مردم جاهل و تودههای ناآگاه مشمئزکننده و منفورند.آنها بهسان گرگهایی هستند که فقط با گوشت میتوان آنها را ساکت کرد.
هر کس با دید خودش زندگی میکند. تو برای خودت زندگی میکردی و میگویی که چیزی نمانده بود زندگیات تباه شود، و خوشبختی را وقتی شناختی که شروع کردی برای دیگران زندگی کنی، ولی کار من درست عکس این بود.
«هدف من در زندگی کسب افتخار بود، ولی خوب، مگر افتخار چیست؟ همان عشق به دیگران است. میل به خدمت به آنها برای لذت بردن از ستایش آنها.»
«در جنگها ، برنده مفهومی ندارد، جنگ یعنی باختنِ محض.هیچ عظمتی وجود ندارد که در آن سادگی، خوبی و حقیقت نباشد.»
«همه جهان برای من به دو قسمت تقسیم شده است: یکی اوست که در آن خوشبختی، امید، نور وجود دارد. دیگری جایی است که او نیست و انزجار و تاریکی وجود خواهد داشت.»
«قانون بسیار است. اما هیچکس نیست که حتی همان قوانین قدیم را اجرا کند. امروز دیگر همه قانون مینویسند. نوشتن از عمل کردن آسانتر است.»
«نمیفهمم که چرا مردان بدون جنگ نمیتوانند زندگی کنند؟ چرا ما زنان این چیزها را نمیخواهیم و به آنها احتیاجی نداریم؟»
«اندوه پاک و کامل نیز، مانند شادمانی پاک و کامل، نمیتواند وجود داشته باشد.»
«اگر هر کس تنها بهخاطر معتقدات خود پیکار میکرد، دیگر جنگی وجود نداشت.»
«خوشبختی در ارضای نیازهای طبیعی و بشری است؛ و تمام بدبختیها، نه از کمبود ضروریات، بلکه از زیادی آن سرچشمه میگیرد.»