"اگر پپ نبود، کلاپ جامهای بیشتری میبرد"؛
"اگر کلاپ نبود، پپ به این سطح ارتقا میافت؟"
پپ گواردیولا، پس از 7 سال، برای رقابت با لیورپول به جای یورگن کلاپ، با آرنه اسلات خواهد جنگید...
جنگهای بزرگ، روزی مغلوبه میشوند. پادشاهی از تخت سلطنت کنار میرود. چه بر سر طرف دیگر خواهد آمد؟ با رفتن دشمن، او یکه تاز میدان خواهد بود؟ یا کشته شدن شور و هیجان رقابت، پادشاه باقی مانده بر تخت را افسرده خواهد کرد...
مربیان بزرگ، در رقابتهای دشوار رو در رو، برای فتح جام هر کاری میکنند. کنار زمین بازی، در سالن کنفرانس خبری. طعنهها و نیشها. توهین و تهمت.
از قرن نوزدهم و زمانی که تام واتسون با بازیکنان جوانش در ساندرلند، به جنگ امپراطوری جرج رمزی در استونویلا رفت، داستان رقابت مربیان بزرگ در لیگ انگلستان آغاز شد. در سالهای پس از جنگ، به شکلی مدرن ادامه یافت، در دههی 70، در عصر رسانه در هیاهوی لیگ برتر... خبرنگاران، آتشبیار معرکه میشدند و تماشاگران هفته به هفته همه چیز را در مورد دو مربی و تیم هایشان دنبال میکردند.
این داستان سه جنگ بزرگ مربیان در تاریخ فوتبال انگلستان است و اتفاقات پس از آن به بهانه رویارویی کلاپ و اسلات در لیگ برتر است. یورگن کلاپ که بیشتر از هر مربی دیگری در تاریخ لیگ برتر به قهرمانی نزدیک شد و دو بار با بیش از 90 امتیاز در طول یک فصل دستش از جام قهرمانی کوتاه ماند.
رقابت کلاپ و گواردیولا، هرچند فاقد جنگهای لفظی و نیش و کنایه های رایح مورد علاقه ما بود، اما به با کیفیت ترین رقابت قهرمانی تاریخ فوتبال انگلیس بدل شد. هر دو مربی لیگ قهرمانان را فتح کردند، بهترین ترکیبهای ممکن را ساختند و در فصل تاریخی 2017/18 با 97 و 98 امتیاز نصابی تازه برای فتح لیگ برتر تعریف نمودند. در کوران این رقابت همیشه جملاتی زمزمه می شود:
اگر پپ نبود، کلاپ جامهای بیشتری میبرد؟ یا اگر کلاپ نبود، پپ به این سطح ارتقا مییافت؟
به رقابتهای تاریخی میان مربیان در فوتبال انگلستان سرکی خواهیم کشید تا پاسخی برای سوالاتمان بیابیم. با خداحافظی یکی از طرفین چه بر سر مربی رقیب آمد؟ در اولین بازی منچستریونایتد بدون سر الکس فرگوسن، چه بر آرسن ونگر گذشت؟ راستی دنیای بدون یورگن کلاپ چطور است آقای گواردیولا؟
آنها که بارانی بر تن داشتند
آرسن ونگر سر الکس فرگوسن / دیوید مویز، فصل 2013/14
روزهای خوش قدیمی باز میگردد. رخوت آرسنال، تاریکیهای پیاپی، طعنه ها ریشخندها و هر چیز تلخ دیگر در اولین فصل آرسن ونگر بدون سر الکس فرگوسن روی نیمکت، محو میشوند، خاطرات آن شکست 8-2 و سالهای پس از آن فراموش میشوند و و آرسنال، پس از یکصد و سه هفتهی لیگ برتر، بار دیگر به صدر جدول باز میگردد.
در آغاز فصل 2013/14، ونگر برای خرید مسوت اوزیل، یک فوق ستاره دنیای فوتبال از رئال مادرید دست به جیب شده و پس از باخت هفتهی اول برابر ویلا، در 9 بازی بعد، با 8 برد و یک تساوی شکست ناپذیر است. مهیای سفر به الدترافورد...
آخرین باری که فرگوسن و ونگر برابر هم قرار گرفتند، آرسنالی ها مجبور شدند برای حریف قهرمان خود گارد افتخار بگشایند. حالا من یونایتد پس از 10 هفته، با دیوید مویز هشتم است و آرسنال صدرنشین بلامنازع لیگ برتر.
حالا آرسنال اوزیل را دارد و یونایتد فلینی را! ژیرو به خوبی راه گلزنی را میداند، آرون رمزی پیشرفت چشمگیری داشته و همه چیز مهیای کسب اولین برد توپچیها در الدترافورد پس از سال 2006 است... به جز...
هنوز نیم ساعت از بازی نگذشته، طلسم قدیمی از راه میرسد. روح فرگی، هنوز همین حوالی است. و خنجر او، هنوز قلب ونگر را میشکافد. منچستریونایتد دیوید مویز، با گل رابین ون پرسی، ماشین گلزنی سابق آرسنال و خرید فرگوسن از ونگر از آرسنال پیش میفتد.
در ادامه بازی، دنیای ونگر تیره و تیره تر میشود. اوزیل پس از یک ساعت ناامید کننده است. ژیرو موفق نیست و تنها گزینهی ونگر، آوردن نیکلاس بندتنر به زمین است.
هیچکدام فایده ای برای آرسنال ندارد. و آنها بازی را میبازند. با این حال آرسنالی ها هنوز به لیگ برتر بدون فرگوسن دل بستهاند. دنیل فینوکان، از طرفداران قدیمی باشگاه میگوید :
من از روند این فصل رضایت دارم. این یک واقعیت است که همیشه ما در بدترین شرایطمان به مصاف منچستریونایتد میرویم و آنها در بهترین فرم خود مقابل ما ظاهر میشوند.... ما در مسیر درستی قرار داریم.
آرسنال همچنان و تا پایان ژانویه صدرنشین باقی میماند. زمانیکه ونگر با ترکیب کوچک خود، اسیر مصدومیتها و.... 5 گل از لیورپول دریافت میکند، بار دیگر دستش از برد برابر من یونایتد دیوید مویز حتی در خانه و در بازی برگشت کوتاه میماند و سرانجام فصل را در رتبه چهارم سنتی خود به پایان میبرد.
اگرچه پس از یک دهه ونگر بالاتر از منچستریونایتد در جدول ایستاده اما ظهور قدرتهای جدید، عصر من سیتی، بازگشت لیورپول و حتی تقویت تاتنهام دست ونگر را از بردن جام کوتاه نگه میدارد. حتی بدون فرگی
بحث بر سر سلطنت بر مرسی ساید است
کنی دالگلیش هاوارد کندال/ کالین هاروی
کالین هاروی و کنی دالگلیش، روی نقشه فوتبال بریتانیا در دو قطب مقابل هم ایستادهاند؛ یکی اسطوره اورتون، دیگری پادشاه آنفیلد، یکی انگلیسی مغرور، دیگری اسکاتلندی وفادار
لیورپول اکو
هاوارد کندال، گودیسون پارک را به باشکوهترین شکل ممکن ترک میکند. با قهرمانی سه هفته زودتر از پایان فصل و بالاتر از لیورپول. از 7 قهرمانی لیگ انگلیس در دهه 1980، 6 بار جام راهی مرسی ساید میشود. و در این نبرد، رقابت هاوارد کندال و کنی دالگلیش یک رقابت دیدنی است. دالگلیش آن روزها را توصیف میکند:
تمام جامهای آن دوران، میان ما و آنها تقسیم میشد. با این وجود، همیشه رابطهی خوبی میان اورتون و لیورپول وجود داشت. کندال یکی از دلایل اصلی این رابطهی خوب بود.
در تابستان 1987، با خداحافظی کندال، یکی دیگر از اعضای مثلث قدرتمند اورتون دهه 70 روی نیمکت مینشیند. کالین هاروی جانشین کندال است. اگرچه رابطه دالگلیش با دو مربی تفاوت فراوانی دارد. دالگلیش با کندال یک دوست واقعی بود/
من میدانم که خیلیها او را به عنوان یک مربی بزرگ میشناسند، اما کندال حقیقتا در زمین بازی هم فوقالعاده بود. من در نوجوانی با لباس سلتیک ، در بازی دوستانه با بیرمنگام رو در روی او بازی کردم. هر دوی ما در میانهی میدان بازی میکردیم و من درسهای زیادی از او آموختم. بعدها او در کنار الن بال و کالین هاروی، احتمالا قدرتمنترین خط هافبک تاریخ اورتون را ساخت
دالگلیش لیورپول را تقویت میکند تا بار دیگر جام قهرمانی را پس بگیرد. خرید پیتر بردزلی در خط حمله با حواشی همراه است.. ناکامیهای او، باعث میشود ترانهای در جایگاه کاپ شکل بگیرد:
چه پولی هدر دادیم.
دربی مرسی ساید، بهترین فرصت برای بردزلی است. و مهاجم انگلیسی، با یک ضربه والی چشم نواز همه چیز را تغییر میدهد. نام خود را وارد فهرست مردان محبوب کاپ میکند و آن گل در لیست برترین گلهای تاریخ قرمزها قرار میگیرد.
هاروی پس از بازی با روحیه تهاجمی خود، مغرورانه از نمایش خوب تافیها میگوید و اینکه آنها شایسته باخت 2-0 نبودند.
لیورپول تمام بازیهای آن فصل را تا ماه مارس میبرد و در بهار، در حالیکه مهیای جشن قهرمانی است، بار دیگر برابر اورتون و هاروی می ایستد. دیوید لیسی در گزارش بازی مینویسد :
بدون شک لیورپول هفدهمین قهرمانی خود را در بهار قطعی خواهد کرد، اما از این پس، کنی دالگلیش به دنبال دستاوردهای دیگر است و پایان فصل بدون شکست، یکی از آنهاست.
اینبار خبری از یک سوپر استار در لیورپول نیست و بروس گروبلار، دروازهبان تراز اول تیم، با اشتباهی مرگبار هدیهای گرانبها به اورتون میدهد. اولین شکست فصل دالگلیش از هاروی ست. این بار کنی ست که پس از بازی برد حریف را کمرنگ میکند :
" این رکورد، هیچ معنایی برای ما نداشت...زیرا چیزی به خاطر آن به شما اهدا نمیشود. مگر جایی در کتابهای تاریخ.
لیورپول، در نهایت مقتدرانه قهرمان میشود. و اورتون، با هاروی در پایین ترین رتبهی خود در دههی 80 میایستد....
نه فقط کالین هاروی که به نظر میرسد دیگر هیچ چیزی جلودار موفقیتهای قرمزها با کنی دالگلیش نخواهد بود... مگر فنسهای لعنتی استادیوم هیلزبورو، آن دیوارها و سکوهای لعنتی ورزشگاه و فاجعهای به قیمت تغییر در هرم قدرت فوتبال انگلستان.
مادر تمام دشمنیها
برایان کلاف- دان ریوی ، برایان کلاف!
یک مصاحبهی تاریخی، یک فیلم سینمایی، کتابها، مقالات و... رقابت کلاف و ریوی در دههی 70، یک پله بالاتر از هر رقابتی میان مربیان در دنیای فوتبال است. کلاف زبانی دارد که نه مورینیو و نه بنیتز هیچگاه به تیزی آن نخواهند رسید. و دان ریوی نخوت و زیرکی و اصولی که دالگلیش و ونگر و فرگوسن به آن نمیرسند. دو دشمن بزرگ شباهت های عجیبی نیز به هم دارند چیزی شبیه هری پاتر و لرد ولدمورت:
کلاف و ریوی هر دو متولدین میدلزبورو هستند. دو مهاجم مدرن گلزن در عصر خود. تحویل گرفتن باشگاه در دسته دو. پیشرفت. فتح لیگ. نشستن روی نیمکت لیدزیونایتد. کاندیدای نشستن روی نیمکت تیم ملی انگلستان... دان روی و برایان کلاف روی دو ریل موازی حرکت میکنند..
فصل 1971/72 برای لیدز ریوی فصل خاصی است. گلباران منچستریونایتد بازبی با 5 گل. شکست لیورپول شنکلی در هر دو بازی رفت و برگشت. عبور از چلسی سکستون، تاتنهام نیکولسن، آرسنال برتی می. رقیبی باقی مانده؟ سر و کلهی تیمی بالای سر لیدزیونایتد پیدا میشود. دربی کانتی تیم برایان کلاف جوان که در نهایت لیگ را به عجیبترن شکل ممکن فتح می کند.
ریوی و کلاف که در فصل 1972/73 نزدیکترین رقابت قهرمانی لیگ انگلیس را در حضور سایر مربیان بزرگ، شنکلی، سکستون، مرسر و... تجربه کردند، در یک جابجایی عجیب پستهایی را اشغال نمودند که تاریخ را تغییر داد.
دان ریوی پس از زوال عصر سر الف رمزی و ناکامی در رسیدن به جام جهانی 1974 در حالی سرمربی تیم ملی انگلیس شد که بسیاری کلاف جوان را شایسته این پست میدانستند و برایان کلاف،. به عنوان جانشین ریوی روی نیمکت لیدز، بهتریم تیم آن سال فوتبال انگلیس نشست
ریوی همیشه به روابط مثل یک خانواده در لیدز میبالید. سوال من این بود که آیا آنها واقعا یک خانواده هستند؟ وقتی در تابستان 1974 به الندرود رفتم تازه معنای خانواده را درک کردم. خبری از محبت میان یک خانواده نبود. لیدز روی، یک خانوادهی مافیایی بود. روابط مرموز و بازیکنانی خودسر.... ریوی مربی انگلستان شده بود اما آنچه مشخص بود، جای پای او در همه جا دیده میشد. در کشوها. اتاقها و در ذهن بازیکنان.
کلاف بی پرده سخن میگوید و ریوی با نیش دربارهی کلاف حرف میزند. پس از فتح لیگ و وداع با لیدز. در تماس تلفنی با شنکلی قبل از بازی چریتی شیلد:
" شنکلی:
دان! تو قهرمان لیگ شدی. امیدوار بودم فرصت خداحافظی با تو را داشته باشم
ریوی:
آن تیم دیگر تیم من نیست. تیم کلاف است. من خداحافظیهایم را کردهام. "
جابجایی آنقدر عجیب است که خارج از چارچوب این مطلب قرار میگیرد. هر دو مربی دربی و لیدز، تیمهای قدرتمند سال 1973 جابجا شدهاند و یکی جایگزین دیگری گشته. جابجایی که باعث میشود در نیمهی دوم دهه 70 از تماشاگران فوتبال از لذت تماشای ادامه نبردهای ریوی کلاف محروم بمانند و البته با هر نتیجه بد تیم ملی و اتفاق ناخوشایند در زندگی دان ریوی، ا ز شنیدن طعنه های کلاف به سیراب.
سرانجام با پایان دههی 70، کلاف، در سرزمینهای مرکزی و در جنگل ناتینگهام شکار بزرگی میزند، دو بار قهرمان اروپا میشود و پوزخندی تلخ به دان ریوی، درگیر پروندههای مالی در جایی دور. از ذهن، در امارات متحده عربی نثار میکند.
ریوی، به رقتانگیزترین شکل ممکن نیمکت تیم ملی انگلستان را ترک کرد. او به سمت پولهای اعراب در صحرای امارات رفت...."
پپ گواردیولا یورگن کلاپ/ آرنه اسلات