اختصاصی طرفداری- از دست دادن توپ، منجر به از دست دادن موقعیت و منجر به گل خوردن می شود، دقیقه شانزده است. همان سناریوی بازی رفت را شاهد خواهیم بود؟ سناریویی که درآن تیم سیتی درتک صحنه ها ضعیف عمل کرد و چهارگل خورد. سناریویی که درآن تیم سیتی قادرنبود بین حفظ کردن یا نکردن توپ با حفظ کردن یا نکردن موقعیت، تناسب برقرار نماید و وقتی توپ را از دست می داد، موقعیت را نیز ازدست می داد، انسجام چیدمان بازی را از دست می داد، فاصله استاندارد بین خطوط و نفرات را از دست می داد، انتقال سریع از حمله به دفاع را از دست می داد و خوب گروه جلوی زمین بارسا به راحتی از این "از دست دادن های" سیتی استفاده می کرد و به راحتی گردش توپ به جلو را انجام می داد و به راحتی انتقال سریع از دفاع به حمله را انجام می داد و گل زد و گل زد و گل زد و گل زد، دقیقا همانند گلی که دربازی برگشت نیز زد.
یک سوال مهم: چرا تیم پپ وقتی توپ را از دست می داد، کنترل بر فضا را نیز از دست می داد؟ پاسخ روشن است، گواردیولا راز بازی با بارسا را در توجه ویژه به توپ می دانست و به همین علت به هنگام از دست دادن توپ، سیتیزن ها اقدام به پرسینگ سنگین روی توپ می کردند و به تخصص بالای حریف دربازی تک ضرب توجه نداشتند، به کیفیت بالای گروه عقب زمین بارسا دربازی یک برابر یک توجه نداشتند، به حرکت های بدون توپ اکتیو خط هافبک و حمله بارسا پشت ماشین پرسینگ خودی توجه نداشتند و فقط و فقط به تعقیب- فشار روی توپ به صورت مستقیم توجه داشتند و خوب این توجه افراطی، این بی توجهی های افراطی باعث از دست دادن کنترل برفضا و از دست دادن موقعیت تیمی منسجم و گل خوردن و باختن شد. به همین دلیل وقتی کپی برابر اصل این اتفاق در دقیقه شانزده بازی برگشت نیز صورت پذیرفت، همگی انتظار بازپخش قسمت قبلی را داشتند.
اما نه، کمی صبر کنید. گواردیولا بالاخره تصمیم گرفت مقداری از توجه ویژه اش را نسبت به توپ کاهش دهد و این کار را در بخش حمله تیم با حذف تعلیق و دنبال بهترین فرصت گشتن با بالابردن سرعت انجام کنش های طولی و دربخش دفاع با حفظ دفاع از جلوی زمین، کم کردن میزان فشار روی توپ و بیشتر کردن میزان فشار روی فضا انجام داد. با این تغییر ما شاهد دوئل متفاوت تری از بازی رفت بودیم، اگر دربازی رفت همه چیز به رالی مالکیت توپ و تلاش برای بیشتر پاس دادن در سانسی که توپ را داری ربط پیدا می کرد و دقایق ابتدایی این بازی نیز همینطور، پس از آن رالی ضدحملات، جریان مداوم انتقال از حمله به دفاع و انتقال از دفاع به حمله، تلاش برای سرعت بیشتر در حمله و سرعت خیلی خیلی بیشتر در دفاع به شاخصه اصلی بازی تبدیل شده بود.
هرچند به علت ضعف فرناندینیو در سرویس دهندگی به نفرات جلو در ضدحملات تیم، این بارسلونا بود که کیفیت بالاتری در دوئل توپگیری- حمله سریع از خود نشان داد اما سیتی به لطف توجه کردن به فضا به هنگام پرسینگ توانست عقب ماندگی اش در نتیجه را جبران کند. یک برابر یک و دست روی هر دو مربی. دست روی شان برای اینکه با ضدحمله زدن به همدیگر ضربه بزنند و این قضیه بیشتر نزد گواردیولا اهمیت داشت چون گویی راز بردن بارسا را فهمیده بود. به همین علت در نیمه دوم این منچسترسیتی بود که نشانه های بیشتری از تکامل و پیشرفت بازی را به نمایش گذاشت.
نشانه پیشرفت مانند تبدیل چهار یک چهار یک به چهار دو سه یک با دو گارد عرضی جلوی خط دفاع. گوندوعان نزدیک تر به مدافعان شد و فرناندینیو نزدیک تر به بوسکتس برای ایجاد دوئل با وی و آزاد کردن دی بروین. نشانه پیشرفت مانند تلاش پیگیر برای جلوگیری از افزایش تصاعدی نقش مسی و سوارز با گیرانداختن این دو نفر در یک باکس هفت نفره دو خطه که با آنها حرکت می کرد، با آنها می ایستاد، با آنها آب می خورد. اگر بخواهیم در مورد مبحث افزایش تصاعدی نقش مسی و سوارز بیشتر بدانیم باید گفت: درحالت عادی و شروع اولیه بازی مسی به عنوان وینگر چپ بازی می کند و سوارز به عنوان شماره نه. آنها هیچ کاری فراتر از وظایف یک پست گوش و یک پست نه انجام نمی دهند، اما هرچه زمان بیشتری از بازی بگذرد و بازی تیم گره بخورد، یا موفق به گلزنی نشوند یا رقابت با حریف درمیانه میدان بالا بگیرد پس نیاز ویژه ای به کیفیت مسی و سوارز احساس می شود و به همین علت آنها به صورت تصاعدی وظایف بیشتری را می پذیرند، شعاع حرکتی شان بیشتر می شود و به صورت کلی تاثیرات بیشتری بر جریان حمله تیم می گذارند. این نقشه در درجه اول به خاطر بالا رفتن سن مسی و اینکه نیاز نباشد در تمام بازی ها با شدت بالایی بازی کند توسط انریکه گرفته شده است.
برای اینکه ارزش کار سیتی در کنترل این دو بازیکن به علاوه نیمار را بیشتر متوجه شویم به این آمار رجوع می کنیم که از دقیقه چهل و هفت تا پنجاه و چهار که تیم گواردیولا فوتبالی صددرصد تهاجمی را انجام داد و البته در این تایم به گل نیز رسید توپ کمتر از سه ثانیه زیر پای مسی، سوارز، نیمار بود. برای هر بازیکن یک ثانیه از چهارصد و هشتاد ثانیه ممکن.
چند دقیقه پس از گل دوم توسط سیتی، بازهم گواردیولا با یک تغییر نشانه دیگری از پیشرفت بازی تیمش را به نمایش گذاشت. تغییری برخلاف قواعد کلاسیک فوتبال هنگامی که یک گل جلو هستی. بازی دادن به یک هافبک دفاعی سریع، فرناندوی فانتزی به جای یک هافبک دفاعی قدرتی، فرناندینیوی تخریبی و این تعویض پرده سوم و نهایی نمایش بود. تقسیم کردن بارسلونا به دو قسمت. یک قسمت هفت نفره عقب زمین که فقط دفاع می کنند. یک قسمت سه نفره جلوی زمین که توانایی تولید حمله برای تیم را از دست داده اند. بله این پرده نهایی بود در راه رسیدن پپ گواردیولا به تاکتیک طلایی برای شکست بارسلونا.
رسیدن به تاکتیک ضدحمله. راز ضدحمله. اکنون ناواس سرعتی تر نیز به جای استرلینگ به بازی می آید. چهار نفر برای ضدحمله زدن پشت سرهم و شش نفر برای قیچی کردن فضای بازی مورد نیاز MSN. یک حرکت سریع دیگر و گل سوم. به راستی که پپ هیچوقت به این اندازه از "طول" سود نکرده بود.