قطعه سقوط از داریوش
وقتی که گل در نمیاد
سواری این ور نمیاد
کوه و بیابون چی چیه؟
وقتی که بارون نمیاد
ابر زمستون نمیاد
این همه ناودون چی چیه؟
حالا تو دست بی صدا
دشنه ی ما شعر و غزل
قصه ی مرگ عاطفه
خوابای خوب بغل بغل
انگار با هم غریبه ایم
خوبیه ما دشمنیه
کاش منو تو می فهمیدیم
اومدنی رفتنیه
اومدنی رفتنیه
تقصیر این قصه ها بود
تقصیر این دشمنا بود
اونا اگه شب نبودن
سپیده امروز با ما بود
................................
کسی حرف منو انگار نمیفهمه!
مرده زنده خواب و بیدار نمیفهمه!
کسی تنهاییمو از من نمی دزده
درد مارو در و دیوار نمی فهمه!
واسه ی تنهاییه خودم دلم میسوزه
قلب امروزی من خالی تر از دیروزها
.................................
سقوط من در خودمه
سقوط ما مثل کنه
مرگ روزای بچگی
از روز به شب رسیده
دشمنیا مصیبته
سقوط ما مصیبته
مرگ صدا مصیبته
مصیبته حقیقته
حقیقته حقیقته
تقصیر این قصه ها بود
تقصیر این دشمنا بود
اونا اگه شب نبودن
سپیده امروز با ما بود
...........................