آخرین فرصتهای ژوزه مورینیو برای اعاده حیثیت و بازیابی اعتبار ۲۰ ساله. |
امروزه دیگر سخن از یوروی ۴ تیمه، لیگ قهرمانانی با مرحلهی گروهی و جام جهانی ۳۲ تیمه دیگر معنایی ندارد. به فاصلهی چندین سال، رقابت در بین اعضای ۷ خواهر سری آ به آث میلان، اینترمیلان و یوونتوس محدود شد. منچسترسیتی در عرض یک دهه بر سلطهی یونایتد در شهر منچستر پایان داد و افتخارات مختلفی کسب کرد.
به هرحال، فوتبال تغییر کرده است. فوتبال به عنوان یک ورزش پردرآمد و پرطرفدار برای بقای خود در آیندههای دور و حفظ جذابیت برای نسلهای جدید به تغییر نیاز دارد و در این راستا فیفا نیز از هیچ تغییری بیم ندارد. افزایش تعداد بازیها، ایجاد رقابتهای جدیدی همچون لیگ کنفرانس و... تنها تعدادی از اقدامات پرشمار فیفا و یوفا در این راستا بودند.
در این بین، این پیشرفتهای ناگهانی، هیچ رحمی ندارند و هر آنچه متعلق به نسل گذشته است را حذف میکند. حال تفاوتی ندارد که یک شخص باشد یا یک باشگاه، همه و همه میتوانند به خاطر اهدافِ اشخاصِ بالارده کنار زده شوند.
در این میان، سرمربیان فوتبال نیز برای بقای خود باید با چنین فوتبالی سازگار شوند و در غیر این صورت چارهای جز خداحافظی از مربیگری نخواهند داشت.
ژوزه مورینیو، به عنوان یکی از بزرگترین سرمربیان این دوره که افتخارات بیشماری را کسب کرده، در چنین شرایطی به سر میبرد.
او متعلق به نسلی است که با فوتبال امروزی سنخیتی ندارد. به فاصلهی ۲۰ سال، او به عنوان یکی از محبوبترین گزینهها برای هدایت تیمهای بزرگ، تبدیل به گزینهی تیمهای کمتر شناختهشده شد. پس از اخراج از آاس رم، بسیاری از منتقدان و کارشناسان اذعان کردند که ژوزه دیگر برای هدایت تیمهای بزرگ مناسب نیست و یا باید هدایت تیمهای ملی را برعهده بگیرد و یا از سرمربیگری خداحافظی کند.
حالا ژوزه در یکی از شوکهکنندهترین خبرها، سرمربی فنرباحچه شده است؛ تیمی در سوپرلیگ ترکیه.
با اینحال، به نظر میرسد این آخرین فرصت ژوزه برای بازیابی اعتبار سابق خود باشد؛ چرا که فوتبال امروزی ویژگیهای بسیار متفاوتی دارد.
مدیران عجول
به دنبال افزایش درآمدها در فوتبال، سرمایهگذاران متمول برای خرید سهام باشگاههای فوتبال دست به کار شدند.
از آن زمان به بعد فوتبال دچار تغییرات بسیاری شد. مالکان جدید به باشگاه سرمایه تزریق کرده و روند پیشرفت تیم را افزایش تسریع کردند، اما نوع نگاه آنها به فوتبال متفاوت بود. همین عامل موجبِ ایجاد تغییراتی ساختاری در باشگاهها شد.
امروزه، مالکان جدیدی که صرفاً به دنبال موفقیت مالی آن هم در مدت زمان کوتاه هستند، به دنبال ساختاری هستند که موفقیت مالی آنها را تضمین کند و حال اینکه سود مالی با کسب جامها و افتخارات عجین شده، آنها را به استراتژی "کسب موفقیت در کوتاهترین زمان ممکن" رهنمود ساخته است.
مالکان جدید نشان دادهاند که تا چه حد تشنهی موفقیت هستند و در این راه هیچ صبری نخواهند داشت. لیگ برتر انگلیس محل مناسبی برای یافتن چنین مالکانی است. به عنوان مثال، در فصل گذشته رکورد اخراج در لیگ برتر انگلیس شکسته شد تا مالکانِ متمول نشان دهند که برای کسب موفقیت هیچ صبری نخواهند کرد.
در چنین شرایطی، مالکان تیمهای بزرگ برای انتخاب سرمربی خود به دو مورد توجه میکنند. اولین مورد، سابقه سرمربی و عملکرد آن، به خصوص در چندسال اخیر است.
رئالمادرید کارلو آنچلوتی را به عنوان سرمربی خود برگزید، بارسلونا هانزی دیتر فلیک را انتخاب کرد و ناپولی نیز آنتونیو کونته را به جنوب ایتالیا آورد.
با اینحال، بسیاری از مدیران به عملکرد سرمربیِ مدنظر خود در فصول اخیر نیز توجه ویژهای دارند. هانزی فلیک حدود سه سال پیش ششگانه کسب کرد و آنتونیو کونته نوار قهرمانیهای متعدد یونتوس را با اینترمیلان پاره کرد.
کارلو آنچلوتی نیز علیرغم دوران نسبتاً ناموفق در ناپولی و اورتون، پنج سال پیش از انتصاب خود به عنوان سرمربی رئالمادرید، با بایرنمونیخ قهرمان بوندسلیگا شده بود. البته واضح است که کارلو آنچلوتی در رئالمادرید دوباره احیا شد و اعتبار سابق خود را بازیافت.
با توجه به این مورد، ژوزه مورینیو نیز چنین شرایطی را تجربه میکند. او در تاتنهام و آاس رم با بیرحمی مالکانِ مدرن آشنا شد و حکم اخراج خود را دریافت کرد. آخرین قهرمانی مورینیو در لیگ به حدود ۹ سال پیش باز میگردد و او در این دوران بیش از پیش مورد انتقاد قرار گرفته است.
فنرباحچه، تیم جدید او نیز این فصل، در یک دوئل شگفتانگیز، حریف گالاتاسرای نشد. آخرین قهرمانی آنها در سوپرلیگ ترکیه به حدود ۱۰ سال پیش برمیگردد و این یعنی ژوزه کار آسانی برای قهرمانی نخواهد داشت.
مربیان تابع
دومین موردی که مورد توجه مدیرانِ فوتبال در این عصر است، تبعیت از بالادستیهای خود است.
حالا آنها نه به دنبال مربیان بزرگ، نامدار و اثباتشده، بلکه به دنبال مربیانی هستند که تابع سیاستها، افکار و نظرات مدیران باشند؛ مربیانی که با قدرت و اختیارات محدود سازگاری داشته باشند.
در آیندهی نزدیک، دیگر به ندرت میتوان مربیانی چون سرالکس فرگوسن، پپ گواردیولا و یورگن کلوپ را دید.
پیشتر، باشگاهها بازیکنان مورد نظر مربیان را جذب میکردند و تیم را برمبنای نظرات او میساختند. این مورد اگرچه موجب میشد تا مربی بتواند ایدههای خود را پیاده کند، اما در صورت اخراج او پیامدهایی به همراه داشت.
مربی بعدی ممکن بود آن بازیکنان را مناسب سبک خود ندانسته و درخواست فروش آنها را بدهد. این موضوع موجب میشد تا فعالیتهای باشگاهها در نقل و انتقالات بیشتر و خرید و فروشها بر اساس نظرات سرمربی شکل بگیرد.
با اینحال، دیگر این چنین نیست. همچنین مدیران تمایل یافتهاند تا سرمربیشان ایدهها، اهداف و سیاستهای آنها را بپذیرد و مخالفتی با فرمانهای آنها نداشته باشد.
در این راستا برخی باشگاههای بزرگ با رد گزینههای شناختهشده، با مربیانی جوان و کمتجربه قرارداد امضا کردهاند. بایرنمونیخ احتمالاً وینسنت کمپانی را روی نیمکت خود میبیند، لیورپول در دوران پسا-کلوپ با آرنه اسلوت همکاری خواهد کرد و انزو مارسکا نیز سکان هدایت چلسی را بدست گرفت.
در این بین فرصتهای زیادی برای سرمربیان مطرح وجود نخواهد داشت. زینالدین زیدان حتی با وجود سه قهرمانی پیاپی در لیگ قهرمانان، گزینهی "اصلی" باشگاههایی چون بایرنمونیخ، یوونتوس و... نبوده است و ژاوی هرناندز نیز به دلیل ابراز مخالفت با سیاستهای باشگاه، از بارسلونا اخراج شد.
برای ژوزه مورینیو این کار سخت خواهد بود. او همیشه بازیکنانی را میخواهد که مطابق با سبک، ایدهها و طرز فکر او باشند. مورینیو برای موفقیت در چلسی و اینترمیلان بازیکنانِ متفاوتی خرید؛ از جمله دیدیه دروگبا. او همچنین در اینترمیلان تصمیم گرفت تا به جای زلاتان ابراهموویچ جوان، با ساموئل اتوئو برای قهرمانی بجنگد.
با اینحال، در فنرباحچه او دوباره اختیارات گذشته را خواهد داشت، اما مشخص نیست که مدیران این تیم ترکیهای در جذب اهداف او موفق خواهند بود یا خیر.
مردی تمامنشدنی
باوجود رفتار نامناسب هواداران جدید با ژوزه مورینیو، او همچنان میلی به تغییر ندارد.
به فاصلهی ۲۰ سال، اکثریت هواداران فوتبال به جای ستایش او، به نکوهش وی پرداختند. همهچیز برای ژوزه مورینیو تغییر کرد؛ اما تنها موردی که تغییر نکرده است، شخصیت ژوزه است. او هنوز همان قهرمانی است که پورتو را به بزرگترین افتخارش رساند؛ همان که با سهگانهای تاریخی در اینترمیلان نامش را جاودانه کرد.
او غرور و کاریزمای خاص خود را دارد، از هیچ چالشی باک ندارد و همواره آمادهی افتخارآفرینی است.
البته، ژوزه مورینیو مشکلاتی نیز دارد. لجاجت او و اصرار بر استفاده از تاکتیکهای غیرمدرن، عدمِ ارتباط درست با بازیکنان امروزی (که به خاطر شخصیتِ متفاوت بازیکنان امروزی و بازیکنان گذشته است.) و انتخابهای نادرست از نقاط ضعف او به شمار میروند.
البته، اگر دقت بیشتری به خرج داده شود، مشاهده میشود که شخصیتِ ژوزه، تغییراتِ بزرگی نیز داشته است.
ژوزه مورینیو با پورتو و نوعِ دیگری از نتیجهگرایی را نشان داد، در اینترمیلان نشان داد که چگونه میتوان برترین خطوط حمله را خنثی کرد و با رئالمادرید نشان داد که چگونه میتوان یکی از بیرحمترین تیمهای ممکن را ساخت.
شاید ژوزه مورینیو دیگر به مانند گذشته ریسکپذیر نیست. احتمالاً ناکامیِ رئالمادریدِ او در لیگ قهرمانان یکی از عللِ این مورد باشد. در سوپرلیگ ترکیه، ژوزه مورینیو این شانس را دارد که دوباره خطر کند و بیپروا باشد.
اما به هر حال، او ژوزه مورینیو است. پرستیژ و نبوغِ ژوزه را نمیتوان به راحتی نادیده گرفت. ژوزه مورینیو هنوز یک گلوله در هفتتیر خود دارد. در دوراهی مرگ و زندگی، آخرین شلیک ژوزه سرنوشت او را رقم خواهد زد...