طرفداری | فوتبال دیگر مانند گذشته نیست. دوران مدافعان، هافبکها و مهاجمان گذشته است. فوتبال بسیار پیچیدهتر شده است.
امروزه اصطلاحاتی مانند پست شماره 6، شماره 8، فالس ناین و اینورتد فولبک وجود دارند. توپهای مستقیم و بلند، اکنون به عنوان «بازی عمودی» شناخته میشوند و ضدحملات تبدیل به «انتقالات» شدهاند.
این تحولات منجر به زبانی کاملاً متفاوت در فوتبال شده است. به این نقل قول از اریک تن هاخ در سپتامبر 2023 توجه کنید:
ما باید فشردهتر بازی کنیم، در غیر این صورت هرگز نمیتوانید پرس متقابل انجام دهید و در میانه میدان فضای زیادی وجود خواهد داشت. من در ابتدا با «رست دیفنس» مشکل داشتم؛ اینکه بازیکنان چطور حرکت میکردند و مشکل دوم هم واکنش دفاعی بازیکنان تهاجمی ما در زمان انتقال از حالت حمله به دفاع بود.
این اصطلاحات جدید به چه معنی هستند؟ ما تلاش کردیم تا یک دیکشنری فوتبال جدید و جایگزین ایجاد کنیم که به شما کمک کند بفهمید مربیان امروزی چه میگویند...
گلهای مورد انتظار (xG) کیفیت یک موقعیت را با محاسبه احتمال گل شدن آن از یک موقعیت خاص درون زمین و در طول یک مرحله خاص از بازی ارزیابی میکند.
xG در مقیاسی بین صفر و یک اندازهگیری میشود، که در آن صفر، نشاندهنده یک موقعیت غیرممکن برای گلزنی است و یک، نشاندهندهی موقعیتی است که انتظار میرود بازیکن هر بار آن را تبدیل به گل کند.
این مقدار بر اساس چندین عامل قبل از اینکه شوت زده شود محاسبه میشود، از جمله:
- فاصله تا دروازه
- زاویه نسبت به دروازه
- بخشی از بدن بازیکن مهاجم که برای شوتزنی استفاده شده است
xG هر شوت در یک بازی جمع میشود تا به یک عدد کلی برسد که نشان میدهد یک تیم باید چند گل به ثمر میرساند.
همچنین گلهای مورد انتظار از ضربات در چارچوب (Expected Goals on Target) را داریم، که فقط کیفیت شوتهایی که به سمت دروازه رفتهاند را محاسبه میکند، نه شوتهای خارج از چارچوب، و xG پس از شوت، که کیفیت موقعیت پس از ضربه زدن بازیکن را اندازهگیری میکند.
این را زیاد از زبان مربیان میشنوید: «ما امروز در انتقالات خیلی خوب بودیم.» اما منظورشان چیست؟
بهطور ساده، انتقال زمانی رخ میدهد که یک تیم توپ را از دست میدهد و تیم دیگر مالکیت توپ را به دست میآورد. این بخش ساده آن است.
اما دلیل اهمیت انتقالات این است که تیمی که توپ را از دست میدهد دچار بینظمی میشود، و این فرصتی چند ثانیهای به حریف میدهد که از این ناهماهنگی استفاده کند و آنها را در وضعیت دشوارتری قرار دهد.
بنابراین، اگر تیم شما در لحظه از دست دادن توپ توسط حریف سریعتر عمل کند، شانس بیشتری برای گلزنی خواهید داشت.
تجمع (Overload)
رویای پپ گواردیولا. بهطور ساده، اور لود به معنای ایجاد برتری عددی نسبت به حریف در یک منطقه خاص از زمین است.
تجمع هنگام مالکیت توپ به این معنی است که تعداد بازیکنان حمله کننده، بیشتر از مدافعان حریف در یک بخش از زمین باشد، در حالی که هنگام در اختیار نداشتن توپ به این معنی است که تعداد مدافعان، بیشتر از مهاجمان در یک منطقه است.
سادهترین و رایجترین حالت اور لود در زمان مالکیت توپ، هنگامی است که یک وینگر با پیوستن مدافع کناریاش به حمله، مقابل مدافع کناری حریف قرار میگیرد. مدافع کناری میتواند با دویدن به سمت بیرون (Overlapping) یا داخل (Underlapping) فضا ایجاد کند، و یا بهعنوان یک گزینه اضافی برای ایزوله کردن مدافع حریف عمل کند.
اما انواع دیگری از تجمع هم وجود دارد. به عنوان مثال، حرکت کول پالمر از نقش هافبک تهاجمی به سمت راست زمین، تجمع در آن جناح را با نونی مادوکه ایجاد میکند.
یکی از روشهایی که میتواند به تیمها در دفاع در برابر transition ها کمک کند، داشتن یک «آمادگی دفاعی» قوی است. این اصطلاح به جایگیری مدافعان در حالی که تیمشان در حال حمله است، با هدف جلوگیری از ضد حملات حریف اشاره دارد.
برای مثال، آرسنال از مدافعان کناری خود در نقش اینورتد فولبک استفاده میکند تا یک بلوک پنجنفره در وسط زمین ایجاد کند. اگر آنها توپ را از دست بدهند و وارد فاز انتقال شوند، بازیکنانشان میتوانند بهسادگی در یک خط مستقیم به عقب دویده و از یک ضدحمله احتمالی جلوگیری کنند.
فابیان هورتسلر، سرمربی برایتون، در اوایل این فصل به اسکای اسپورت توضیح داد که چه عواملی موجب شکلگیری «آمادگی دفاعی» مؤثر میشود:
چقدر جایگیری شما هنگام در اختیار داشتن توپ خوب است؟ فاصله یار خودی هنگام از دست دادن توپ چقدر نزدیک است؟ آیا به اندازه کافی به یکدیگر نزدیک هستید که بتوانید از فشار متقابل و بازی انتقالی حریف جلوگیری کنید؟ این موضوع به جایگیری و فاصله بین بازیکنان مربوط میشود، اما همچنین به دقت در بررسی و اسکن زمین نیز بستگی دارد.
مدافع کناری وارونه (Inverted Full-Back)
مدافع کناریای که به جای حرکت در امتداد خط کناری زمین، به عنوان هافبک بازی میکند. این استراتژی در بازیهای امروزی رایجتر شده است.
بیشتر تیمها از این تکنیک استفاده میکنند تا یک خط هافبک چهار نفره در وسط زمین ایجاد کنند و در نتیجه، در مهمترین بخش زمین صاحب تجمع یا برتری عددی شوند.
با داشتن این خط هافبک چهار نفره، مهم نیست که تیم حریف با دو یا سه هافبک مرکزی بازی کند، شما همیشه یک بازیکن اضافی در وسط خواهید داشت، که این به شما اجازه میدهد کنترل بیشتری بر بازی داشته باشید.
بازی عمودی (Verticality)
اگر به پاسکاریهای مداوم و صبورانه از یک طرف به طرف دیگر زمین توجه کرده باشید که گاهی ممکن است خستهکننده به نظر برسد، بازی عمودی دقیقاً عکس آن است.
بازی عمودی به سبک مستقیمی از پاس دادن توپ اشاره دارد. در این نوع بازی، تیمها سعی میکنند از دل خطوط دفاعی حریف عبور کنند و آنها را بشکنند، به جای این که دور تیم حریف بچرخند و پاسکاری کنند.
به عنوان مثال، بورنموثِ آندونی ایرائولا به بازی با پاسهای عمودی شناخته میشود.
اگر یک مهاجم سنتی همان شماره ۹ واقعی است، پس مهاجم کاذب چه کسی است؟
۹ کاذب یا مهاجم کاذب زمانی است که یک مهاجم به سمت میانه میدان عقب میرود تا زودتر به توپ برسد و یا بازیکنان هجومی دیگر را وارد بازی کند.
گاهی اوقات مربیان برای این منظور، حتی یک هافبک را در نقش مهاجم استفاده میکنند. به عنوان مثال، پپ گواردیولا در بارسلونا اغلب از سسک فابرگاس به عنوان مهاجم کاذب استفاده میکرد و در سالهای اخیر نیز این نقش را با کوین دی بروین و فیل فودن در منچستر سیتی تکرار کرده است.
شماره ۱۰ کاذب (False 10)
شماره ۱۰ کاذب، برعکس شماره ۹ کاذب است.
بهجای اینکه یک مهاجم به عقب و به سمت میانه میدان حرکت کند، یک هافبک به سمت جلو و به منطقه مهاجم حرکت میکند.
این حرکت، هافبک یاد شده را در نقطه کور هافبکهای دفاعی قرار میدهد و او را در موقعیتهای گلزنی قرار میدهد. به این معنا که اگر توپ به او برسد و بتواند بچرخد، میتواند با سرعت به سمت دفاع حریف حرکت کند.
در تیم برایتون، بازیکنانی مانند ژائو پدرو و جورجینیو روتر به عنوان شماره ۱۰ کاذب بازی میکنند. روی کاغذ، آنها هافبک هستند، اما اغلب به خط حمله و کنار دنی ولبک اضافه میشوند.
یار جلوزن (Libero)
کلمهی لیبرو از واژهی ایتالیایی به معنای «آزاد» گرفته شده و در فوتبال به دو مفهوم قدیمی و مدرن اشاره دارد.
در نسخه قدیمی، لیبرو به مدافعی مرکزی گفته میشد که نسبت به سایر مدافعین تیم خود آزادتر حرکت میکرد. در آن زمان، لیبرو یا مدافع جلوزن، پشت خط دفاعی قرار میگرفت و حملات حریف را که از بالای دفاع عبور کرده بودند، خنثی میکرد.
اما با پیدایش نقش دروازهبان جلوزن یا سوییپر کیپر که وظیفه پوشش پشت مدافعین را برعهده دارد، تعریف لیبرو تغییر کرده است. اکنون، لیبرو به مدافعی اطلاق میشود که از خط دفاعی خارج میشود و در حملات نقشی فعالتر ایفا میکند.
جان استونز نمونهای بارز از لیبروی مدرن است؛ او یک دقیقه به عنوان مدافع مرکزی بازی میکند و دقیقهای دیگر به نقش یک هافبک هجومی در پست شماره ۱۰ تغییر موقعیت میدهد.
رجیستا اصطلاحی با کلاس برای «بازیساز عقب زمین» است؛ درست مشابه نقش کوارتربک در فوتبال آمریکایی. در ظاهر، این بازیکنان به عنوان هافبک دفاعی بازی میکنند، اما در واقع، وظیفه کنترل ریتم بازی و ایجاد موقعیتها از مناطق عقبتر زمین را برعهده دارند، آن هم بیشتر از طریق پاسکاری.
شاید الان به فکر رودری افتاده باشید ولی او، بازیکنی شبیه به یک رجیستاست؛ چرا که این اصطلاح عموما درباره هافبک دفاعیهای دارای توانایی تکنیکی بالایی به کار میرود که قدرت جسمانی چندانی ندارند. از آنجایی که رودری هر دوی اینها را با هم دارد، در این دستهبندی قرار نمیگیرد.
آندرهآ پیرلو نمونه کلاسیک یک رجیستا است. او از عمق زمین فرصتسازی میکرد و بهطور عمده به یک هافبک دفاعی مانند جنارو گتوزو نیاز داشت که او را از نظر دفاعی حمایت کند.
در دنیای فوتبال مدرن، شاید آنجل گومز در لیل و تیم ملی انگلیس، نمونهای بهتر از یک رجیستا باشد.
خط دفاعی بالا (High Line)
خط دفاعی بالا زمانی است که مدافعان یک تیم هنگام داشتن توپ، نزدیک به میانه زمین قرار میگیرند. این تاکتیک در تیمهایی مانند تاتنهام تحت هدایت آنژ پوستکوعلو، استون ویلا به رهبری اونای امری و برایتون با مربیگری فابیان هورتسلر، بهوفور استفاده میشود.
هدف از این تاکتیک کاهش فضای موجود برای حریف و حضور تعداد بیشتری از بازیکنان در مناطق بالاتر زمین است. این کار به تیم کمک میکند تا حملات را مجدداً شروع کرده و حریف را در نیمه خود نگه دارد.
علاوه بر این، خط دفاعی بالا به تیم امکان میدهد حریفان را در تله آفساید بیندازند و توپ را در فاصله قابل توجهی از دروازهی خودی پس بگیرند.
پرس از بالا (High Press)
فشار از بالا به معنای تلاش تیمها برای تصاحب توپ در بالاترین نقاط زمین است، که کاملاً در تضاد با Low Block قرار دارد. این تاکتیک میتواند سلاح مؤثری باشد زیرا اگر توپ را تصاحب کنید، ممکن است تنها یک یا دو پاس تا گلزنی فاصله داشته باشید.
اما پرس از بالا یک مهارت فردی نیست، بلکه یک مهارت جمعی است. اینطور نیست که فقط یک بازیکن فشار بیاورد؛ بلکه تمام تیم تلاش میکنند تا اشتباهی از حریف صورت بگیرد. بازیکنان معمولاً به صورت گروهی از سه یا چهار نفر یا حتی بیشتر، برای تصاحب توپ تلاش میکنند.
فشار از بالا به این معنا نیست که همه بازیکنان مستقیماً به توپ حمله کنند. ممکن است یک بازیکن این کار را انجام دهد، در حالی که سایر بازیکنان مسیرهای پاس را مسدود میکنند، یعنی در مقابل هدفهای پاس برای بازیکن صاحب توپ ایستاده و گزینههای کمتری به او میدهند.
زمانی که تیمها در یک بلوک پایین قرار میگیرند، به این معنی است که آنها بسیار عمیق و فشرده در زمین خودی نشستهاند و حریف را مجبور میکنند که راهی برای عبور از آنها پیدا کند.
یک تیم که در حالت بلوک پایین بازی میکند، فضای حریف در میانه زمین را نادیده میگیرد و تعداد بیشتری مدافع را پشت توپ قرار میدهد. انتظار میرود وقتی توپ به محوطه جریمه تیم میرسد، همه بازیکنان در پشت توپ و در حال دفاع باشند.
تیمهایی که در بلوک پایین بازی میکنند، پس از تصاحب توپ، به دنبال ضد حمله به حریف هستند و زمانی که حریف تعداد کافی از بازیکنان خود را به جلو فرستاده باشد، قادر به ایجاد یک حمله سریع مؤثر خواهند بود.
اما تیمهایی که در بلوک پایین بازی میکنند فقط به تیمهایی که با حریفان قویتر بازی میکنند محدود نیستند. به عنوان مثال، آرسنال زیر نظر میکل آرتتا در یک منطقه خاص از زمین به تیمها فشار میآورد، اما سپس در صورت شکست آن فشار، به یک بلوک پایین ۲-۴-۴ تغییر حالت میدهد.
بلوک میانه (Mid-Block)
اگر شما پس از بالا و بلوک پایین دارید، پس بلوک میانه چه چیزی است؟ خب، این یک وضعیت بین این دوست.
تیمی که در حالت بلوک میانه بازی میکند، نه خیلی بالا در زمین فشار میآورد و نه خیلی عمیق عقب نشسته است. هدف این است که از حرکت زیاد توپ در میانه زمین جلوگیری کند. این ممکن است به این دلیل باشد که خطرناکترین بازیکن حریف، یک هافبک مرکزی یا تهاجمی است.
اما بلوک میانه همچنین میتواند حریف را به بازی از عقب وسوسه کند، که میتواند با یک پرس از بالا مواجه شود.
این مفهوم همچنین به عنوان «گگنپرسینگ» یا «پرس بارسلونا» زمانی که پپ گواردیولا در این باشگاه اسپانیایی مشغول بود، شناخته میشود.
فشار آنی، تمایل سریع و شدید به بازپسگیری مالکیت توپ به محض از دست دادن آن، با هدف بازیابی آن در عرض چند ثانیه است. این نوع پرس با پرس عادی که ممکن است زمان بیشتری طول بکشد، متفاوت است.
یورگن کلوپ میگوید: «گگنپرسینگ به شما این امکان را میدهد که توپ را نزدیکتر به دروازه بازپس بگیرید. آنگاه فقط یک پاس تا یک فرصت واقعاً خوب فاصله دارید.»
او ادامه میدهد: «هیچ بازیسازی در دنیا نمیتواند به خوبی یک گگنپرسینگ فرصتسازی کند و به همین دلیل، این امر بسیار مهم است.»
مشوقهای پرس (Pressing Triggers)
زمانی که دمبا با از لمس توپ ضعیف استیون جرارد بهرهبرداری کرد تا یکی از معروفترین گلهای تاریخ لیگ برتر را به ثمر برساند، بیشتر از شانس و یک لغزش در کار بود.
آنچه که این مهاجم سابق چلسی انجام داد، بهرهبرداری از یک مشوق پرس بود. در این مورد، یک لمس توپ بد، مشوقی بود که به با اجازه میداد تا واکنش نشان دهد، پرس کند و توپ را به دست آورد.
مشوقهای پرس به وضعیتهایی در زمین اشاره دارند که به یک بازیکن این فرصت را میدهد تا مالکیت توپ را به دست آورد.
در این سناریوها، بازیکنان آموزش دیدهاند تا نشانههایی مانند یک لمس یا پاس ضعیف، یک بازیکن که توپ را با یک فرم بدنی خاص دریافت میکند، یا یک واکنش کُند در هنگام دریافت توپ را شناسایی کنند. این موارد ممکن است باعث شوند که بازیکنان پرس را آغاز کرده و سعی در بازپسگیری توپ داشته باشند.
به وسط زمین فوتبال و سپس به مناطق وسیع کنارههای زمین فکر کنید. فضایی که بین این دو ناحیه قرار دارد، به عنوان «نیم فضا» شناخته میشود.
این ناحیه اغلب به عنوان خطرناکترین منطقه در زمین فوتبال در نظر گرفته میشود، زیرا بازیکنان خلاق معمولاً در این قسمت بهترین عملکرد خود را نشان میدهند.
مثالی از منچسترسیتی را در نظر بگیرید: اگر ارلینگ هالند دو مدافع مرکزی را در وسط زمین مشغول کرده باشد و ساویو و جک گریلیش در مناطق وسیع کنار زمین در حال ایجاد دردسر باشند، در این صورت کوین دی بروین و فیل فودن، نیم فضا را اشغال میکنند.
این ناحیه نسبتاً آرامتر از سایر قسمتهای زمین است که هافبکهای تهاجمی در آن به دنبال فضا میگردند. و اگر به آنها این فضا داده شود، شما را مجازات خواهند کرد.
نیم چرخش (Half turn)
عبارت «نیم چرخش» را زیاد میشنوید، اما این دقیقاً به چه معناست؟
تصور کنید که شما در حال پاس دادن توپ رو به جلو به یک بازیکن هستید. اگر آن بازیکن پشت به شما باشد، یعنی کاملاً چرخیده است. اگر پشت به دروازه باشد، یعنی اصلاً نچرخیده است.
نیم چرخش حالتی است که بازیکن بهصورت نیمرخ توپ را دریافت میکند. این کار به او اجازه میدهد تا توپ را دریافت کند و در همان لحظه اقدام کند و در حمله فضای بیشتری برای خود ایجاد کند.
کانال (Channel)
مهاجمی که میتواند در کانالها حرکت کند، بازی را به هم متصل کند و همچنین گلزنی کند، تقریباً در فوتبال مدرن یک بازیکن کامل است. اما کانال دقیقاً چیست و چرا برای مهاجمان اهمیت دارد؟
کانال معمولاً به فضای بین بازیکنان حریف اشاره دارد. کانالها هم به صورت عمودی و هم افقی، زمین را به مناطق مختلف تقسیم میکنند.
به عنوان مثال، یک کانال عمودی که مهاجمان ممکن است به دنبال بهرهبرداری از آن باشند، میتواند بین یک مدافع کناری و مدافع مرکزی باشد. به صورت افقی، کانال میتواند فضایی بین خط میانی و خط دفاع باشد.
این فضاها برای مهاجمان اهمیت دارد زیرا با استفاده از آنها میتوانند موقعیتهای خطرناکتری در حمله ایجاد کنند.
از تیم قهرمان چلسی تحت هدایت ژوزه مورینیو تا تاتنهام تحت هدایت مائوریسیو پوچتینو و منچستریونایتد تحت هدایت اوله گونار سولشایر، دابل پیوت یکی از ارکان کلیدی برخی از بهیادماندنیترین تیمهای تاریخ لیگ برتر بوده است.
پیوت به هافبک دفاعی در یک سیستم بازی اشاره دارد. وقتی از «دابل پیوت» صحبت میشود، منظور دو هافبک دفاعی است که همزمان در مرکز زمین فعالیت میکنند و نقش حمایتی دارند.
یک نمونه موفق از دابل پیوت، ترکیب نمانیا ماتیچ و سسک فابرگاس در تیم قهرمان چلسی در فصل ۲۰۱۴/۱۵ زیر نظر مورینیو بود. ماتیچ اغلب عقب مینشست و به دفاع کمک میکرد، در حالی که فابرگاس نقشی کمی هجومیتر داشت و با توانایی پاسدهی خود، از هافبکهای تهاجمی حمایت میکرد.
وست هم نیز فصل گذشته با ترکیب جیمز وارد پراوز و توماس سوچک، یک دابل پیوت محکم داشت. زمانی که یکی از آنها به جلو میرفت، دیگری در موقعیت دفاعی باقی میماند تا تعادل تیم حفظ شود.
وقتی تنها یک هافبک دفاعی در تیم وجود دارد، به این سیستم «تک پیوت» (Single Pivot) گفته میشود.
و به عنوان یک قانون کلی، بازیکنانی که به عنوان هافبک دفاعی بازی میکنند، معمولاً بهعنوان شماره ۶ شناخته میشوند. اگر یک خط میانی سهنفره دارای دو هافبک تهاجمی باشد، این دو نقش به عنوان شماره ۸ شناخته میشوند. و اگر خط میانی تنها یک هافبک تهاجمی داشته باشد، آن بازیکن به عنوان شماره ۱۰ معروف است.
یارگیری نفر به نفر (Man-to-man marking)
در جریان بازی، این هنر در حال کمرنگ شدن است، اما نمونه قابل توجهی مانند وظیفهای که آندر هررا در سال ۲۰۱۸ برای مهار ادن هازارد داشت، نشان میدهد که یارگیری نفر به نفر هنوز میتواند در یک رویکرد تاکتیکی نقش ایفا کند. یارگیری نفر به نفر دقیقاً همان چیزی است که از نام آن مشخص است؛ بازیکنان بهطور فردی در زمان عدم تصاحب توپ، نزدیک به بازیکنان حریف میمانند.
تیم لیدز یونایتد تحت هدایت مارچلو بیلسا به خاطر این رویکرد ریسکپذیر و نسبتاً قدیمی مشهور بود که در آن هر بازیکن، وظیفه پوشش و تعقیب یک بازیکن مشخص از حریف را بر عهده داشت.
در ضربات شروع مجدد، که یارگیری نفر به نفر کمی رایجتر است، معمولاً مدافعان در فاصلهای نزدیک به مهاجمان حریف قرار میگیرند تا از ایجاد فرصت گل جلوگیری کنند.
پوشش منطقهای (Zonal marking)
در حالی که یارگیری نفر به نفر بر حفظ نزدیکی به بازیکنان مشخص تأکید دارد، در پوشش منطقهای تمرکز بیشتر بر پوشش فضاهاست. این روش بسیار رایجتر است و مربیان در جریان بازی و همچنین ضربات ایستگاهی از آن استفاده میکنند.
این روش کمتر وابسته به شکلگیری تیم حریف است و به تیمها اجازه میدهد به صورت گروهی دفاع کنند و خطر انزوای بازیکنان را کاهش میدهد.
در همین راستا بخوانید:
مطلبی که خواندید، برگردان فارسی یادداشتی با عنوان اصلی «Expected Goals, transitions, overloads and false nine - Football's Alternative Dictionary by Sky Sports» که در وبسایت اسکای اسپورتس منتشر شده است