به نام خدا
.
قالب: غزل
.
تو چون گل های رنگین در بهاری
که عاری از خس و از تیغ و خاری
.
تویی آن شمس نورانی فلک را
تو چون مهتاب در شب های تاری
.
بگویم وصف تهران را فراوان
که تو اهل همین ملک و دیاری
.
به یاد آرم تو را در هر تبسّم
ز دوری کار من اشک است و زاری
.
چو پروانه بسوزم هیچ گردم
ز آن که چون شراره ، شمع و ناری
.
اگرچه مرگ من نزدیک و سهل است
تو شایسته به صبر و انتظاری
.
دلی دارم که مانند درختی است
بر این کهنه شجر چون آب و باری
.
ندیدم چون تو من هرگز کسی را
فرای خلق هر پروردگاری
.
به لب دارم فقط نام تو را من
که برتر از دعا ، ذکر و شعاری
.
نگفتم دوست دارم من تو را بس
کنون گویم مرا دلدار و یاری