روی ماکای و میشائیل بالاک مردان تازه وارد بایرن مونیخ هستند و رئال مادرید با دیوید بکام و رونالدو در کنار زیدان، فیگو و کارلوس یک کهکشان کامل از ستارگان را در اختیار دارد. ستارگانی تحت هدایت کارلوس کیروش. در بازی رفت، گل ارزشمند ماکای با اشتباه عجیب الیور کان پرپر میشود؛ شوت راه دور روبرتو کارلوس، اشتباه کان در تخمین محل توپ و عبور آن از زیر دستهای گلر آلمانی. کان دربارهی آن گل میگوید :
از آن اتفاقاتی که هیچگاه دوست ندارید روز بعد از آن، از خواب برخیزید.
بازی برگشت اما قهرمان دیگری دارد. زین الدین زیدان، با یک گل پرواز میان زمین و آسمان دروازه را به شکلی عجیب باز میکند.
پس از آن نمایش تیم کی روش همانی ست که ما خوب میشناسیم :
پیروزی ما، به لطف توفیقمان در دفاع به دست آمد. قبل از این بازی انتقادات زیادی به ما میشد اما نگرش فوق العاده مدافعان ما را به برد رساند.
سخت کوشی و اراده چیزیست که آلمانیها به آن معروف هستند، اما امروز ما توانستیم در این ویژگیها پا به پای آنها پیش بیاییم و البته با تکنیک خود، تفاوتها را رقم بزنیم.
بازی در برنابئو با حواشی زیادی همراه است. پرتاب شی ای از سوی طرفداران مادريدی روی سر افنبرگ، درگیری بازیکنان و... در نهایت پیروزی رئال مادرید.
در دور بعد، کهکشانی های تیم کیروش در یک غافلگیری تاریخی بازی را به موناکو میبازند. این آغاز یک نفرین طولانی برای هر دو باشگاه است.
جشنوارهی لالههای هلندی
2006-07
با شرکت:
رود فن نیستلروی در نقش قاتل سریالی، لوسیو در نقش مرد بتنی، مارک فن بومل در نقش کوبنده و روی ماکای در نقش سریع و خشن
خاطره نگاری از:
یوهانس میترمایر مجلهی 11freunde
این پنجمین سالی ست که هیچ کدام از دو تیم به فینال لیگ قهرمانان نرسیدهاند. تقابل یکچهارم نهایی، پس از آن بازیهای قدیمی، حس و حال خود را دارد. همان حسی که بازگشت اوتمار هیتسفیلد به ترکیب بایرن برای طرفداران به همراه میآورد. نبرد آقای ریاضیدان با پسران فابیو کاپلو شبیه یک تخته تاکتیکی معرکه برای طرفداران فوتبال است. یک بازی پرهیجان و پر تعلیق.
زوج رائول و فن نیستلروی در خط حملهی مادریدیها، گلها را تضمین میکند. اما بایرن نیز چیزهایی برای عرضه دارد؛ نسل جدید ستارگان ژرمن فیلیپ لام، باستین شواین اشتایگر و لوکاس پودولسکی در زمین حاصرند. سی دقیقهی آغازین بازی، میخکوب کننده است. یکی از برترین شروع های لیگ قهرمانان. گل رائول را لوسیو جواب میدهد. بار دیگر رائول و سپس گلی از رود فن نیستلروی. سپس جریان بازی تغییر میکند. کاپلو به دنبال نگه داشتن نتیجه است و مونیخی ها به دنبال گلی دیگر. حملات، ضدحملات و سرانجام شلیکی از یک ستارهی هلندی دیگر... مارک فن بومل، کاپیتان آیندهی بایرن، دروازه را باز میکرد، نتیجهی 3-2، آتش بازی برگشت را داغ و داغتر میکند. لالهی آتشین هلندی بعدی، زودتر از آنچه فکرش را بکنید آسمان مونیخ را روشن میکند. روی ماکای....
یوهانس میترمایر خاطرات آن بازی را ورق میزند :
پرچمهای قرمز و سفید پس از مراسم ابتدای بازی پایین آمده. سرود قدیمی باشگاه خوانده میشود و تماشاگران هنوز هم با دوربینهای فلاش دار لحظهی شروع را ثبت میکنند. ایگواین به فن نیستلروی و او هم به گاگو... ماکای برای پرس به سراغ هافبک آرژانتینی میرود. ماکای بعدها میگوید:
قرار بود در همان ده دقیقهی اول فشار زیادی بیاوریم..."
همه چیز خیلی سریع آغاز میشود. شبیه لحظهای که ماکای، وارد بایرن مونیخ شد. وقتی اولی هونس پس از پنج روز حضور در باشگاه لاکرونیا هنگام صرف صبحانه به او گفت:
"وقتش رسیده وسایلت را جمع کنی روی... تو بازیکن بایرن هستی...."
یک مهاجم 19 میلیون پوندی هلندی. پس از هتتریک سال 2002 برابر بایرن مونیخ. گرانترین خرید مونیخی ها تا سال 2003. هیتزفلد در وصف ماکای میگوید:
"تغییرات او برایم عجیب است. گاهی گمان میکنم اصلا آماده نیست و هنوز خوابش میآید اما ناگهان با شوتی استثنایی همه را در تمرین شگفت زده میکند...."
و ماکای، زمانیکه از دربارهی قهرمانیهای احتمالی و جشن گرفتن در بایرن سوال میشود، میگوید :
موسیقی عالیست اما من برای جشن گرفتن به اینجا نیامدم. ترجیح میدهم بعد از قهرمانی، به جای شرکت جشن با خانواده ام به باغ وحش بروم.
اما ماکای آن روز جشن میگیرد. وقتی پاس گل صالح حمیدزیچ به او میرسد...
کاسیاس با یکی از آن کش دادنهای اساسی به تمام بدن خود به استقبال ضربه میرود اما... فانتوم میداند چطور شلیک کند. محکم. غافلگیر کننده و مهار نشدنی... صبح روز بعد مارکا تیتر " 9/9 لعنتی" را میزند. یکی از ثانیه شمارها ثانیه 10:03 را ثبت میکند و سرانجام یوفا به طور رسمی گل را در ثانیه 10:12 اعلام میکند... کمی دیرتر از رکورد 9/77 اسافا پاول در دوی صد متر. بایرن رئال را حذف میکند و به دور بعد میرود و البته 4 سال بعد توسط یوناس در والنسیا گل سریعتری در لیگ قهرمانان ثبت میشود.. اما آن گل برای روی ماکای به دلیل دیگری ارزشمند است:
خوب است که مردم مرا با آن به یاد میآورند اما آنچه برایم بسیار ارزشمند است اینست که هر وقت در هر برنامه و هر یک از محافل فوتبالی به آن اشاره میشود فرزندان از ته دل شاد میشوند.
عشقهای مثلثی، انتقام و اشکهای خاص
2011-12
با شرکت:
آرین روبن، مورینیو، هاینکس، پرز، نویر و شواین اشتایگر همگی درگیر روابط عاطفی چندجانبه
خاطره نگاری از
آراد محمدی، سایت طرفداری
سید لوو، ژورنالیست مشهور اسپانیایی
فقط به این خاطر که کت و شلوار و لباسهای با پارچه کشمیری میپوشید، نمیتوان به شما جنتلمن گفت... مورینیو، بی ادب و بداخلاق است.
فرانتس بکن باوئر در وصف مورینیو
دههای جدید و رقابتی جدید. نیمه نهایی سال 2011 بار دیگر میزبان بازی بایرن و رئال مادرید است. تیم مورینیو، بی وقفه در لیگ میتازد. 100 امتیاز و 121 گل زده یک قهرمانی تاریخی در لالیگاست. آنهم در حضور بارسلونا و پپ گواردیولا
مورینیو، دو سال قبل روی نیمکت اینتر، بایرن مونیخ را در فینال مادرید شکست داده. روبن پس از بی مهری مادریدیها راهی مونیخ شده و باید برابر تیم سابق خود و همچنین مورینیو مربی سابقش در چلسی بایستد و مسوت اوزیل و سمی خدیرای آلمانی، با لباس رئال مادرید، مقابل تونی کروس و شواین اشتایگر خواهند ایستاد، این مجموعهای از روابط تنگاتنگ میان آنهاست. انبار باروت، آماده انفجار است و جملات فرانتس بکن باوئر دربارهی مورینیو، کبریت را به انبار میاندازد.
بقلم
Arad ⚔️ Mohammadi
خب، بریم سراغ اون روز هیجانانگیز بین بایرن و رئال در لیگ قهرمانان فصل ۱۱_۱۲ !
اصلا بازی مثل یه سفر رویایی بود و هر دقیقه و لحظه ای که ازش گذشت بازی جذاب تر میشد
شاید یادتون باشه که در بازی اول که بایرن میزبان بود، با گل زودهنگام مولر، اولین شوک به دل هواداران رئال زد
اما اون روز که همهی دلها تو استادیوم سانتیاگو برنابئو جون میگرفت. خب، از اول بازی که بایرن با گل زودهنگامش شوکمون زد، خب اون لحظه احساس کردم که از هوای بیرونی خونه بیرون اومدم! اما کریستیانو با گل تساوی، دوباره دلمونو جلوه داد.
اون لحظههایی که با ضربهها و حرکات عجیب و غریب بازیکنان، توپ بین پاها حرکت میکرد، توی ذهن همهی هواداران ماندگار شد.
یادتونه چه تمام وقت انتظار ضربات پنالتیها رو کشیدیم؟ هر کسی تو اون لحظات دلش میخواست بره تو زمین و برای تیمش پنالتی بزنه. اما اون ضربه پنالتی که به مارسلو داده شد و باعث شد بایرن به مرحله بعد صعود کنه، برای همهی هواداران رئال به یادموندنیترین و بیتردید تلخترین لحظهی بازی بود. اون لحظهی میلثقل، هیجان، امید، و در نهایت تلخی، همیشه یه تکهی خاص از خاطرات فوتبالیمون خواهد بود.
وقتی که بایرن اول از همه گل زد، اون لحظه مثل یه جلاد برای هواداران رئال بود. اما حتی تو اون تلخی، هیجاناتی که تو هوای استادیوم بود، نمیشد یادمون بره |
بازی رفت، با گل ماریو گومز در واپسین دقایق 2-1 به سود بایرن به پایان میرسد. مادریدیها در بازی برگشت نتیجه را جبران میکنند اما ارین روبن، با انتقام خود در برنابئو بایرن را به زندگی باز میگرداند.
سید لوو ژورنالیست مشهور اسپانیایی قبل از بازی بازگشت روبن به برنابئو را زیر ذره بین میبرد :
روزی که رئال مادرید اسنایدر و روبن را فروخت، مارکا با تیتر طعنه آمیز" خوش آمدید" به رهایی رئال مادرید از دو بازیکن هلندی اشاره میکند.
پس از آن بود که روبن اعتراف کرد هیچگاه نمیخواسته به برنابئو برود. او به روزهای سخت قبل از جام جهانی اشاره کرد. به تهدید مدیران مادریدی که علیرغم نظر مانوئل پلگزینی مربی باشگاه، گفته بودند او در فصل منتهی به جام جهانی 2010 باید روی نیمکت بنشیند. به خطر افتادن جایگاهش در تیم ملی و به رهایی، در ازای پرداخت 25 میلیون یورو از طرف بایرن مونیخ.
روبن، مرد رامون کالدرون بود. یکی از سه نفری که مدیر سپیدموی اسپانیایی در کارزار انتخاباتی برای ریاست باشگاه، در کنار فابرگاس و کاکا، قول خرید او را داده بود. و در نهایت تنها کسی از آن سه نفر که کالدرون به برنابئو آورد. سپس اختلافات آغاز شد. طرفدارانی که از ناکامی در خرید کاکا شعار میدادند "کاکا کجاست؟!"، با مصدومیتهای پیاپی روبن، با نیشخند فریاد میزدند "روبن کجاست؟!" پرز پس از بازگشت به صندلی قدرت میخواست هرطور شده بقایای رئیس قبلی را پاک کند. و فروش روبن، مرد شیشهای و وزلی اسنایدر بخشی از این پروژه بود...
درست در پایان اولین فصل خداحافظی دو مرد هلندی از برنابئو، بدترین سناریو برای پرز رقم میخورد؛ روبن با بایرن، و اسنایدر با اینتر، تیم خود را به فینال لیگ قهرمانان اروپا میرسانند. فینال در سانتیاگو برنابئوی مادرید!
بازگشت بعدی روبن به برنابئو بازی سال 2012 است. یک انگیزهی شخصی برای شکست حریفی بزرگ پس از آنکه رئالیها در 14 دقیقه با گلهای رونالدو پیش میفتند نوبت روبن میشود. یک پنالتی در دقیقه 27، شلیک. گل در برنابئو. سکوت. اشک. جشن... و انتظاری طولانی برای 100 دقیقهی دیگر و ضیافت مرگبار پنالتی ها....
ورژن دوی کهکشانیها، رونالدو، کاکا، بنزما، دیماریا و اوزیل در مقابل مانوئل نویر، و قاتلان خونسرد آلمانی در ضربات پنالتی. مطابق یک سنت قدیمی فوتبالی، پنالتی، ضرباتی است که 10 نفر از فاصلهی 11 متری پشت توپ میایستند و در پایان یک گلر آلمانی ستارهی بازیست.
پس از شبهای خیره کننده برابر پورتو و من یونایتد با لباس شالکه، نوبت درخشش مانو نویر با لباس بایرن مونیخ در مهم ترین آوردگاه فوتبال باشگاهی فرا میرسد. کاکا و کریستیانو رونالدو دو شکار عالی برای دروازه بان جوان ژرمن هستند؛
من هر دوبار به سمت راست پریدم. واقعیت این است که در برابر چنین بازیکنانی نمیتوانید فقط به دادههای قبلی تکیه کنید. این به غریزه باز میگردد. و البته شانس
نویر دو پنالتی را مهار میکند. و هنگام شلیک پنالتی سرخیو راموس به آسمان، نفس راحتی میکشد. سرانجام با پنالتی باستین شواین اشتایگر تکلیف یکسره میشود زمان سر کشیدن شراب قرمز فرا رسیده:
مانو، معرکه بود، دو توپ را مهار کرد و یکی را با چشمانش دنبال.... این یک بازی تاریخی بود. حالا ما در فینال هستیم و این تنها چیزی ست که امشب برایم اهمیت دارم. فکر کنم یک گیلاس شراب قرمز برای امشب بد نباشد!
در سوی دیگر اما حال و روز مرد پرتغالی روی نیمکت مادریدیها خوب نیست. مورینیو، با تیمی که در آن فصل ساخته بود، مدعی فتح لیگ قهرمانان است. و رساندن رئال مادرید به رویای دوردست لادسیما پس پس از ده سال. در سال 2020، ژوزه در مصاحبه ای مفصل با مارکا در روزگار کرونا و در سال 2020 از آن بازی میگوید :
رونالدو کاکا و راموس. همه میدانند آنها چه هیولاهایی هستند. اما خب... آنها جنبههای دیگری نیز دارند. مثل هرکدام از ما انسانها. آن شب، تنها زمانی بود که من به خاطر یک شکست فوتبالی اشک ریختم..."
بله، من و ایتور کارانکا، آن شب ماشین را جلوی خانه ام پارک و گریه کردیم.
ما فقط در آن یک قهرمانی معمولی در لالیگا را به دست نیاورده بودیم. ما، به سلطهی یک تیم قدرتمند بارسلونا در تاریخ فوتبال خاتمه دادیم. من به مادرید آمده بودم تا این چیزها را ببرم. قهرمانی در سه لیگ بزرگ انگلیس، ایتالیا و اسپانیا.
بازی رئال مادرید در آن فصل به قدری چشم نواز است که خبرنگاران، به آن لقب راک اند رول میدهند. مورینیو میگوید :
آن عبارت را کاملا به یاد دارم. ما میدانستیم چه میخواهیم. از نظر دفاعی هم عالی بودیم. همه وظایف خود را میدانستند. پشت آن بازیهای زیبا و پرگل، یک سازماندهی و نظم تیمی عالی نهفته بود. تیمی که برای قهرمانی در لیگ و لیگ قهرمانان آماده بود اما آن شب چیز بزرگی را از دست دادیم...
آن بازی، تمام درامهای ممکن را در خود دارد. پاسخی مناسب به تمام رفت و آمدهای قبل از بازی... هر چه باشد اشکهای خاصی برای آن ریخته شده.
اینجا قلمروی پادشاه کریستیانو رونالدوست
2013/14
2016/17
2017/18
با شرکت: مانوئل نویر در نقش قهرمان بازنده، جونیت چاکر در نقش شرور و کریستیانو رونالدو در نقش ابر پادشاه
خاطره نگاری در بخش مسابقه طرفداری از کاربران:
با تثبیت جایگاه کریستیانو رونالدو در برنابئو چیزهای زیادی تغییر میکند. موازنه ها بر هم میریزد. گلها از راه میرسند. رکوردها پشت سر هم شکسته میشوند و.... کفه ترازو دربی بزرگ اروپایی نیز متاثر از پادشاه بی چون و چرای لیگ قهرمانان اروپا تغییر میکند.
تا قبل از سال 2014، بایرن مونیخ با 11 برد برابر 7 برد قوی سفید، تیم برتر بازیهای رو در روست. و با 32 گل زده برابر 26 گل حریف دست بالا را دارد. اما، در فاصله سالهای 2014 تا 2018، در شش بازی ورق بر میگردد.
فرار کریستیانو و ارسال او برای بنزما، در بازی سال 2014 آغاز مصائب مونیخی هاست. جایی که طرفداران از بازی دادن به رافینیا در دفاع کنار و مقابل رونالدو به جای فیلیپ لام، به بهانهی حضور کاپیتان لام در پست هافبک وسط توسط گواردیولا انتقاد میکنند.
سپس و در بازی برگشت رونالدو و راموس آن دو پنالتی هدر رفته در برنابئو را بهترین شکل جبران میکنند. 4-0. نقره داغ پپ و بایرن توسط آنچلوتی و مردان مادريدی. دو فصل بعد، آنچلوتی پس از فتح لادسیما با رئال مادرید، اینبار روی نیمکت بایرن بخشی از بازی بزرگ است. و اینبار، بازنده بازی، برابر زیدان و رونالدو. کریستیانو، ، کریستیانو و کریستیانو رونالدو.
نه مهار شگفت انگیز نویر با یک دست برابر شوتی با سرعت 100 کیلومتر از رونالدو کارساز است و نه بازگشت یوپ هاینکس به نیمکت بایرن مونیخ. درخشش بی مثال رونالدو، مصدومیتهای بی موقع روبن و ریبری و لواندوفسکی، اشتباهات جونیت چاکر و پیشروی معرکه تیم زین الدین زیدان، در نهایت همه چیز را به سود مادریدیها تغییر میدهد
آمار بردها، 12 به 11 برای رئال مادرید میشود و درلهای زده، لشکر فاتحان اروپا 41-39 پیش میفتن د به رهبری پادشاهی با نام کریستیانو رونالدو
2013/14
بقلم:
امیرحسین یوونتوسی🇮🇷
فصل 2013-2014 رئال آنجلوتی و بایرن گواردیولا در مرحلهی نیمه نهایی بهم رسیده بودن.. اون زمان دبیرستانی بودم.. یوونتوس در مرحلهی گروهی حذف شده بود و لیگ قهرمانان دیگه برام چندان اهمیتی نداشت تنها دوست داشتم رئال قهرمان نشه.. بازی رفت دو تیم رو دیده بودم که رئال در برنابئو با تک گل بنزما پیروز شده بود.. پیش خودم میگفتم بایرن تو آلیانز حتمن رئال رو میزنه و میره فینال.. فرداش باید میرفتم مدرسه و بازی برگشت رو نگاه نکردم و گرفتم خوابیدم.. صبح که از خواب بیدار شدم گفتم بزار پیش از رفتن به مدرسه یه نگاه کنم ببینم بازی چند چند شده.. تلویزیون رو روشن کردم و نشستم پای اخبار ساعت ٧ صبح شبکه 1..خبر ورزشی که آغاز شد مو به تنم سیخ شد.. رئال با ۴ گل، بایرن پپ رو در جهنم آلیانز آره نا در هم کوبیده بود.. برام باور کردنی نبود و هنگامی که رفتم مدرسه از دوستای رئالیم مدام میپرسیدم شما چطوری تونستین چنین بردی رو تو آلیانز کسب کنین؟!! 😂😂
|
2016/17
بقلم
𝐋𝐈(𝐀+𝐕𝐄𝐑𝐏𝐎𝐎𝐋)
شبی که نویر،بهتر از بهترین ها شد!
هفت سال پیش،کهکشانی ها مقابل باواریی ها.قبل بازی منتظر یک بازی پینگ پنگی بودم.حدسم درست در اومد،بازی پینگ پنگی شد.ولی چه پینگ پنگی! رونالدو،بنزما،کروس و ستاره های رئال یک طرف دستکشهای نویر یه طرف.از ضربه سر بنزما تا بهترین سیو تاریخ لیگ قهرمانان. عجب بازی بود.با هر شوتی داداش رئالیم داد میزد و نویر به سکوت دعوتش میکرد.
یک به یازده؟! کاش...،پای شکسته هم حریف نویر شده بود.
این بازی فراتر از یه بازی بود.رونالدو دبل کرد و بهترین شد. اما بهتر از بهترین نویر شد. بعد بازی مصاحبه کرد که پام شکسته بود و تیم هر سه تعویضو انجام داده بودم،ولی منم دیوونه بازیمو انجام دادم. نویر بهترین شد و بهترین شدنش تاوان زیادی داد
مصدوم شدن برای یک سال،از دست دادن فرصت دوباره برا همکاری با یوپ هاینکس و در انتها حذف بایرن بدون نویر تو الکلاسیکوی اروپایی با یوپ هاینکس... |
2017/18
بقلم
عمو شاندیزی
رئال بایرن پرتکرار ترین بازی لیگ قهرمانان و شاید رقابتی ترین نبردِ توی این تورنومنت باشه.
یکی از نزدیک ترین هاش فکر کنم همین آخریش توی نیمه نهایی فصل ۲۰۱۸ بود ک زیدان و هانکس سرمربی دو تیم بودن .
یادمه بازی رفت توی ی ضد حمله کیمیچ از کنج محوطه شوت زد و با توجه ب عادت اعصاب خورد کن اون روزهای ناواس ک شیرجه های زودتر از موعدی میزد؛ رئال گل اول رو خورد ولی مارسلو توی همون نیمه با یک شوت پا چپ از پشت محوطه اولرایش رو ک جانشین نویرِمصدوم بود مغلوب کرد و آسنسیو هم نیمه دوم روی ی ضد حمله رئال رو توی بازی رفت ۲ بر ۱ برنده کرد.
اما بازی برگشت هم همون اول کار کیمیچ تو شلوغی محوطه شوت زد و ناواس هم ترک عادت نکرد و بایرن گل اول رو زد اما چند دقیقه بعد سانتر مارسلو رو بنزما با جایگیری خوبش به گل تبدیل کرد و بازی معمولی دنبال شد تا ابتدای نیمه دوم ک پاس ب عقب تولیسو ک تحت پرس بازیکنای رئال بود ب اولرایش ،با رد شدن از زیر پای دروازه بان بایرن و سماجت بنزما گل دوم رو برای رئال به ارمغان داشت. بایرن ک چیزی برای از دست دادن نداشت سراپا حمله شد و خامس با انگیزه اون بازی گل تساوی رو روی ریباند شوت خودش زد اما بایرن دیگ نتونست گل دیگه ای بزنه و رئال در مجموع ۴ بر ۳ برای سومین سال متوالی رفت فینال و قهرمان شد.
هنوزم کهنوزه وقتی اون سانتر ثانیه آخری از وسط زمین برای توماس مولر رو ک یادم میاد؛ خدارو شکر میکنم ک چند سانت پاش کمآورد و به توپ ضربه نزد و اگر ن خدا میدونه چ ضد حالی بود دقیقه ۹۵ بازی |
بقلم
عرفان رمضانپور
بازیهای این دو تیم همیشه جذاب بوده. من میتونم تیکههای از هر بخش از بازیهای که دیدم رو یاد آوری کنم:
فصل ۱۹۹۹/۲۰۰۰: به سبک انتقام!
اینو میتونم بهش انتقام بگم. وقتی رئال اولین بار به بایرن مونیخ تو اون سال خورد، چهار گل خورد. اما این شکست باعث شد تا رئال در آخر قهرمان لیگ قهرمانان بشه. تقابل دوباره در نیمهنهایی و انتقام باخت چهار گله و حذف بایرن و در آخر قهرمانی، بهترین شیرینی اون سال بود.
فصل ۲۰۰۱/۲۰۰۲: تلافی فصل نیمهنهایی ۲۰۰۱<br>
این بازی رالی بازگشتها بود. گل اول رئال، بعد بازگشت بایرن مونیخ و برد ۲-۱ در بازی رفت. اما بازی برگشت باز هم جادوی سانتیاگو برنابئو. گلزنی دار و دسته های گوتی و یاران و برد دو گله تو بازی برگشت، همیشه جزء خاطرات خوب من هستش.
فصل ۲۰۰۶-۲۰۰۷: ماراتن گل
با وجود حذف رئال تو اون فصل اما قطعا جزء جذاب ترین، نفسگیر ترین و پرمهیج ترین دیدار بود. البته تو بازی برگشت و درگیریهای دو تیم در دقایق آخر بازی از جمله خاطرات بهیادماندنی هستش.
فصل ۲۰۱۱-۲۰۱۲: تلخ ترین حذف رئال
معتقدم در این فصل هیچکسی جلودار رئال نبود. از خط حمله تا خط دفاع. همه چی عالی بود. فتح لالیگا، کوپا و در انتظار لیگ قهرمانان برای کسب سه گانه تاریخی. اما اون ضربات پنالتی لعنتی تو بازی برگشت و خراب کردن پنالتیهای رونالدو، کاکا، راموس و مصاحبه تلخ مورینیو...
فصل ۲۰۱۳-۲۰۱۴: طوفان آلیانز آرنا توسط کارلتو و شاگردان
این میتونه نتیجه چند سال حذف شدن و عدم قهرمانی در اروپا بشه. بعد از حذف تلخ ۲۰۱۲ تو برنابئو این فرصتی برای جبران بود. ولی جبران تو آلمان اونم تو آلیانز آرنا خیلی تعجب کننده بود. دبل رونالدو و راموس، خلق تصاویر ماندگار، شادی گلهای ماندگار و...
ببخشید زیاد شد😅 اما انقدر خاطره زیاده و تقابلهای دو تیم جذابه نمیشه ازشون گذشت.
|
حالا، نیم قرن از اولین ملاقات میگذرد. از شب گرد مولر، از مشت طرفدار مادريدی، از لگد خوانیتو، پنالتی متیوس، ضربه سانچز، آنلکا، البر، زیدان، افنبرگ، کارلوس، کان، ماکای، رایول، روبن، نویر، رونالدو....
خاطرات دیوانه وار ورق میخورند، نامها مثل گردابی میچرخند و لحظات همه و همه در مقابل چشمان ما ظاهر میشوند.
این رقابت دیگری بین دو غول اروپایی ست. این بار با نقش آفرینی هری کین و بلینگام، دو جنتلمن و سوپراستار انگلیسی، وینیسیوس و موسیالا پسران جوان سرشار از استعداد، نویر و تونی کروس، پیرمردهای با تجربه، توخل و آنچلوتی مردان تاکتیک و.... شاید بار دیگر لودویگ دوم و ملکه خوانا....دو شاه دیوانه