هیچ فصلی از سال مانند بهار نیست که با جشن و پایکوبی و جنبش در طبیعت، همه به استقبال آن میروند. رویشی نو آغاز میشود و با خرسندی، رخت نو بر تن طبیعت و انسانها میشود تا دوباره از طبیعت بیاموزند. زیستنی دوباره، فصلی که دگرگون گشته است. با همه رنگها آشتی میکنیم و بهار میشود. گویی انسان نیز از خواب زمستانی برمیخیزد و همه به جنبش میافتند. بهار رنگیترین فصل سال است و رنگها، نوید شادی و پایکوبی میدهند کدام جشن و شادی را به یاد دارید که بیرنگ باشد؟ در همه شهرهای ایران برای مراسم نوروز و آغاز بهار آیینهای متفاوتی وجود دارد. اما نکته اصلی در این مراسم شادمانی است. بهار فصل شادی و مهر است. فصلی که طبیعت نیز به زیباترین رنگها در میآید.
کافی است نگاهی از شمال تا جنوب بیندازید. همه رنگها و زیباییها را خواهید دید. این روزها حتی پایتختنشینان نیز از رخت رنگارنگ طبیعت بیبهره نماندهاند. همهجا سبز است و لالههای رنگی در همه بوستانها به چشم میخورد. دیگر این لالهها تنها در دشتهای سیستان و بلوچستان نمیرویند. پای آنها به تهران پر از دود و ماشین نیز باز شده است. جشن و شادی در هر سرزمینی، بسته به شرایط فرهنگی آن متفاوت است. اما اتفاقها و حادثهها همیشه بهانهیی برای جشن گرفتن و شادی بوده است.
این آیینها بسته به هر سرزمینی متفاوت است. (به طور مثال جشن ولنتاین یا روز عشق که در کشورهای غربی برگزار میشود و چند سالی بود که در کشور ما نیز برگزار میشد، حالا چند سالی میشود که روز سپندارمذگان، برابر با ۲۹بهمن جایگزین آن شده است و ایرانیان علاقهمند به فرهنگ و تمدن کوشیدهاند تا این روز را که در تاریخ ایران باستان جشن زمین و گرامیداشت عشق بوده است را جشن میگیرند. ) از روزگاران دور تاکنون، مردم هر سرزمین و قبیلهیی به هر مناسبتی دور هم جمع میشدند و مراسمی نو و آیینی برگزار میکردند، آیینهایی که گاه مانند نوروز تا به امروز پابرجا و فراگیر بوده است و گاه هم مانند مراسم کوچکتر به فراموشی سپرده شده است. کشاورزی، به عنوان کاری که درآمد و زندگی مردم بسیاری به آن وابسته بوده است، یکی از دلایل برخی مراسمهای شاد بوده است. مانند آیین نیایش کشاورزی که در برخی شهرها اجرا میشده است و امروزه چندان مرسوم نیست و اگر از پیر برخی آبادیها بپرسیم ممکن است چیزی از آنها در خاطرشان مانده باشد. مانند دعای باران که هنوز هم در برخی مناطق اجرا میشود. اما امروزه دیگر مانند گذشته به این مراسم پرداخته نمیشود و این ناشی از کمبود توجه مسوولان و مردم به سنتهای کهن است. هر حرکتی که باعث شادی و سرور شود، خجسته و مبارک است. آن هم در روزگاری که شادی آسان به دست نمیآید.
● آیین بهاری نکوداشت طبیعت
جشنهای ایرانی به شکل غریبی در نکوداشت طبیعت و حفظ و حراست از محیط زیست هستند، آنها علاوه بر شادمانی و نکوداشت طبیعت برپایه باورهای عمیق اخلاقی و انسانی شکل گرفتهاند. گاه با مذهب درآمیختهاند و گاه با فرهنگ و تمدن ایرانی. از جشنهای زرتشتیان گرفته تا نوروز و مراسم خاص هر قوم و قبیله، همه در ذات خود به محور انسان، طبیعت، شادی میرسند. این جشنها اغلب با شروع فصل بهار، با جشن نوروز آغاز میشدند و تا انتهای آن فصل ادامه داشتند. هرچند امروزه دیگر مانند گذشته به آنها پرداخته نمیشود و تنها اندکی از آن آیینها هنوز برگزار میشود.
● جشنهای بهار
نخستین جشن بهار بعد از نوروز، روز ششم فروردین است. دلیل فرخندگی این روز به طور دقیق مشخص نیست. به گفته پژوهشگران ششم فروردین روز مقدسی است که در آن دو ساقه ریواس روییدهاند. در باورهای ایرانی نخستین انسان از این دو ساقه ریواس متولد شده است. این اعتقاد در حقیقت گونهیی دیگر از روایت ایرانی مشی و مشیانه است که نخستین انسانها بوده و بعدها نخستین زوج را هم به وجود آوردهاند. اما ششم فروردین تنها روز ساقههای ریواس نیست و اتفاقات بزرگی مانند غلبه فریدون و کاوه بر ضحاک و تیراندازی حماسی آرش هم در این روز ثبت شده است. در آثار سدههای میانه هم آمده که در روز ششم فروردین، مردم به هم پیام شادباش میدادند یا نوشته شادباش مینوشتند؛ چیزی مثل همین کارت تبریکهای امروزی. روز «امید»، روز «اسپیدا نوشت» (آثارالباقیه، فصل نهم) یا روز نوروز بزرگ. این روز از روزهای خجسته ایرانیان، همراه با شادی و آبپاشی و آغاز سال نو در تقویم سغدی و خوارزمی است. نام «روز امید» به خاطر انتظار پیدایی دوباره کیخسرو و دیگر جاودانان و نجاتبخشان (سوشیانتها)، به این روز داده شده است. دومین آیین باستانی شاد در بهار را، آبانگاه میسازد. دهم فروردین؛ جشن «آبانگاه»، نخستین آبانروز سال و به روایت «برهان قاطع» انجام جشنی به همین نام، همراه با آبپاشی و انتظار بارش باران. سیزدهم فروردین؛ البته روز طبیعت است و آیین شادباشی که تا به امروز نیز برای ایرانیان باقی مانده. جشن «سیزدهبدر»، نخستین تیر-روز سال و آغاز کشاورزی در سال نو. آیین نخستین روز کشتوکار با گردآمدن در زمین زراعی و آرزوی بارش باران و فرارسیدن سالی خوب و خرم. در سیستان در این روز به زیارت نیایشگاه بسیار کهن و پررمز و راز «خواجه غلطان» در بالای کوه خواجه و در میانه دریاچه هامون میروند. سروشگان، آیین شاد بعدی ایرانیان در بهار است. گاه آن، هفدهم فروردین است؛ سروش روز. هنگام جشن «سروشگان» یا جشن «هفدهروز» در ستایش «سْـرئوشـه/ سروش»، ایزد پیامآور خداوند و نگاهبان «بیداری»؛ روز گرامیداشت «خروس» و به ویژه خروس سپید که از گرامیترین جانوران در نزد ایرانیان به شمار میرفته و به سبب بانگ بامدادی، نماد سروش دانسته میشده است. این جشن نیز در میان ایرانیان باستان، آیین فرخندهیی بود. اما همانطور که بهار، آیین شادی است، به روایت حضرت پیامبر اسلام، گاه اندیشیدن به رستاخیز نیز هست، همانطور که فرمود: «اذا رایتم الربیع، فاکثروا ذکر النشور.» از همین باب است که نوزدهم فروردین؛ فروردین روز، ایرانیان باستان نیز جشن «فروردینگان»، را پاس میداشتند، جشن گرامیداشت درگذشتگان، آیین ازدیاد ذکر رستاخیز و معاد.
● ویژگیهای جشنهای ایرانی
بررسی جشنهای ایرانی و زمان برگزاری آنها نشاندهنده ویژگیهایی مشترک در میان همه آنهاست. نخست اینکه تقریبا همگی در پیوند با پدیدههای طبیعی و کیهانی و اقلیمی هستند و به همین دلیل کوشش شده است تا زمان برگزاری آنها هر چه بیشتر با تقویم طبیعی منطبق باشد.
ویژگی دیگر گردهماییها و مراسم ایرانی در این است که با سرور و شادی همراه هستند و غم و اشک و گریه در آنها جایی ندارد. حتی مراسم عید «بمو» در میان مانویان که اتفاقا همزمان با روز جانباختن مانی بوده، همراه با سرود و شادی برگزار میشده است. همچنین جشنها و مراسم ایرانی در احترام و پاسداشت همه مظاهر طبیعت است. در هیچکدام از آیینهای ایرانی اثری از خشونت و بدرفتاری نسبت به گیاهان و حیوانات دیده نمیشود. بلکه حتی با آیینهایی همراه است که به انگیزه پاکیزگی و پاسداری از محیط زیست برگزار میشود. ویژگی دیگر، پیوند ناگسستنی جشنهای ایرانی با عنصر تطهیرکننده آتش است. حتی اگر آن جشن پیوند چندانی با آتش نداشته باشد، اما عموما اخگری کوچک به آن رسمیت و تقدسی بیشتر میبخشد. همچنین ویژگی عمومی جشنها و مراسم ایرانی چنین است که با زادروز یا سالمرگ کسی در پیوند نیست و آنگونه که از متون کهن همچون شاهنامه بر میآید، برای ایرانیان زادروز کسی اهمیتی فراوان نداشته و به ندرت آن را ثبت میکردهاند چرا که هر کسی در روزی زایش یافته و در روزی در میگذرد. آنچه برای ایرانیان باارزش بوده و آن را ثبت کرده و گاه جشن میگرفتهاند، «انجام کاری بزرگ» بوده است که نمونههای آن را در شاهنامه فردوسی میبینیم.
میدانیم که فردوسی نیز تنها به ثبت زمان پایان کار بزرگ خود که همانا «سرایش شاهنامه» باشد، بسنده کرده و از یادآوری صریح زادروز خود خودداری کرده است. از دیگر ویژگیهای عمومی، گستردگی مراسم است. ایرانیان جشنها و آیینهای میهنی خود را به گونهیی یکپارچه و با همبستگی و همزیستی شگفتانگیزی برگزار کرده و تفاوتهای قومی و دینی و زبانی را عامل بازدارنده این یگانگی نمیدانستهاند. آیینهای ایرانی متعلق به همه ایرانیان است و همه برای نگاهبانی از آن کوشیدهاند. کسانی که با تعصبهای نابجای دینی یا قومی نقش خود را در پاسداری فرهنگ ایران بیشتر از دیگران میدانند، به این همبستگی باشکوه مردمان ایرانی آسیب میزنند.
● جشنهایی با زمانهای متغیر
برخی دیگر از جشنها و گردهماییهای ایران در زمان ثابتی برگزار نمیشوند و به پدیدهیی طبیعی یا به روز خاصی در هفته وابسته است و ممکن است با تغییرات آب و هوا و چرخش روزها تغییر یابد. در اینجا به بعضی از آنها اشاره میشود:
جشن «بیلگردانی» در شهر «نیم ور» شهرستان محلات، به مناسبت پایان لایروبی و جویروبی. این مراسم در فاصله بین نوروز تا سیزدهبدر و همراه با بازیهای آیینی و نمایشی برگزار میشده و امروزه نیز در یک روز به صورت نمادین برگزار میشود.
جشن «گلابگیری» در نیاسر و قمصر کاشان، در میانههای اردیبهشتماه و به مناسبت آغاز هنگام چیدن «گل گلاب» و گلابگیری. جشن « علم واچینی» یا «جشن خرمن» در گیلان و در یکی از جمعههای پایان تابستان، به مناسبت اتمام درو کردن محصول و پایان سال زراعی.
«جشن برفی» به مناسبت «نخستین برف سال» در بخشهایی از آسیای میانه، محلات، خمین و مناطق دیگری در ایران، به مناسبت بارش نخستین برف سال. این مراسم در آسیای میانه همراه با نمایشها و بازیهای گروهی و سیاه کردن سر و صورت کسی برگزار میشود. پختن آش دستهجمعی و اشتراکی در صحرا از ویژگیهای این جشن است.
جشن «چارشنبهسوری/ چهارشنبهسوری» جشنی در سراسر ایرانزمین در شب آخرین چهارشنبه سال همراه با آتشافروزی و پریدن از روی آن برپا میشود. این جشن با «آب» نیز در پیوند است و در برخی نقاط، پریدن از روی نهر یا آوردن آب از چشمه توسط دختران و شکستن کوزههای آب دیده شده است. در شیراز دختران و زنان از بامداد روز چارشنبهسوری تا پایان روز به آبتنی در چشمه کنار آرامگاه سعدی میپردازند و پسانگاه پسران و مردان آن را ادامه میدهند.
در آذربایجان جشن چارشنبهسوری در همه چهار چارشنبه اسفندماه برگزار میشود. پریدن از روی آتش نیز به هیچوجه بیاحترامی به آتش نیست، بلکه این کار به گونهیی نمادین برای سوزاندن و پاک کردن همه بدیها و نادرستیها و کدورتها انجام میشود. سرودها و ترانههای معروف چارشنبهسوری نیز به این نکته اشاره دارند.
جشن «گلسرخ» به مناسبت شکوفایی این گل در اواخر زمستان یا اوایل بهار. برگزاری این جشن در شیراز و کردستان، برگزار میشود. منظور از «گل سرخ»، گلی است که امروزه با نام «شقایق» شناخته میشود.
جشن «بابای دهقان» به مناسبت آغاز هنگام شخمزدن زمین. در این جشن به جز شادی و سرور، از پیرمرد خوشنام و خوشیمنی میخواهند که نخستین حرکت گاوآهن و مقداری از شخمزدن زمین، توسط او انجام پذیرد. این آیین از مازندران و گیلان، کرمان و خراسان گزارش شده است. در بسیاری جاها و از جمله در بامیان، گاو را به گونه زیبایی با پارچههای رنگی آذین میکنند.
جشن «شاندر» یا جشن انگور در آذربایجان غربی و در اواخر تابستان. در این جشن با شادی و بازیهای گروهی، هر کس بهترین انگورهای تاکستان خود را برای انتخاب بهترینها به مسابقه میگذارد.
جشن «انار» در بخش «تارم/ طارم» استان قزوین و در اواخر تابستان یا اوایل پاییز. در این جشن که با نواختن ساز و دهل و دایره همراه است، برای آغاز چیدن انار به انارستانها میروند. مردم چیدن انار پیش از این جشن را ناشایست میدانند. جشن «فندق» در روستاهای منطقه «رودبار» قزوین و در میانههای تابستان. در این جشن مردم با سرود و ترانهخوانی آغاز به چیدن فندق میکنند و دختران با فندقها برای نامزدان خود گردنبند فراهم میکنند. جشن نخستین شنبه و چارشنبه سال در جنوب خراسان. در این دو روز مردم مانند سیزده بدر به صحرا و به ویژه به کشتزارها روی میآورند و به پختن آش رشته و شادی میپردازند.
همچنین جشنهای متعدد دیگری مانند طلوع سیارگان «مشتری/ هرمزد» و «ناهید/ زهره»، باز بردن رمهها از آغل به صحرا، گردآوری محصول زراعی، نخستین باران سال و بسیاری مناسبتهای کیهانی و طبیعی دیگر که با زندگی روزمره مردم و با اقتصاد زراعی، دامی و معیشتی آنان در پیوند است. آیینهای شاد ایرانیان، نشان از روحیه شاداب مردمی دارد که زندگی در فلات ایران را با تمام سختیها، زلزلهها، سیلها و خشکسالیها، به شادمانی سپری میکنند. مردمی که هماکنون نیز با همه موانعی که بر سر راه شادمانی وجود دارد، همچنان برای دور همدیگر نشستن و شادمانی کردن، لحظهشماری میکنند، همانگونه که رفتن به آیینهای ازدواج و شادیهای زندگی خانوادگی، از ماهها پیش، عامل تحرک و زمینهچینی در خانوادههای شاد ایرانی است.
شفق محمدحسینی