اختصاصی طرفداری- والورده تیمش را با شش تغییر نسبت به آخرین بازی به زمین فرستاد. نه شش تغییر همسان، بلکه شش جایگزین با کیفیت پایین تر و خوب این یعنی بدون تعارف، بدون مقدمه ارنستو روی اسب جدیدی قمار کرده بود. اسبی برای نشان دادن توانایی های یک سوارکار که با مسی و سوارز و آلبا و راکیتیچ و اینیستا خوب تاخته است. خوب و پرامتیاز و محکم و جذاب. با مردان جدید چطور؟ آیا با اسب جدید هم والورده محکم و جذاب می تازند؟
اصولا برای تحلیل نوع بازی بارسلونا هرگز نیاز نیست راه دوری بروی یا خودت را درگیر پیچیدگی های صعب العبور بکنی! چون همه چیز مشخص است، همه اصول جلوی چشم است. رو رو رو. چرخان روی دایره. اصول؟ اینکه بارسلونا برای ایجاد فعالیت مستمر حمله ای چه می کند؟ و اینکه بارسلونا برای ورود به محوطه جریمه چه می کند؟ استمرار و ورود. به همین سادگی. از دیرباز تا کنون. پس اکنون هم برای دادن نمره مثبت یا منفی به اسب والورده برابر سلتاویگو باید پرداخت موضوع را طبق این دو معیار انجام دهیم. استمرار و ورود.
به شکل ویژه نحوه بازی بارسلونا در این بازی را باید از آن بازی های دو نیمه ای دانست. هر نیمه به یک شکل. البته نه از لحاظ کیفیت و بد و خوب بودن، بلکه از لحاظ ژانر بازی و تاکتیک های مورد استفاده.
نیمه اول با عدم ایجاد استمرار و عدم مشخص بودن آدرس برای ورود به باکس حریف. چرا؟ اصولا برای ایجاد استمرار باید ایجاد فشار کرد. تزریق فشار از تمام نقاط زمین مخصوصا از پست های عقب زمین و تزریق فشار با ایجاد یک خط میانی واحد در وارد کردن فشار به خط هافبک حریف. دو مسئله ای که رعایت نمی شدند به دو دلیل. دلیل اول اینکه پائولینیو و بوسکتس به عنوان اضلاع چپ و راست ساختار بیشتر از اینکه به یونیت سازی تیم کمک می کردند و عمل واحد سازی را با بازی در تکمیل هم ترتیب می دادند، حرکات شان در قرینه هم صورت می گرفت و همین به فاصله گرفتن آنها از یکدیگر و توامان دور شدن از ایجاد فشار واحد منجر می شد. و خوب دلیل دوم نیز غیر مستقیم با این مسئله ارتباط داشت. پیکه که وظیفه اش تزریق مداوم فشار از عقب زمین بود به علت این کمبود فعالیت در مرکز زمین، بارها و بارها پست خود را رها کرده و تا عرض بوسکتس و حتی جلوتر از وی شیفت می کرد و خب این امر باعث می شد ایستگاه های جلویی سلتاویگو که فشاری را از خط دفاع جهت طراحی حمله احساس نمی کردند به کمک ایستگاه های میانی آمده و با عمل قیچی کردن عملکرد دفاعی تیم را بهبود می بخشیدند. در سوی دیگر والورده برای ورود به باکس حریف نیز آدرس های صحیح و کاربردی برای بازیکنانش تعریف نکرده بود. برای فهم بهتر این بی تدبیری حمله ای باید به سراغ دو دقیقه و دو حرکت تهاجمی برویم.
دقیقه چهل و دو و دقیقه چهل و چهار. دو اتفاق کاملا مشابه هم. پرسینگ شدید و توپ گیری در زمین حریف و موقعیت پنج برابر پنج. یک بار گومز و یک بار پائولینیو. هر دوبار شرایط کاملا آماده یک پاتک ترکیبی سریع السیر و ورود به محوطه جریمه و بزنش تو گل، اما هردوبار بازیکنی که توپ گیری کرده بود به جلو حرکت می کرد و بازیکنان دیگر در ایستایی کامل و در بهترین حالت بدون طول سازی و تنها در عرض بازیکن اصلی فقط نگاه می کردند و انتظار داشتند یک لیونل مسی از درون گومز و پائولینیو بیرون بزند و خودش هم کار را تمام کند. اما هر دوبار دو شوت با قاطعیت بد از پشت محوطه زده شد. هر دوبار از همان دو بازیکنی که خود توپ گیری کرده بودند. یک بار گومز و یک بار پائولینیو و این یعنی عدم مشخص کردن تاکتیکی برای ورود به محوطه جریمه و این یعنی نمره منفی برای نیمه اول.
اما والورده برای نیمه دوم دست روی دست نگذاشته بود و در هردو زمینه استمرار در فعالیت تهاجمی و تحرک و تاکتیک داشتن برای ورود به محوطه جریمه تغییراتی را اعمال نمود. تغییراتی برای ایجاد وضع مطلوب. تغییراتی برای تاخت و تاز اسب ذخیره به سان اسب اصلی. تغییراتی با اعمال دو رویکرد مهم. افزایش مالکیت توپ با کاهش فاصله خطوط و ساده سازی بازی ورود به محوطه جریمه.
افزایش مالکیت توپ با کاهش فاصله خطوط، آنچه که کلید ماجرای دستیابی به استمرار تهاجمی در نقطه نظر ارنستو بود. خط طولی چهل متری که در نیمه اول چند بار از پیکه به ویدال شکل گرفت با حرکت ویدال به عقب کاهش پیدا کرد. سردرگمی حرکتی- تاکتیکی بین پائولینیو و گومز در نیمه اول که باعث فاصله زیاد آنها شده بود با تعریف جدید والورده در اولویت قراردادن جنگ و فعالیت در میانه میدان به دقت نظر تبدیل شده و فاصله آنها با تاثیر پذیری از نقطه میانی کاهش پیدا کرد. توماس فرمائلن خنثی در نیمه اول که با ایستایی متمرکز باعث افزایش طول سازمان تیم از فاصله استاندارد سی و پنج متری شده بود و پیرو آن ایجاد شکاف بین دروازه بان تا پست شش نیز صورت گرفته بود با قواعد بازی به عنوان مدافع میانی در فوتبال بارسایی آشناتر شده و توأمان با پیکه عرض سازی کرده و به عنوان یک خط قدرتمند ایجاد و تزریق فشار می نمودند و خب نهایت تغییرات و دستورات والورده در مورد عقب و جلو کردن بازیکنان و پست ها برای کاهش فاصله ها و ترکیب سازی بین خطوط با رأس گیری از بوسکتس صورت گرفت. بوسکتس به عنوان رأس جلوی مثلث با پیکه و فرمائلن. بوسکتس به عنوان رأس عقب مثلث با پائولینیو و گومز. هفت درصد افزایش مالکیت تیم نسبت به دقایق مشابه در نیمه اول و خوب همین باعث در حالت مداوم حمله قرارگرفتن بین دقایق پنجاه تا هفتاد و پنج شد.
ساده سازی بازی ورود به محوطه جریمه. تغییر بزرگ والورده در نیمه دوم. با این تئوری که همیشه نیاز نیست از رفتارهای حمله ای پرتحرک و پیچیده استفاده نمود و البته همیشه هم نیاز نیست سرتان را بندازید پایین و مستقیم وارد محوطه جریمه شوید. یعنی چه؟ یعنی حمله ساده و غیر مستقیم. و خب این یعنی چه؟ یعنی همان کاری که بارسلونا در نیمه دوم انجام داد و موقعیت گل بیشتری خلق نمود. چه کاری؟ دور زدن مدافعین کناری حریف و سانتر کردن. ساده مثل کارهای اورلپ در جناحین و غیر مستقیم مثل ورود توپ به محوطه جریمه بدون بازیکن از فضاهای کناری.
با این تغییرات تیم والورده هم در نیمه دوم مالکیت توپ بیشتری داشت، هم در نیمه دوم بیشتر در زمین حریف به صورت اردویی بازی کرد و هم بارهای بیشتر و بیشتری حریف را برای گل خوردن تهدید کرد و خب این یعنی اینکه شاید نیمکت بارسا برای گرفتن جام های معتبر از لحاظ بازیکن قوی نباشد ولی برای گرفتن جام های معتبر از لحاظ سرمربی قوی است و بله این یعنی نمره مثبت به بارسلونا برای نیمه دوم، نیمه مربیان.