کشتی بزرگ، ساحل را ترک کرده. خداحافظی طولانی به پایان رسیده و دور اول، دور لیگ، پلی آف یا همان دور گروهی قدیمی ما به پایان رسیده است.
16 تیم برتر اروپا، کامل ترین و دست نخورده ترین ترکیب تیمها در اروپاست. از اولین دوره و تحقق رویای گابریل آنو و ژاک فران در 1956 تا امروز،کمترین تعداد تیم در رقابت اروپایی، 16 تیم برتر اروپا بودند که رقابت اصلی بر سر جام قهرمانی را داشتند؛
در فرمت ابتدایی 16 قهرمان از 16 کشور به صورت حذفی رقابتها را آغاز میکردند، پس از گسترش بازیها، برگزاری یک دور انتخابی با 32 تیم پلی آف برای انتخاب 16 تیم برتر برگزار شد. سپس آغاز لیگ قهرمانان و رقابت در 4 گروه 4 تیمی، افزایش مجدد تیمها به 32 تیم و دور دوم گروهی با 16 تیم، برچیده شدن دور دوم و بازگشت فرمت قدیمی پلی آف برای جدال 16 تیم، بیشتر شدن شبهای مسابقه برای حق پخش تلویزیونی بیشتر و سرانجام 8 بازی رفت و برگشت در 4 شب در فصل پیش رو.
در فرمت جدید، 36 تیم در 160 مسابقه برای رسیدن به جمع 16 تیم برتر بازیها تقلا کردند. در دو مرحله، در جدولی آشفته و احتمالاتی که جز هوش مصنوعی هیچکس سر از کارش در نیاورد.
اما دور حذفی ورود به دنیای دیگری است. ساحل امنی وجود ندارد. بازی بعدی برای جبران در کار نیست. از نمادها و توپ مخصوص فینال رونمایی میشود و همه چیز در 180 دقیقه مشخص.
گاهی مجبور میشوند برای جبران خطای بازی رفت، دست به معجزهای در قواره ریمونتادا بزنند. گاهی مکارانه زمین چمن را به باتلاقی گلی بدل میکنند تا ستارگان ریزنقش رقیب را به بند بکشند. گاهی از همان دقیقه اول، از همان ثانیه اول دروازهها باز میشود و گاهی دراما در آخرین ضربه پنالتی رخ مینمایاند.
چه با 160 مسابقه، چه با 96 بازی در فرمت قبلی و چه در فرمت خالص نخبگانی انتخاب 16 قهرمان از 16 کشور، دور یک هشتم نهایی آغاز هیجانی مضاعف در شبهای اروپایی است. خبری از بارانهای تند پاییز و زمستان نیست. برفهای ژانویه و فوریه آب شده اند. آفتاب دیرتر غروب میکند و نبردهای بی بازگشت آغاز میشود. بادبانها را برافرازید..
مجموعه زیر خاطرات تلخ و شیرین همین شبها به قلم نویسندگان خوش ذوق و شیفته فوتبال است. خاطراتی از فصل 2004/05 دومین فصلی که دور دوم گروهی برچیده شد و یک هشتم نهایی با 8 بازی رفت و برگشت میان 16 تیم برگزار شد تا امروز. چلسی- بارسلونا، رئال مادرید بایرن مونیخ، من یونایتد پی اس جی شگفتی سازان، بزرگان و ... لذت زیبای مرور خاطرات
2004-05؛ چلسی- بارسلونا
به قلم: فاطمه کبودانی
ضربهای "موزون، مقفی و خیال انگیز"
یک هشتم نهایی ۲۰۰۵_۲۰۰۴ تقابل بارسای رایکارد با چلسی مورینیو برام خاطره انگیز ترینه چون هردوتیم رو خیلی دوست دارم.
اول دبیرستان بودم و حساسیت مامانم رو درسام زیادتر شده بود بخاطر انتخاب رشته ولی خب من سرتق بودم و با کلی قول و خواهش تماشای بازی ها رو از دست نمیدادم، اولین سال حضور نابغه [مسی] با کیت شماره ۳۰ تو بزرگسالان بارسا بود و کنار رونالدینیو و اتوئو زیبایی رو چندین برابر کرده بود...
چلسی متحول شده بعد تغییر مدیریت و ورود آبراموویچ و خریدهای خوب و آثش پرانگیزه و زیبا میجنگیدند اونها بازی رفت رو تو نیوکمپ دو بر یک واگذار کرده بودن و این بازی اومده بودن جبران کنن و شرایط میزبانی هم به نفعشون بود، بارسا هم برد خانگی کمرنگش اومده بود حفظ کنه و با یک صعود دلنشین لندن ترک کنه...
چلسی خیلی بهتر بازی شروع کرد و تو بیست دقیقه سه گل زد نسخه بارسا رو پیچید به نوعی ولی درخشش شاعر با گل کردن یک پنالتی و یک گل زیبا و هایکلاس درجریان بازی با چرخش کمر و ضربه ی بغل پای تماشایی نرم و دقیق امید رو به کاتالانی ها برگردوند و با احتساب گل زده بیشتر در خونه حریف صعود کرده به رختکن رفتن اما نیمه دوم نتونستن راهی به دروازه پیترچک پیداکنن و گل جان تری تیرخلاص زد و ۴بر۲ تموم شد. و درمجموع با نتیجه ۵بر۴ آبی های لندنی صعود کردند.
از سخت ترین بازی ها برام همینه که دوتیم دوست داشتنیم مقابل هم قرار بگیرند .
بازی رفت

بارسلونا: والدز ؛ بلتی، پویول، رافا مارکز، ون برونکهورست؛ آلبرتینی، دکو، ژاوی؛ رونالدینیو، ژولی ، اتوئو
چلسی: چک ؛ گالاس، تری، کاروالیو، فریرا ؛ ماکلله، لمپارد، تیاگو؛ داف، جو کول، دروگبا
|
بازی برگشت

چلسی: چک ؛ گالاس، تری، کاروالیو، فریرا ؛ داف، ماکلله، لمپارد، جو کول ؛ کژمان، گودیانسن
بارسلونا: والدز ؛ بلتی، اولگر، رافا مارکز، ون برونکهورست؛ جرارد، دکو، ژاوی؛ رونالدینیو، ژولی ، اتوئو
|
2005-06؛ بارسلونا- چلسی
به قلم: امیر؛ (مشتی سدشکن)
خاطره ای که من می خوام بگم مربوط به بازی چلسی و بارسلونا در فصل ۲۰۰۶ هستش. خب اون زمان لیگ قهرمانان اروپا نبرد های سنتی زیادی رو داشت که هرفصل یا یک فصل در میون تکرار می شد و همه از دیدنشون حال می کردن و هذ می بردن. مثل رئال و بایرن، منچستر و بایرن، میلان و بارسا، چلسی و لیورپول و الی آخر که همشونم مملو از ستاره بودن و هرکسی می تونست ادعا کنه که "دربی اروپا" یکی از این جنگ های بی شماره و خب سلیقه ها هم متفاوت بود.
اما تقریبا همه فوتبال دوستا توافق داشتن که خشن ترین و پر زد و خورد ترین بازی اروپا بین بارسلونا و چلسی هستش. یعنی شاید که این دو تیم اصلا هیچ دشمنی قدیمی و صنمی با هم نداشتن، اما وقتی تو اروپا رو به روی هم بودن مثل دوتا دشمن خونی همدیگرو لت و پار می کردن و معمولا بازیاشون همیشه جنجالی و پر از درگیری بود.
ما هم که طرفدار بارسا بودیم و این دومین سال پیاپی بود که بارسا تو اروپا به چلسی می خورد. توی تقابل قبلی چلسی تو استمفورد بریچ علارقم درخشش شاعر و اون گل معروفش با رقص، با گل خطای جان تری مارو حذف کرد و یادمه اون بازی بدجور عصبی بودم و یه مشتم زدم به دیوار که انگشتم شکست!
بعد از اون خدا خدا می کردم یه فرصت انتقام پیش بیاد و بزنیم دک و پوزه این سگ های هاره مورینیو رو بیاریم پایین تا اینکه بالاخره تو اون سال فرصتش پیش اومد و من با اینکه یه ترسی ته دلم بود، اما می دونستم که اینبار بارسا خیلی تیم تر از فصل قبله و با کثیف کاریای تیم مورینیو آشناست و خلاصه این بار دیگه حسابشونو می رسیم تا که یه نفر بهم گفت مورینیو دستور داده به چمن بریچ آب زیاد بدن و کوتاهش نکنن تا بارسا نتونه رو زمین بازی کنه!!! که بازم یه ترسی افتاد تو دلم و به این مرد لعنت می فرستادم...
استمفوردبریج آماده پذیرایی ست!
اون شب فامیلم خونه ما بودن. خلاصه بازی شروع شد و مثل همیشه بازی تو اونجا برا ما خیلی سخت و پیچیده و پر خطا دنبال می شد و حتی اونا با گل تری جلو ام افتادن، اما بازم می شد ترس گل خوردن رو تو چشماشون دید تا اینکه شاعر با یه ضربه آزاد که فکر کنم به تری خورد گل مساوی رو زد و بعدشم با گل دوم اتوئو هم دیگه بردیم و من یه دادی از ته دل کشیدم که نگو و نپرس.... یادمه بعدش یه روزنامه ورزشی تیتر زده بود:
"بارسلونا ۱:۲ چلسی؛ دعوت تحقیر آمیز کاتالان ها از شیر ها به نیوکمپ برای یکسره کردن کار"
وقتی خوندمش خیلی خیلی حال کردم و همونطورم شد و تو نیوکمپ با گل های شاعر و لمپارد بازی مساوی شد و بارسا موفق به صعود شد و انتقامش رو از چلسی گرفت.
بازی رفت

چلسی: چک ؛ دل اورنو، تری، کاروالیو، فریرا ؛ ماکلله، لمپارد، گودیانسن ؛ روبن، جو کول، کرسپو
بارسلونا: والدز ؛ اولگر، پویول، رافا مارکز، ون برونکهورست؛ ادمیلسون، دکو، تیاگو موتا؛ رونالدینیو، مسی ، اتوئو
|
بازی برگشت

بارسلونا: والدز ؛ اولگر، پویول، رافا مارکز، جیو ون برونکهورست؛ ادمیلسون، دکو، تیاگو موتا؛ رونالدینیو، مسی، اتوئو
چلسی: چک ؛ گالاس، تری، کاروالیو، فریرا؛ ماکلله، لمپارد، جو کول، دیمین داف؛ روبن، دروگبا
|
2006-07؛ بایرن مونیخ- رئال مادرید
به قلم: حمید
10
روی ماکای، از آن مهاجمانی بود که همیشه نامش پشت سر رود فن نیستلروی و دیگر ستارگان پر زرق و برق خط حمله در لیگ قهرمانان اروپا جا میماند
برای یک طرفدار نوجوان و تازه کار بایرن در آن سالها، چیزهای زیادی با امروز متفاوت است. در فصل 2006-07. در فصلی که بایرن مونیخ پشت سر اشتوتگارتT ، شالکه و برمن، گزینهی اول قهرمانی در بوندسلیگا نیست. اوتمار هیتزفلد به ناچار دوباره به نیمکت تیم بازگشته. باستین شواین اشتایگر جوان در پست هافبک کناری بازی میکند و حسن صالح حمیدزیچ و اولی کان، مدیران مطرود امروز طرفدران، مردان محبوب تیم بودند. بایرن مونیخ پس از شکست 3-2 بازی رفت، به لطف شوت دیرهنگام مارک ون بومل هلندی و هنوز کورسوی امیدی برای صعود دارد. گل زودهنگام در خانه ضروری است...
ثانیه 1: پرچمهای قرمز و سفید پس از مراسم ابتدای بازی پایین آمده تماشاگران با دوربینهای فلاش دار لحظهی شروع را ثبت میکنند. ایگواین به فن نیستلروی و او هم به گاگو...
ثانیه 2: گاگو با پای راست توپ را کنترل میکند. وزنش را به سمت چپ میاندازد و توپ را به دفاع چپ مادریدیها میدهد. در 33 سالگی همچنان یکی از بهترین مدافعان چپ دنیای فوتبال. ماکای به سمت او متمایل شده و... حسن صالح حمیدزیچ به سوی او خیز بر میدارد. به سوی روبرتو کارلوس
ثانیه 3: مفسر تلویزیونی اسپانیا میگوید اسپانیاییها توپ را در اختیار دارند. اما حمیدزیچ بیخیال پاس پنج متری گاگو به کارلوس با اعتماد بنفس خود را به روبرتو کارلوس سریع میرساند.
ثانیه 4: کارلوس توپ را لو میدهد. حمیدزیچ آنجاست. به قول افنبرگ، برازو شبها و نصفه شبها هم بیخیال تمرین آمادگی جسمانی نمیشود.
ثانیه 5: حمیدزیچ با پای چپ توپ را جلو میاندازد. با استفاده از پای کارلوس. همیشه برای خلق اتفاقات تاریخی به شانس هم نیاز دارید.
ماکای شبیه شبحی سرگردان از راه میرسد. یارگیری نشده. گاهی از پشت محوطه. گاهی با سرعت و گاهی با کندی. هیتزفلد در وصف ماکای میگوید:
تغییرات او برایم عجیب است. گاهی گمان میکنم اصلا آماده نیست و هنوز خوابش میآید اما ناگهان با شوتی استثنایی همه را در تمرین شگفت زده میکند.
ثانیه 6: درست وقتی جملهی فون تورن و تاکسیس گزارشگران اسپانیایی تمام میشود مالک توپ هم تغییر میکند. طرفداران بایرن نیمخیز شدهاند.
ثانیه 7: حمیدزیچ با سر بالا به دنبال یک نفر آن جلو میگردد. ماکای آنجاست....
ثانیه 8: راموس برای گرفتن توپ حمیدزیچ تلاش میکند. بی فایده است. آفسایدی در کار نیست و روی ماکای آنجا ایستاده.
ثانیه 9: گاگو سراسیمه برگشته. الگرای با تجربه میخواهد پوشش دهد. چشمان و ساقهای ماکای اما تصمیم خود را گرفته... گوشه پایین سمت چپ
ثانیه 10: کاسیاس با یکی از آن کش دادنهای اساسی به تمام بدن خود به استقبال ضربه میرود اما... فانتوم میداند چطور شلیک کند. محکم. غافلگیر کننده و مهار نشدنی...
صبح روز بعد مارکا تیتر 9/9 لعنتی را میزند. یکی از ثانیه شمارها ثانیه 10:03 را ثبت میکند و سرانجام یوفا به طور رسمی گل را در ثانیه 10:12 اعلام میکند... کمی دیرتر از رکورد 77/9 ثانیه اسافا پاول در دوی صد متر. بایرن رئال مادرید قدرتمند را حذف میکند و به دور بعد میرود. و البته 4 سال بعد توسط یوناس در والنسیا گل سریعتری در لیگ قهرمانان ثبت میشود.. اما آن گل برای روی ماکای به دلیل دیگری ارزشمند است:
خوب است که مردم مرا با آن به یاد میآورند اما آنچه برایم بسیار ارزشمند است اینست که هر وقت در هر برنامه و هر یک از محافل فوتبالی به آن اشاره میشود بچهها از ته دل شاد میشوند.
بازی رفت:

رئال مادرید: کاسیاس؛ روبرتو کارلوس، الگرا، کاناوارو، میگل تورس؛ گاگو، گوتی، بکام؛ رائول، ون نیستلروی، ایگواین
بایرن مونیخ: کان؛ لام، ون بویتن، لوسیو، سانیول؛ دمیکیلیس، هارگریوز، صالح حمیدزیچ، شواین اشتایگر؛ پودولسکی، روی ماکای
|
بازی برگشت

بایرن مونیخ: کان؛ لام، ون بویتن، لوسیو، سانیول؛ دمیکیلیس، هارگریوز، صالح حمیدزیچ، شواین اشتایگر؛ پودولسکی، روی ماکای
رئال مادرید: کاسیاس؛ روبرتو کارلوس، الگرا، راموس، میگل تورس؛ گاگو، مامادو دیارا، امرسون؛ رائول، ون نیستلروی، ایگواین
|
2008_2009؛ لیورپول رئال مادرید
به قلم: rashid salimiasl
برای من که لیورپول زندگی کردم تقابل لیورپول با ستارگانی که محبوبیت خاصی داشتن برام خاص ترین بازی ممکن بود. ایکر مقدس رائول دوس داشتنی (بعد از جرارد و توتی محبوب ترین بازیکن دوران نوجوانیم بود) و...
آن شب تقدیس شده
بازی رفت تو برنابئو
همه تو برنابئو آماده بودن طلسم نبردن لیورپول بالاخره بشکنه اما لیورپول بود که با گلسازی و گلزنی دو بازیکن معمولی خود اورلیو (اولین تصویری که با شنیدن اسم اورلیو میاد تو ذهنم کاشته ای بود که به منچستر زد تو اولدترافورد) و بنایون با یک گل پیروز شد
کاسیاس فقط چند متر از خط دروازه جلو تر اومده، توپ تو نیمه زمین لیورپول زیر پای ژابی ، با مهندسی ترین حالت ممکن به سمت دروازه ضربه میزنه ، همه منتظر گل، اما کاسیاس دروازه رو نجات میده، این ضربه به معنای واقعی کیفیت کل کریر ژابی آلونسو رو برا هر علاقمند به فوتبالی نشون میده
اما بازی برگشت...
رویا اگر واقعی نباشد آن شب واقعی واقعی بود یک شب بی نهایت رویایی.
همه آن چیزی که دوست داشتم اتفاق افتاد ؛ جو بی نظیر آنفیلد ، زیباترین نسخه ال نینو ، جراردی که با گل سوم و شادی گلش به معنای واقعی کاپیتان بود ، و گل چهارم آندریا دوسنا ایتالیایی ؛ اولین گل با لباس لیورپول مقابل پادشاه اروپا و جالبتر اینکه چهار روز بعد دومین گل خودشو مقابل منچستر زد تا هفته ای رویایی رو سپری کنه ؛ مگه میشه دروازبانی چهار گل بخوره و همه تحسینش کنن با وجود دریافت چهار گل کاسیاس یکی از بهترین نمایش های اروپایی خودش رو تجربه کرد.
بازی رفت:

رئال مادرید: کاسیاس؛ سرجیو راموس، کاناوارو، پپه، هاینزه؛ مارسلو، گاگو، لاسانا دیارا، روبن؛ رائول، ایگواین
لیورپول: رینا؛ اورلیو، کرگر، اسکرتل، آربلوا؛ ماسکرانو، ژابی آلونسو، کویت؛ ریرا، بنایون، تورس
|
بازی برگشت:

لیورپول: رینا؛ اورلیو، کرگر، اسکرتل، آربلوا؛ ماسکرانو، ژابی آلونسو، جرارد؛ بابل، کویت، تورس
رئال مادرید: کاسیاس؛ سرجیو راموس، کاناوارو، پپه، هاینزه؛ اسنایدر، گاگو، لاسانا دیارا، روبن؛ رائول، ایگواین
|
2012-13؛ گالاتاساری- شالکه 04
به قلم: مهیار میرزاپور
فاتح تریم، فاتح گلزن کرشن
برای یک باشگاه ترک، صعود از مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان اروپا یک دستاورد بزرگ محسوب می شود. گالاتاسارای در فصل 2012-2013 این کار بزرگ را انجام داد و شالکه آلمان را حذف کرد. در آن فصل گالاتاسارای یک ترکیب رویایی در اختیار داشت و فاتح تریم کهنه کار هم می دانست چطور باید از شیرهایش در نبردهای اروپایی بهره ببرد.
موسلرا دروازه بان مطمئن اصلان ها بود. ابوئه مثل یک موشک از سمت راست به خط دفاعی رقیب حمله می کرد. فلیپه ملو فرمانده خط میانی گالا بود و وسلی اسنایدر هم یک مهندس باهوش که برای هر پاس و هر حرکت، برنامه ای داشت. حامیت آلتن توپ و سلچوک اینان هم در اوج دوران بازی خود بودند و کمک دست مهندس هلندی. تریم در خط حمله دو ستاره داشت. او که معمولا از چینش 4-2-3-1 استفاده می کرد، برای استفاده همزمان از دروگبا و بوراک یلماز، چینش 4-4-2 را انتخاب کرده بود.
گالاتاسارای در خانه و در بازی رفت به نتیجه دلخواه نرسیده بود. بوراک یلماز ترک ها را پیش انداخته بود ولی گل جونز، شالکه را به نتیجه تساوی رسانده بود. شاید اگر تیم دیگری بود، مساوی 1-1 در بازی رفت به معنی حذف از رقابت های لیگ قهرمانان اروپا بود. ولی طرفداران گالاتاسارای می دانستند که این تیم رویایی می تواند در خاک ژرمن ها پیروز شود و داستانش به این زودی تمام نمی شود.
Rüya Takımı!
12 مارس 2013 گالاتاسارای و شالکه در گلزن کرشن برابر هم صف آرایی کردند. گالا بازی را با حملات پردامنه شروع کرد ولی هیلده براند اجازه گلزنی نداد. نویشتادر گل اول بازی را برای شالکه زد (دقیقه 17). ولی پسران فاتح تریم ناامید نشدند. آلتن توپ در دقیقه 37 با یک شوت محکم از راه دور بازی را به تساوی کشاند. در دقیقه 42، روی یک ضدحمله سریع، بوراک یلماز از مدافع حریف گذشت و توپ را از بالای سر هیلده براند به تور رساند.
در دقیقه 63، باستوس نتیجه بازی را 2-2 کرد ولی باز هم به خاطر گل زده در خانه حریف، گالاتاسارای در مجموع دو بازی رفت و برگشت، برنده محسوب میشد. بازیکنان شالکه با پشتوانه حمایت طرفدارانشان در فلتینس آرنا، به سمت دروازه میهمان حمله ور شدند ولی موسلرا با واکنش های دیدنی مانع گلزنی آنها شد. نود دقیقه تمام شده بود و در وقت های اضافی بود که گالاتاسارای یک ضدحمله دیگر ترتیب داد و این بار اوموت بولوت در موقعیت تک به تک قرار گرفت. ضربه اولش را هیلده براند مهار کرد ولی در ریباند خود بولوت بود که گلزنی کرد تا نماینده ترکیه به پیروزی 3-2 برسد و در مجموع دو بازی 4-3 برنده شود.
بازی رفت:

گالاتاسرای: موسلرا؛ ریرا، دنی نونکئو، سمیح کایا، صبری ساری اوغلو ؛ فلیپه ملو، سلچوک اینان، وسلی اسنایدر، حمیت آلتین توپ؛ بوراک ایلماز، دیدیه دروگبا
شالکه 04: هیلده براند؛ هوگر، جوئل متیپ، هوودس، کولاسیناچ؛ نویستدر، فابین جونز، درکسلر، باستوس؛ هونتلار، فارفان
|
بازی برگشت: شالکه 2-3 گالاتاسارای: رقص ترکی در گلزن کرشن

شالکه 04: هیلده براند؛ اوشیدا، جوئل متیپ، هوودس، کولاسیناچ؛ نویستدر، هوگر، درکسلر، باستوس، فارفان؛ تیمو پوکی
گالاتاسرای: موسلرا؛ ریرا، دنی نونکئو، سمیح کایا، ابوئه؛ فلیپه ملو، سلچوک اینان، وسلی اسنایدر، حمیت آلتین توپ؛ بوراک ایلماز، دیدیه دروگبا
|
2016-17؛ بارسلونا پاریسن ژرمن
به قلم: علی آقااحمدی
اول از همه باید بگم تقویم فرمت قبلی لیگ قهرمانان برام منفور بود و دلیلش همین فاصله زیاد بین آخرین بازی مرحله گروهی و شروع مرحله حذفی بود و آدم از مود سی ال نیفتاد.
یه بچه دبیرستانی بودم که محکوم بودم به درس خوندن بی وقفه
حدس می زنید وقتی امتحان داشتم چه بلایی سر رابطه عاشقانه م با فوتبال میومد؟
بله، اصلا وقتی برای هم نداشتیم.
اینا رو گفتم که چی؟
من انقد سرگرم درس شده بودم که اصلا یادم نبود بارسای انریکه باید با اون پیرهن آبی روشن فسفری زشتش تو پاریس بازی کنه
اما مگه اصلا لازم بود نگران باشم؟
مگه یادم رفته بود لوییس سوارز دو فصل قبل چه بلایی سر داوید لوییز آورده بود؟
اون سه شنبه شب کذایی رسید و من انقد خسته بودم که فک نکنم ساعت ۹ شبشو دیده باشم
صبح رفتم مدرسه
امتحان اوکی شد
بعد که اومده بودیم بیرون یهو دیدم تنها رفیق رئالیم که واقعاً فوتبال سرش میشد یعنی یونس با نیش باز داره میاد سراغم
توقع داشتم در مورد امتحان بپرسه
اما جمله ای که گفت هنوز تو گوشمه
بارسا چرا اینجوری شد؟
یهو خشکم زد. هر چیزی که از ظهر دیروزش باید روی مخم تا لحظه سوت آخر راه میرفت همه شون هجوم آوردن تو مغزم.
تا قبل پنالتی های فینال جام جهانی ۲۰۲۲، مطمئنم اون لحظه تندترین ضربان قلب زندگیم داشتم. بهش با ترس گفتم بارسا چی شد. باورش نمی شد که بازیو ندیدم. اون فک میکرد من شوخی میکردم که بازیو ندیدم و منم فکر میکردم اون شوخی میکنه که ۰-۴ شده بازی!
انگار شوک عصبی بهم وارد شده باشه، تا لحظه شروع بازی برگشت مثل خوره ها هیچ خبری از بارسا رو نذاشتم از دستم در بره.
فیس مسی و نیمار رو تو اون تایم تا شروع بازی برگشت
بسیار بسیار بیشتر از پدر و مادرم دیدم.
تا شب بازی برگشت رسید.
snm!
....
هوادار تیمی شدم که همیشه بهترین بازیگرها و کارگردان ها رو داشته اما اکثر تاریخش یه تهیه کننده درست نداشته که همه اینا رو بذاره کنار هم، تو زمان درست. اما حساب اون msn جدا بود. از ۲۰۱۵ که کنار هم مچ شدن، عمیقاً باور داشتم شکست دادن بارسا غیرممکنه و اگه باختی هم دادیم قطعا حریف بسیار خوش شانس بوده چون تیمی در کره زمین بهتر از اون تیم وجود نداشت.
و شما از همچین نوجوون پرهیجانی انتظار دارید به کامبک تیمش ایمان نداشته باشه؟
زیاد وارد شرح بازی نمیشم چون همه میدونن چی بود و چی شد
بازی جوری شروع شد که امیدم به سقف چسبید
حتی وقتی روند تیم کند شد هم چیزی عوض نشد
احتمالا میگید دروغ میگی اما من حتی بعد گل کاوانی هم امید داشتم
راستشو بخواید یه ذره نگران شده بودم اما نه. اون شب بوی باخت نمیومد چون خدایان دهه دوم زندگیم همه داخل زمین بودن.
من پرشم به هوا رو وقتی سانتر نیمار تو هوا بود شروع کردم و مطمئنم تا قبل باز شدن دروازه تراپ هم پایین نیومدم. عربده کشیدم و بابام هم مثل اکثر خاطرات خوبم با بارسلونا یهو از اتاق میاد بیرون و از خجالتم در میاد
اما مگه مهم بود؟
من اوج فوتبال رو دیده بودم. من تنها معجزه زندگیم رو دیده بودم.
و کاملا حاضرم برگردم زندگیم رو از اون شب دوباره شروع کنم.
2018/19؛ تاتنهام- دورتموند
به قلم: هیمن
برای من یک هشتم های زیادی خاطرانگیز بودن. اولش که فکر کردم دورتموند شاختار 2013 به ذهنم اومد. بعدش هم بازی مقابل زنیت فوقالعاده و یکدست 2014. اما در نهایت اگه بخوام خاطره انگیز ترین بازی دورتموند از یکهشتم هارو انتخاب کنم، بدون شک احساساتم دست رو دورتموند-تاتنهام 2018/19 میذارن.
اون بازی رو باختیم. با دریافت سه گل تو خونه تاتنهام و یک گل هم تو خونه خودمون. فصل اول فاوره بود و شدیدا امیدوار کننده اما خب کم کم شکست ها داشتن از راه میرسیدن و این حذف تلخ از لیگ قهرمانان هم یکیشون بود. ولی نکتهای که این بازی رو برای من برجسته میکنه فقط و فقط تشویق های بیامان هوادار ها بعد از شکست تو بازی برگشت بود.
پرچمهایی که هیچگاه به زمین نمی افتد
سالهاست طرفدار دورتموندم ولی واقعا چنین چیزی رو هیچوقت ندیدم. اینکه چقدر امید داشتن، چقدر باور داشتن، و یا حداقل چقدر دلشون میخواست بعد از تقریبا یک دهه، به این تیم باور داشته باشن شدیدا تحت تاثیر قرارم داد. بازی برگشت هم بینهایت زیبا بود و شاید اگه نمایش معرکه لوریس نمیبود کل فصل برای دورتموند تغییر میکرد. کنار هم بودن مارکو و ماریو. بعد مدت ها دوباره گوتزه رو سر حال دیدم. چه خاطراتی. یک لحظه همه اون تشویق هارو درک کردم. هنوزم بهش امیدوار بودم.
فصل تموم شد، فاجعه هم تموم شد و من به محض اتمامش یاد اون بازی افتادم. چنین صحنههایی باعث میشن هیچوقت دست از طرفداری این تیم نکشم.
بازی برگشت: قانون اول: نزنی می خوری!

دورتموند: بورکی ؛ وولف، آکانجی، دیالو، گریرو ؛ وایگل، ویتسل ؛ سانچو، گوتسه، رویس ؛ آلکاسر
تاتنهام: لوریس ؛ اوریه، آلدرویلد، سانچز، فویث ؛ دیویس، وینکس، سیسوکو ؛ اریکسن، سون، کین
|
2018-19؛ منچستریونایتد- پاریسن ژرمن
به قلم: کیهان خوشسیما
زمان به شیاطین تعظیم کرد، آسمان پاریس برای بوفون گریست
بازی رفت تو اولدترافورد یه فاجعه برای منچستریونایتد بود؛ پاری سن ژرمن دو گل زد و برد و از همه بدتر، پاس گلی بود که آنخل دیماریا فرستاد؛ دیماریایی که هیچوقت از هیچتیمی با خاطره خوب جدا نشده و قبل از این بازی هم برای «ما» شدیدا کری خونده بود.
اون شب، هیچ چیز درست پیش نرفت و از همه بدتر اخراج پل پوگبا بود. هافبکی که اون روزها همه بهش تکیه کرده بودن، با یک خطای بچگانه از زمین بازی اخراج شد.
سولسشر، مردی که به تازگی جانشین ژوزه مورینیو شده بود و اتفاقا نتایجش تو لیگ قابل قبول بودن، حالا تمام چشمهای امید رو به سمت خودش میدید. همه میخواستیم تا این مربی نروژی، تیم رو دوباره به دوران شکوهش برگردونه که میشه گفت قدم اول، بازی برگشت مقابل پاری سن ژرمن بود!
داوید دخیا، احتمالا بهترین گلر تاریخ منچستریونایتد، از جام جهانی ۲۰۱۸ برگشته بود و هیچ نشونی از «دیو سیو» سابق نداشت. اون دخیا بینقص که همیشه اعتماد به نفس میداد، تبدیل شده بود به یه دروازهبان آسیبپذیر. اصلاً نمیخواستیم به این فکر کنیم که اشتباهاتش ممکنه همه چیز رو خراب کنه. انگار گناهکاری که از جام جهانی نفرین شده بود، نمیتونست به روزهای خوبش برگرده.
و اون طرف کیلیان امباپه، قهرمان جوان و شجاع جام جهانی، با قدرت و انگیزهای که از پیروزی در روسیه داشت، حالا لیگ قهرمانان رو میخواست. این پسر بچهی سریع و بیرحم مثل یه ماشین گلزنی به نظر میرسید و منچستریونایتد باید هم از اون میترسید. در کنار امباپه و دو جین ستارهی دیگه، بوفون ۴۰ ساله هم با این امید که بالاخره بتونه قهرمان لیگ قهرمانان بشه، به پاری سن ژرمن پیوسته بود. همه میدونستن که برای بوفون این آخرین فرصت برای کسب جام بود. پاریس همه چیز داشت، جز کمی شانس.
اما نوبت بازی برگشت رسید. شرایط برای منچستریونایتد اصلاً مساعد نبود، ولی مردان سولسشر به هر چیزی جز شکست فکر میکردند. در حالی که همه چشمها به امباپه و بوفون دوخته شده بود، لوکاکو خیلی زود منچستر رو جلو انداخت؛ هرچند برنات بازی رو به تساوی کشوند اما لوکاکو نذاشت شیاطین بدون برد به رختکن برن.
مهمانی سه نفره
بازی با همون نتیجه پیگیری میشد که دیوگو دالو، یکی از خریدهای ژوزه مورینیو، مثل یه قهرمان از دل تاریکی بیرون اومد. شوت سنگین و بیرحمانهاش، در لحظه آخر و بعد از برخورد با دست پرسنل کیمپمبه، منجر به اعلام پنالتی به سود منچستریونایتد شد.
این پنالتی، زندگی دوباره به شیاطین سرخ داد. هر لحظه از بازی، استرس و هیجان تو رگهای هواداران موج میزد. انگار چیزی بیشتر از یک بازی فوتبال در کار بود، این یه جنگ تمامعیار بود برای زنده موندن!
در نهایت، منچستریونایتد که برابر تمام دنیا ایستاده بود، تو پاریس معجزه کرد. با یک گل در دقیقههای پایانی و با کمک دلیرانهترین بازیکنان، اون شب تاریخساز شدیم. وقتی سوت داور به صدا در اومد، شیاطین سرخ با یه برد تاریخی به مرحله بعد صعود کردند. همه باور کرده بودن که منچستریونایتد به مرگ رفته، اما این تیم، حداقل برای لحظهای، دوباره زنده شد.
بوفون با چشمانی پر از اشک، با دستانی خالی از قهرمانی، زمین رو ترک کرد. در حالی که هوای پاریس برای بوفون گریه میکرد، ما جشن پیروزی رو در دل خودمون میرقصیدیم.
این یکی از اون شبهایی بود که هیچوقت از یاد نخواهیم برد. شبهایی که منچستریونایتد دوباره به همه نشون داد، هیچ چیزی غیرممکن نیست.
2019/20؛ لیورپول- اتلتیکو مادرید
به قلم: پویا صلح خواه
آخرین اجتماع بشری
چهارشنبه اروپایی آنفیلد یک شب عادی نبود. همهچیز عوض شد؛ فوتبال و مهمتر از اون، زندگی بخش مهمی از کره زمین. داخل زمین درام کافی وجود داشت؛ یکی از جذابترین 120 دقیقههای فوتبال بود.
سیمئونه با مقاومتش بازی را به وقت اضافه کشاند. با دو ضربه سر چکشی واینالدوم و فیرمینو به نظر میرسید بازی تموم شده. یورنته تعویضطلایی چنین اعتقادی نداشت و با همراهی آدریانی که شبیه به کاریوس شده بود، با 2 گل و یک پاس گل ثابت کرد که صحبت از جهنم آنفیلد گاهی میتواند اغراقآمیز باشد. تصویری نمادین؟ آن شادیهای عجیب سیمئونه.
خارج از زمین اما همهچیز تراژدی بود؛ چند ساعت بعد از سوت پایان، ویروس کرونا رسماً به عنوان پاندمی معرفی شد. کسی غافلگیر نشد چون روزها و هفتهها قبل هم آدمهایی بودند که احساس میکردند که به «مرگ» نزدیک شدهاند. به هر حال، کرونا آمد تا فوتبال و زندگی ما تعطیل شود. کلوپ از عمل جنایتکارانه صحبت میکرد. برگزاری این بازی منجر به درگذشت حداقل 40 نفر شد.
فوتبال به حالت تعلیق درآمد. آن آخرالزمانهای فیلم و سریالها واقعی بودند. لیورپول - اتلتیکومادرید برای چند ماه، شبیه به «آخرین فوتبال» بود. برای من، فوتبال و زندگی از برخی جهات در اسفند 98 متوقف شد. به همین خاطر، یکهشتم نهایی لیگ قهرمانان برای من یعنی آن دیدار آنفیلد و پاندمی کرونا.
بازی رفت: سیمئونه با دست پر به آنفیلد می رود

اتلتیکو مادرید: اوبلاک؛ فلیپه، ساویچ، ورسالیکو، رنان لودی؛ توماس پارتی، سائول نیگز، کوکه، توماس لمار؛ آنخل کوریا، آلوارو موراتا
لیورپول: آلیسون ؛ فن دایک، جو گومز، ترنت الکساندر آرنولد، اندی رابرتسون؛ فابینیو، جوردن هندرسون، وینالدوم؛ صلاح، مانه، فیرمینو
|
بازی برگشت: فتح آنفیلد با یورنته، تعویض طلایی سیمئونه

لیورپول: آدریان؛ السکاندر آرنلود، گومز، فن دایک، رابرتسون، هندرسون، فاینالدوم، چمبرلین؛ صلاح، مانه، فیرمینو
اتلتیکو مادرید: اوبلاک؛ تریپیر، ساویچ، فیلیپه، لودی؛ کوکه، پارتی، سائول، کوریا؛ ژائو فلیکس، دیگو کاستا
|