تله سانتانا، سبک فوتبال برزیلی را برای همگان نمایش داد. او اثبات کرد که هدف هرگز وسیله را توجیح نخواهد کرد. حال فوتبال زیبا میراث تله سانتانا است؛ اما وارث حقیقی کجاست؟ |
در سال ۱۹۷۷، پله، اسطورهی فوتبال دنیا، کتاب زندگینامهی خود تحت عنوان "زندگی من و این بازی زیبا" را روانهی بازار میکند. نکات جالبی دربارهی این کتاب وجود دارد. او برای نگارش این کتاب از یک نویسندهی شناختهشدهی آمریکایی کمک میگیرد؛ رابرت الفیش، نویسندهی رمان فراری، داستان کوتاه باغبان مهتاب، همیشه یک غریبه را بکش (اقتباس سینمایی آن نیز سال ۱۹۷۲ ساخته شد)، شاهد خاموش (اقتباس سینمایی با نام بولیت و با بازی استیو مککوئین از روی آن ساخته شد) و... است. الفیش همچنین به خاطر تعقیب، که منبع اقتباس مینی سریال دو قسمتی پیچ و تاب سرنوشت بود، بیش از پیش معروف شد. پله همچنین در این کتاب این ورزش محبوب را به شکلهای گوناگونی توصیف میکند؛ برای مثال او فوتبال را "گذرنامهای برای ماجراجویی" مینامد. با این حال، نکتهی دیگری نیز درباره آن وجود دارد. پله ابتدا کتاب را به انگلیسی تقدیم میکند، چرا که آنها مبدع فوتبال بودند. سپس پله در بخش "تقدیمنامه" کتاب را به همهی کسانی تقدیم میکند که فوتبال، این بازی بزرگ را زیبا کردهاند. از آن لحظه به بعد اصطلاح "بازی زیبا" یا "ژوگوبونیتو" (به پرتغالی) به سرعت در سراسر جهان محبوب و پراستفاده شد. رونالدینیو، اسطورهی برزیلی بارسلونا و پاریسنژرمن، در طول دوران حرفهای خود به عنوان سفیر ژوگوبونیتوی برزیلی در جهان شناخته میشد، اما احتمالاً هیچکس به اندازهی تله سانتانا در برزیل حافظ "بازی زیبا" نبوده است؛ چنان که مجلهی رسمی کونمبول او را "سرسختترین مدافع سبک فوتبال برزیلیها" مینامد.
افسون تله
تله سانتانایِ فوتبالیست هیچگاه به اندازهی تله سانتایِ مربی شناختهشده نبود. او کارش را به عنوان یک دروازهبان شروع و به عنوان یک مهاجم به پایان رساند. پست مورد علاقهاش مهاجم نوک بود، اما مربیان او را در پست وینگر راست ترجیح میدادند. افتخارات زیادی کسب نکرد و در تیم ملی همواره گزینههایی بر او برتری مییافتند. به همین منظور در ۳۲ سالگی از فوتبال خداحافظی کرد. بیش از چهار سال طول کشید تا بدین نتیجه برسد که تاب و توان دوری از فوتبال را ندارد. اینبار نیز فلومینزه، اولین باشگاه دوران حرفهای او، فرصتی برای سرمربیگری در ردههای پایه به او اعطا کرد. ذهنیت او در دوران فوتبال به بازی زیبا، جوانمردی و ظرافتبخشیدن به فوتبال خشنی بود که در حال رواج بود. تله به عنوان فوتبالیست در این امر موفق نبود، اما این شانس را داشت که به عنوان یک سرمربی این کار را انجام دهد. اولین تلاشها در تیم جوانان فلومینزه رخ داد، چرا که همیشه تغییرات بزرگ از پایه انجام میشوند. نتایج قابل قبول سانتانا در این دو سال جایگاه او را در کادرفنی باارزشتر میکند. سپس پس از اخراج اواریستو دیماچدو، بازیکنی با سابقهی بازی در بارسلونا و رئال مادرید که در اولین فرصت سرمربیگریاش ناکام بود، به گزینهی نخست باشگاه تبدیل میشود. تیم او در ۴۴ بازی آمار ۲۳ پیروزی، ۱۱ تساوی و ۱۰ شکست را به ثبت میرساند و قهرمان تاچا گوانابارا (تورنومنت سالانهی ریو دو ژانیرو) و جام کاریوکا (موسوم به جام ریو دو ژانیرو، برقرار از سال ۱۹۰۶) میشود. در نهایت و پس از چهار سال حضور در فلومینزه، اتلتیکو مینیرو به مقصد بعدی تله بدل میگردد. سانتانا در این زمان همچنان به بهبود تاکتیکهای دفاعی خود میپردازد. فلومینزهی تله سانتانا علیرغم به ثمر رساندن تعداد گلهای قابل توجه، گلهای بسیاری نیز دریافت کرد. با اینحال، سانتانا همچنان به فوتبالِ هجومیتری میاندیشد. او همچنین میکوشد تا همهی بازیکنان تیمش پاسورهای قهاری باشند و از طرفی دیگر بتوانند در ضربات آزاد توقفناپذیر عمل کنند. اتلتیک مینیرو در نخستین فصل حضور این سرمربی جدید، پس از هفت سال موفق به قهرمانی در جام مینیرو میشود؛ جامی که توسط فدراسیون فوتبال ایالت میناس گرایس برگزار میشود. قهرمانی مینیرو در این جام پس از هفت سال، و پایاندادن به طلسم قهرمانیهای پیدرپی کروزیرو، جایگاهِ ایمنتری را برای سانتانا به وجود میآورد. مینیرو سپس برای کسب افتخارات بزرگتری میجنگد. در نخستین فصل برگزاری سری آ برزیل در سال ۱۹۷۱، اتلتیک مینیرو به همراه مهاجم ۲۵ سالهی تیمش، داریو ژوزه دوسسانتوس، بر دیگر رقبا غلبه میکند و فاتح جام قهرمانی سری آ میشود؛ به عنوان اولین تیم.
این افتخار به نقطه اوج کارنامهی تله سانتانا بدل میگردد، اما در ادامه زمستانی طولانی گریبانگیر او میشود. با جدایی تله در سال ۱۹۷۲، او به سائوپائولو میرود. آمار او در سائوپائولو به هیچوجه مانند سابق نیست. تیم او از ۳۰ بازی؛ در ۱۱ بازی پیروز میشود، ۱۳ بازی را با تساوی به اتمام میرساند و در ۶ بازی نیز با شکست زمین را ترک میکند. همچنین آنها در طی این چند بازی گلهای بسیاری نیز دریافت میکنند تا سانتانا زیر تیغ انتقادات برود. سپس خیلی زود حکم اخراج او صادر میشود تا داستان سانتانا در جنوب شرق برزیل با پایان خوشی همراه نشود؛ البته تا بدینجا. سانتانا سپس به اتلتیکو مینیرو باز میگردد و در ۱۵۱ بازی، ۸۲ برد کسب میکند. در ادامه او به ترتیب به بوتافوگو، گرمیو و پالمیراس میرود. او در هر سه تیم عملکرد قابل قبولی ارائه میکند، اما عملکردش در پالمیراس انتقاداتی را در پی داشت. با اینوجود، یک پیشنهاد بزرگ به دست تله سانتانا میرسد...
خائن یا بازنده؟
سانتانا که در ۱۱ سال اخیر در لیگهای داخلی برزیل عملکرد مطلوبی به ثبت رسانده بود، نظر سران فوتبال در برزیل را جلب میکند. سانتانا نیز که همواره آرزوی حضور بر نیمکت تیم ملی را داشته و از طرفی با توجه به آنکه او در ردهی باشگاهی در حال افول بوده، بیهیچ شکی به این پیشنهاد پاسخ مثبت میدهد. با اینوجود، شک و تردیدهای بسیاری درباره تواناییهای تله سانتانا وجود داشت. برزیل در اولین بازی خود تحت هدایت تله به مصاف مکزیکی رفت که هوگو سانچز جوان را در خط حملهی خود میدید. پس از اینکه سلسائو در نیمهی اول نمایش غیرقابل قبولی را به اجرا میگذارد، هواداران بازیکنان این تیم و همچنین تله سانتانا را هو میکنند. بازی در نهایت با نتیجه ۲-۰ به نفع برزیل به اتمام میرسد، اما این نتیجه از نارضایتی هواداران نمیکاهد. پس از آن برزیل تحت هدایت تله در دیگر بازیها شکستناپذیر عمل میکند. سپس نوبت به جام جهانی ۱۹۸۲، بزرگترین چالش دوران حرفهای تله سانتانا میرسد. علیرغم پیروزیهای متعدد در بازیهای دوستانه، اوضاع رختکن برزیل در آستانه جامجهانی متشنج است. "تیم برزیل ۸۲" آنچنان که باید متحد نبود. درگیریهایی بین بازیکنان اتلتیکو مینیرو و فلامنگو وجود داشت. از طرفی قوانین سختگیرانهی تله سانتانا برای برخی بازیکنان خوشایند نبود. عدهای از بازیکنان عاشق او بودند، همان طور که ادر (هافبک/وینگر تیم) درباره او میگوید: "اگرچه بین ما مشکلاتی وجود داشت، اما او برای من مثل پدر بود." و عدهای از او تنفر بیحد و مرزی داشتند؛ همانطور که رناتو گاچو درباره وی میگوید: "اگر در بیابان از تشنگی میمرد هم به او آب نمیدادم!" یا آنطور که سرجینیو، نخستین انتخاب تله در خط حمله، میگفت: "تحت هدایت سانتانا نمیتوانستم سبک بازی همیشگیام را ارائه کنم." سپس خود سانتانا به دلیل انتخاب و یا عدم انتخاب برخی بازیکنان مورد انتقاد قرار گرفت. عدهای او را متهم به لجبازی کردند؛ چرا که برای مثال او در بازیهای مقدماتی و انتخابی جام جهانی از تیتا و ایزیدورو در پست وینگر/هافبک راست استفاده کرد، اما در رقابتهای جام جهانی ترجیح داد تا سوکراتس (که در اصل هافبک بود) را در این پست بازی دهد و تیتا را از لیست خود خط بزند. همچنین او ماریو سرجیو، هافبک تاثیرگذار سائوپائولو را علیرغم دعوت در بازیهای دوستانه، در لیست تیم ملی برای جام جهانی قرار نداد. اما جنجالیترین تصمیم سانتانا برای پست دروازهبان بود. در حالی که امرسون لیائو در آمادگی کامل به سر میبرد و به خاطر تجربهی حضورش در سه جام جهانی (جام جهانی ۱۹۷۰ به عنوان گلر ذخیره و جامهای جهانی ۱۹۷۴ و ۱۹۷۸ به عنوان گلر اصلی) مطلوبترین گزینه به شمار میرفت، والدیر پرس به عنوان گلر اصلی تیم انتخاب شد؛ دروازهبانی که به خاطر ضعفش در رهبری خط دفاع و دفع ارسالها مورد انتقاد قرار میگرفت. با تمام این اوصاف، برزیل در دور اول مرحلهی گروهی تمام ۶ امتیاز ممکن را کسب میکند. آنها با نتیجهی ۲-۱ شوروی، با نتیجه ۴-۱ اسکاتلند و با نتیجه ۴-۰ نیوزیلند را مغلوب میکنند. سپس در دور دوم، برزیل ۳-۱ آرژانتین را شکست میدهد. آنها حال باید به مصاف ایتالیا بروند، در شرایطی که تنها یک تساوی حکم صعود آنها را امضا میکند. با اینحال، هتریک پائولو روسی رویاهای سلسائو را بر باد میدهد تا حتی گلهای کاپیتان سوکراتس و فالکائو نیز ثمرهای نداشته باشند. با شکست برزیل مقابل ایتالیا، بر آتش تنشها افروخته میشود. سانتانا دیگر از جایگاه سابق برخوردار نیست. او دیگر "سانتانای قهرمان" نیست. در میان منتقدان و روزنامهنگاران برزیلی دو دستگی ایجاد میشود، اما هیچکدام از طرفین حامی او نیست. عدهای او را به دلیل پایبندی به فلسفه هجومی خود، آن هم درست در زمانی که تساوی صعود سلسائو را تضمین میکرد، خائن میدانند و برخی او را به این دلیل که توان هدایت ستارگان برزیلی را نداشته و در جدال تاکتیکی به همتای ایتالیاییاش باخته، بازنده میدانند. اما از طرفی هواداران برزیل و حتی دیگر دنبالکنندگان فوتبال عاشق سبک بازی تیم او میشوند. "برزیلِ تله سانتانا" به سرعت عنوان "یکی از بهترین تیمهایی که قهرمان جامجهانی نشده است" را کسب میکند.
پس از آن سانتانا تصمیم میگیرد تا مدتی را در خارج از برزیل بگذارند. او به الاهلی عربستان میرود و در آنجا الاهلی را پس از ۴ سال به قهرمانی در کینگز کاپ و پس از ۷ سال به قهرمانی در لیگ برتر سعودی میرساند و از طرفی آنها را در سومین دوره برگزاری جام قهرمانی باشگاههای خلیج قهرمان میکند؛ اما تنها دو سال میتواند دوری از برزیل را تحمل کند و با درخواست فدراسیون فوتبال برزیل، مجدداً هدایت تیم ملی کشورش را برعهده میگیرد. اینبار ترکیب سلسائو فرسودهتر شده و خط هافبک تپنده و بیمانند آنها، متشکل از سوکراتس، فالکائو، جونیور و زیکو طراوت خود را از دست داده است. سانتانا که از اشتباهات گذشتهی خود چیزهایی را آموخته بود، کارلوس و لیائو را به عنوان گلرهای تیم انتخاب میکند. وی همچنین ترکیبی متشکل از ستارگان کهنهکار و استعدادهای جوانی چون سیلاس، والدو، برانکو، آلمائو، کارکا، ژولیو سزار و... را گردهم میآورد. تله همچنین ادینیو، مدافع وقت اودینزه را به عنوان کاپیتان تیم انتخاب میکند. برزیلِ تله سانتانا که اینبار تعادل بیشتری در دفاع و حمله پیدا کرده، با درخشش سوکراتس، ژوزیمار و کارکا به یکهشتم نهایی راه مییابد. آنها ابتدا با نتیجه ۱-۰ اسپانیای میگل مونوز را مغلوب میکنند، سپس با تک گل کارکا از سد الجزایر میگذرند و در نهایت با ۳ گل ایرلند شمالی را شکست میدهند. سلسائو در یک هشتمنهایی با گلهای سوکراتس، ژوزیمار، ادینیو و کارکا، لهستانِ آنتونی پیچنیچک را درهم میکوبد تا در یکچهارم نهایی حریف فرانسه باشد. در این بازی برزیل ابتدا با گل کارکا پیش میافتد، سپس بازی با گل پلاتینی (کاپیتان حریف) به تساوی کشانده میشود و در نهایت در ضربات پنالتی، پلاتینی از فرانسه پنالتی خود را خراب میکند؛ اما در سمت دیگر دکتر سوکراتس و ژولیو سزار نیز پنالتیهای خود را از دست میدهند تا رویای جام جهانی باری دیگر فراموش شود.
آیکون ژوگوبونیتو
پس از جام جهانی ۱۹۸۶ تله سانتانا مجدداً به مربیگری در تیمهای باشگاهی میپردازد. در بازهی زمانی ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۰، او در تیمهای اتلتیکو مینیرو، فلامنگو، فلومینزه و پالمیراس مشغول به کار شد؛ اما افت او در عرصهی سرمربیگریِ باشگاهی محسوس بود. پس از اخراج از پالمیراس، سائوپائولو به تله سانتانا پیشنهاد همکاری ارائه میکند. بازگشت سانتانا به سائوپائولو اما آغازگر عصر جدیدی در این تیم بود. سائوپائولو پیش از ورود سانتانا یکبار عنوان دومی لیگ سری آ برزیل را کسب کرده بود و ورود سانتانا این فرصت را به آنها میدهد تا سبک بازی به خصوص خود را پیدا کند؛ همان سبک هجومی که تله همواره بر اجرای آن تاکید داشته است. در نخستین فصل، تنها دستاورد سائوپائولو تحت هدایت تله سانتانا، تکرار عنوانِ دومی میشود؛ اما این کافی نیست. تله همچنان به تمرینات اصول اولیه، مثل پاسدادن میپردازد. او تلاش میکند تا بازیکنان تیم را با بینش خود آشنا کند. سپس در فصل بعد، در سال ۱۹۹۱، آنها نخستین مرحله را باصدرنشینی به اتمام میرسانند (صعود ۴ تیم برتر به نیمهنهایی)، در نیمهنهایی اتلتیکو مینیرو را مغلوب میکنند و در فینال نیز براگانتینو را شکست میدهند تا بالاخره پس از ۲۰ سال، تله سانتانا دوباره به این عنوان دست یابد. سائوپائولو برای سومین بار فاتح سری آ شد. این قهرمانی پایهگذار قهرمانیهای بعدی دانسته میشود، اما همهچیز از کمی قبلتر آغاز شده بود؛ جایی که سائوپائولو در جام پائولیستا، قدیمیترین رقابت فوتبال برزیل، برای هفدهمین بار قهرمان شد. سپس جامهای دیگر نیز به ویترین افتخارات تیم اضافه میشوند. یکی از مهمترین آنها اولین عنوان کوپالیبرتادورس باشگاه بود؛ جایی که تیم تله در فینال با شکست نیوولز اولدبویز، تیمی که تحت مارسلو بیلسا چیزهای متفاوتی برای نمایش داشته است، قهرمان میشود. سپس سائوپائولو فرصت عرضاندام در جهان را پیدا میکند. جام بینقارهای فرصت خوبی است تا آنها باری دیگر ژوگوبونیتوی برزیلی را به جهانیان معرفی کنند. رقیب آنها در این بازی بارسلونای قدرتمند یوهان کرویف است. با اینحال، سانتانا که از سپردن وظیفهی رهبری خط هافبک برزیل به سوکراتس خاطرات خوبی دارد، اینبار رهبری خط حمله سائوپائولو را به رای، برادر کوچکتر او میسپرد. رای نیز پاسخ اعتماد سانتانا را با دبل در این بازی میدهد تا حتی با وجود گل استویچکوف، بارسلونا مغلوب شود. با این پیروزی بار دیگر نویسندگان به ستایش سانتانا میپردازند. مجلهی رسمی کونمبول در چاپ سال ۱۹۹۲ اینچنین او را تحسین میکند:
این تیم سائوپائولو بدون شک و بیگمان ردپای تله سانتانای کهنهکار و موفق را دارد که همیشه به خاطر مربیگری برزیل در جامهای جهانی ۱۹۸۲ و ۱۹۸۶ در یادها میماند؛ جایی که تیم او علیرغم ناکامی در کسب عنوان قهرمانی، زیباترین سبک بازی را به نمایش گذاشت. سانتانای ۶۴ ساله همواره مدافعی سرسخت از سبک برزیلی بوده است. او هرگز از برزیل جدا نشد، حتی زمانی که سرنوشت تصمیم گرفت آنها در دو جام جهانی که به نظر میرسید در دسترس برزیل است، برنده نشوند. اعتقاد او این است که برزیل به لطف استعداد فردی بازیکنانش به یک قدرت در فوتبال تبدیل شده است و بهتر است که در غیر این صورت ادامه ندهند. "هر تاکتیک و استراتژی باید باتوجه به شرایط طبیعی بازیکنان بازیکنان اعمال شود"؛ این باور است که سائوپائولو را به موفقیت سوق داده است. آنها یک تیم مدرن هستند که برای بازپسگیری مالکیت توپ، به عنوان ابزاری برای پیشروی در بازی، با همه بازیکنانشان در خط حمله میجنگند (پرس میکنند). به این ترتیب آنها در سال ۱۹۹۱ قهرمان برزیل و در سال ۱۹۹۲ قهرمان [قاره] آمریکا شدند و اکنون به این عنوان (جام بینقارهای) نیز دست یافتند.
سال بعد نیز با قهرمانی در کوپا لیبرتادورس سائوپائولو دوباره به جام بینقارهای راه مییابد. ایندفعه سائوپائولو با میلان، تیمی که به جای مارسی که به خاطر تبانی از مسابقات محروم شده بود حضور یافته بود، بازی میکند. بازی با میلان فابیو کاپلو نیز همچون بازی با بارسلونا ساده نخواهد بود. پالینیا در دقیقه ۱۹ برای سائوپائولو گلزنی میکند، اما ماسارو نیز در دقیقه ۴۸ برای آث میلان گلزنی میکند. سپس توبینیو در دقیقه ۵۹ گل دوم سائوپائولو را میزند، اما ژان پیر پاپین گل تساوی را به ثمر میرساند. سپس با گل مولر در دقیقه ۸۸ آث میلان دیگر تسلیمِ تیم سانتانا میشود. پس از آن سائوپائولو ۲ قهرمانی ریکوپا سودامریکانا و ۱ قهرمانی در سوپرکوپا سودامریکانا کسب میکند. آخرین قهرمانی تیم سانتانا نیز در کوپا کونمبول رقم میخورد و سپس با جدایی بازیکنان مختلف تیم سانتانا تضعیف میشود و دیگر نمیتواند عنوان دیگری را کسب کند. رای به پاریسن ژرمن، مولر به کاشیوا ریسول، توبینیو به کروزیرو، لئوناردو به کاشیما آنتلرز، دینیو به سانتوس و دیگران نیز به تیمهای مختلف میروند. هستهی تیم تله از هم میپاشد و دیگر ترمیم نمییابد. در ادامه تله سانتانا تا سال ۱۹۹۶ به کار خود ادامه میدهد. او محبوبیت خارقالعادهای در سائوپائولو پیدا میکند و تبدیا به یک نماد میشود؛ چرا که آنچه پس از ورود تله سانتانا تغییر کرد، شخصیت باشگاه بود. در سال ۱۹۹۶ با سکتهی مغزی، پزشکان او را از تنش و اضطراب و اللخصوص فوتبال منع میکنند. تله از مربیگری خداحافظی میکند. دیگر دنیای تله رنگ و بوی خود را از دست میدهد. زندگی سانتانا بدون فوتبال بیمعنی میشود و بیماری، آرامش او را نیز میگیرد. در سال ۲۰۰۳ با ایسکمی (کمرسیدن خون به ناحیهای از بدن) پا، پای چپ تله قطع میشود. در نهایت در سال ۲۰۰۶ و به دلیل عفونت شکمی، تله سانتانا فوت میکند. بدون تله سانتانا تیمهای برزیلی تا پایانِ عمرِ جام بینقارهای، هیچ افتخاری در این رقابتها کسب نمیکنند. حالا و هجده سال پس از فوت تله، ژوگوبونیتوی برزیلی به فراموشی سپرده شده است. دیگر خبری از سرمربیان شگفتانگیز در برزیل نیست. تیم ملی برزیل نیز در کسب افتخارات ناکام بوده است. حال دیگر "میراث" تله سانتانا نابود شده است. حال وقت آن است که "فوتبال زیبا" دوباره به دامان تیم ملی برزیل و تیمهای باشگاهی آن بازگردد، اما سوال این است که پس از تله سانتانا، چه کسی نماد بعدی ژوگوبونیتو در برزیل خواهد شد؟ این سوالی است که پاسخدهی به آن کلید حل مشکلات خواهد بود. به هرحال، فوتبال متعلق به کسانی است که این بازی را زیباتر از قبل کردهاند و روزی مردی از برزیل برای بازپسگیری میراث تله سانتانا به پا خواهد خواست؛ مطمئن باشید.