اختصاصی طرفداری- یونایتد مورینیو حدود یک ماه پیش: باخت دو به یک مقابل منچسترسیتی. درحالی که مالکیت توپ چهل به شصت برای رقیب بود. یونایتد مورینیو چهارشنبه شب: پیروزی یک بر صفر برابر منچسترسیتی. درحالی که مالکیت توپ چهل و هشت به پنجاه ودو برای رقیب رقم خورد. افزایش هشت درصدی بازی کردن با توپ و گل نخوردن و گل زدن و پیروز شدن. چه کسی می تواند ادعا کند که این ها مزخرف است و اصلا به هم ربطی ندارند؟!
این آمار هشت درصدی را داشته باشید و به این یکی هم توجه کنید؛ از دقیقه چهل وشش تا پنجاه وسه که یونایتد گل پیروزی را زد، تعداد پاس ها به شکل اعجاب آوری هشتاد پاس برای تیم مورینیو بود و فقط نوزده پاس برای تیم گواردیولا. لطفا این یکی را هم درنظر بگیرید که تمام بازیکنان دوتیم به جز ده خیا هنگام به ثمر رسیدن گل، در زمین سیتی بودند.
اگرشما طرفدار منچستریونایتد هستید واعتقاد دارید که با تفکرات اصیل مورینیو، تیمتان به روزهای اوجش بازخواهد گشت و درروزهای اخیر ناراحت بوده اید باید با توجه به نکات و آمار بالا خوشحال شوید، چون آنچه که یونایتد دربازی چهارشنبه شب برابر سیتی نشان داد دقیقا نمونه ای اصیل از تفکرات ژوزه بود. تفکری که درنگاه عامه "دشمن توپ" خوانده می شود، اما نه، هرگز این چنین نیست. در صحیح ترین تعبیر ممکن، نوع نگاه مورینیو به توپ را، می توان "دوستی خاله خرسه" تعبیر کرد. دوستی خاله خرسه با توپ به مثابه مایع حیات فوتبال.
وقتی تشنه هستی از آن می نوشی. وقتی تشنه نیستی از آن نمی نوشی. خوب گاهی ممکن است زیاد تشنه ات باشد و هفت لیوان بنوشی، گاهی هم ممکن است فقط بخواهی گلویی تر کنی. بله، برای مورینیو برخلاف مربیانی مثل گواردیولا و توخل، هیچ قانون ثابتی برای میزان مالکیت توپ وجود ندارد، هیچ قانون ثابتی برای تعداد لیوان هایی که می نوشد وجود ندارد. همه چیز درتغییر است. بالا رفتن. پائین آمدن. بالا، پائین، بالا، پائین. به این شکل است که مورینیو به هدف اصلی خود می رسد، به فلسفه اصلی اش، به "تعادل".
یونایتد چهارشنبه شب نه با دفاع صرف، بلکه با تعادل موفق به شکست دادن سیتی شد. تعادلی که اسلوب هایش مدام درحال گذار وانتقال هستند. تیم دقیقه پانزده تا بیست وپنج را به شکل فشرده و پرواکتیو در یک سوم دفاعی بازی می کند، با توپ اصلا کاری ندارد، خوب دفاع می کند و انرژی حریف را می گیرد. همین تیم دقیقه چهل وشش تا پنجاه و پنج را به شکل پرفشار و اکتیو درنیمه جلویی زمین بازی می کند، کاملا هم با توپ کاردارد، خوب حمله می کند و حریف را به اشتباه کردن می اندازد و گل می زند و دوباره یک گذار دیگر برای حفظ تعادل.
در کنار افزایش مسئله بازی کردن با توپ، چند مورد دیگر نیز افزایش یافت. مواردی مرتبط با توپ، مرتبط با روی دیگر سکه توپ، مرتبط با مسئله توپ گرفتن. افزایش برنده شدن در دوئل های هوایی نسبت به بازی قبلی، افزایش تعداد تکل های صحیح نسبت به بازی قبلی و البته ازهمه مهمتر افزایش تعداد دفعات توپگیری در بخش جلویی زمین. یعنی تیم برای گرفتن توپ، از ایستگاهای جلوی زمین اقدام کرده و پرسینگ پرفشار را اجرا نموده و مانند صحنه شوت پوگبا به تیرک و مانند صحنه گل، توپ را دربخش طراحی حمله حریف بازپس گرفته است. دو صحنه ای که به عنوان مثال نوع بازی "زلاتان" به عنوان بهترین بازیکن زمین در آنها بیانگر اهمیت همین تعادل، همین بازی با توپ و گرفتن توپ است.
در هر دو صحنه، هنگامی که توپ در اختیار بازیکنان عقب زمین سیتی بود، زلاتان بین بازیکن صاحب توپ و بازیکنان عقب تر از آن قرار گرفته و از آنجا فشار روی فضا را برای قطع ارتباط توپ و پشتیبان هایش انجام می داد. فشار برای خراب کردن پل های بازگشت توپ. فشار برای اینکه به سیتی اجازه ندهد مطابق سنت تیم های گواردیولا، وقتی که توپ امکان پیشروی ندارد دوباره آن را به عقب بازگردانند و دوباره به جلو و دوباره به عقب و دوباره به جلو تا وقتی که موقعیت صددرصد شکل بگیرد. فشار برای تلف کردن حملات سیتی با موقعیت های سی درصدی و چهل درصدی. خوب وی کارش را بسیار عالی انجام داد، چون در تمام طول بازی، سیتی موفق به خلق موقعیت بالای هشتاد درصد نشد. در هر دو صحنه به محض توپگیری تیم، زلاتان که این روزها مقداری مورب تر از حالت قبلی بازی کردنش که پشت به دروازه صرف بود فعالیت می کند، به علت نزدیکی به توپ، صاحب آن می شد و در هردو صحنه با تکیه بر توانایی اش در مالکیت توپ و ادغام آن با دوندگی رو به جلو برای تیمش موقعیت خلق نمود. پر بیراه نگفته ایم اگر زلاتان را برگ برنده تقابل تاکتیکی ژوزه و پپ بخوانیم.
بله، ژوزه به لطف بازگشت به اصالت، انعطاف و تعادل نسبت به توپ توانست پیروز شود. در حالی که در سوی مقابل پپ گواردیولای این روزها آشفته، تمام نود دقیقه را به دنبال این بود که پاس بدهد و پاس بدهد. نه قصد مذمت کردن تیکی تاکا را ندارم، بلکه مشکل بزرگ این است که وقتی حریفی پیدا می شود که می تواند مالکیت آنها را، پاس دادن های آنها را مورد چالش قرار دهد، پپ اشتباه بزرگ را انجام می دهد. به جای اینکه روی قسمت های دیگر بدن حریف ناخن بکشد تا جای مناسب تری برای زخم کردن بیابد، همچنان و همچنان روی ناخن کشیدن همان نقطه تلاش می کند و خوب در اکثر اوقات نیز ضدعفونی و چسب زخم های حریف جواب بهتری می دهد. مشکل پپ مالکیت هفتاد و هشتاد درصد نیست، مشکل پپ این است که بازی کردن با مالکیت زیر شصت درصد را بلد نیست و به دام حریفان می افتد. در حالی که یک مورینیوی اصیل با نگرش دوستی خاله خرسه نسبت به توپ، هم با مالکیت چهل درصد بلد است بازی کند، هم پنجاه، شصت، هفتاد درصد. توجه داشته باشید که گفته می شود "یک مورینیوی اصیل" و خوب، چهارشنبه یونایتد در کمال خوشبختی این نسخه اصلی را همراه خود داشت.