تمام تیم ها در فصل نقل و انتقالات همه تلاش خود را می کنند تا بازیکنان مورد نظر سرمربی را جذب کنند تا هم بهانه ای دست سرمربی ندهند و هم تیمی برای موفقیت در فصل پیشروی خود ببندند.
اما در این فصل بازار بازار گرمی هم بسیار داغ است و بازیکنان از پیشنهادهای خود در رسانه ها صحبت می کنند تا شاید اینگونه در چشم باشند و عایدی ای از این فصل داشته باشند. فصلی که هر چند کوتاه مدت است اما عاشق و معشوق درآن زیاد یافت می شود.
از عشق های دوران بچگی گرفته که بازیکن در آن از بچگی عاشق تیم مورد نظر بوده تا عشق های یکروزه که در آن باریکن امروز عاشق سینه چاک یک تیم است و وقتی منافع خود را در خطر می بیند فردایش عاشق تیم دیگری می شود. بازیکنانی که تا همین دیروز می کفتند در ایران فقط برای این تیم بازی می کنیم اما فردایش نمی دانم چه می شود که برای آن تیم هم بازی می کنند.
بعضی ها هم هستند که به خاطر پول به باشگاه مورد علاقه خود نیامده اند اما فقط کافی است که کمی پرداختیشان دیر شود ، بًلوایی برپا می کنند که بیا ببین و آخرسر هم می گویند ما به خاطر هواداران تا اینجای فصل بازی کرده ایم.
بله داستان این فصل گاهی اوقات از داستان لیلی و مجنون و داستان های هزارویک شب هم جذاب تر می شود.
و در پایان شاعر می گوید :
عشق یه چیزی مثل کشک و دوغه
تــموم زنـــدگی پر از دروغــه
هیچکسی هیچکسی رو دوست نداره
دوست دارم ، عاشقتم ، شعاره