مطلب ارسالی کاربران
برای آرسن ونگر؛ «ضربات آخری که نواخته نشد»
باورش سخت است. خیلی سخت. باور رفتن مردی که تقلا می کرد، ارزش های از دست رفته را، به فوتبال پر زرق و برق فعلی، برگرداند. حتی با وجود نتایج ناامیدکننده ای که این اواخر کسب شده بود بازهم شنیدن این خبر، دل خیلی ها را به درد آورد. خبری که همه چیز را تحت تاثیر قرار داد. آرسن ونگر در پایان فصل، از آرسنال خواهد رفت. کمپین های ونگر اوت بالاخره جواب دادند. بسیاری از ما، تا به حال آرسنال را بدون ونگر ندیده ایم. وقتی این خبر را شنیدم، به ناگاه یاد جمله ای افتادم که دکتر صدر، در یکی از برنامه های گزارش ورزشی درباره ی آرسنال ونگر گفته بود. اینکه «هیچوقت آن ضربه ی آخر نواخته نشد». جمله ای که در طعنه ناکامی های آرسنال در مراحل حذفی آرسنال بیان شد. کامبک های ناکام آرسنال. امروز به یاد این جمله، تمام آن دیدارهایی که می توانست، حماسه باشد در ذهنم مرور شد. مسابقاتی از جنس هیجان ناب فوتبال که از تیم ونگر بارها دیدیم. برای ما طرفداران آرسنال، هرگز کسب نتیجه بدون فوتبال زیبا معنا نداشت. این چیزی بود که با ونگر به آن عادت کردیم. فوتبال زیبا، شناور و سراسر حمله با مالکیت توپی که همیشه در دست آرسنال بود. از یان رایت و تونی آدامز گرفته تا هانری و برکمپ و ویرا، تا فابرگاس و فان پرسی و ...! همیشه آرسنال آرسن ونگر، هجومی و شاعرانه فوتبال را به نمایش می گذاشت. اما در مقاطع تاریخی، کم می آورد. شاید بد نباشد مرور کنیم بعضی از لحظاتی که می توانست تاریخ ساز باشد اما نشد.
قاب اول: آرسنال 3 آث میلان 4
بازی دو تیم رو به افول. میلان، غول بزرگ فوتبال اروپا، با ستاره های پا به سن گذاشته، آخرین روزهای حکمرانی خود بر فوتبال ایتالیا را با زلاتان، روبینیو و ... پشت سر می گذاشت در مقابل آرسنال. آرسنالی که از دوران رویایی، فقط فان پرسی را به همراه داشت و البته پادشاه (تیری هانری) که برای مدت کوتاهی برگشته بود. آن بازی، آخرین بازی اسطوره محسوب می شد و قرار بود، آخرین بار، تیری هانری را با لباس آرسنال در لیگ قهرمانان اروپا، مقابل میلان بزرگ در سن سیرو تماشا کنیم. بازی با ناامیدی غیرقابل باوری برای ونگر شروع شد و به پایان رسید. میلان در سایه ی درخشش زلاتان، روبینیو و بوآتنگ، در چمن عجیب و غریب آن شب سن سیرو، با 4 گل آرسنال را در هم کوبید و وداعی تلخ برای تیری هانری افسانه ای رقم خورد. قاب خاطره انگیز دلداری زلاتان به هانری، از آن شب به یادگار مانده است. کار آرسنال تمام شده بود و همه بازی برگشت را تشریفاتی می دانستند. مگر می شد میلان بزرگ که بازی رفت را به 4 گل برنده شده، شکست داد و حذف کرد؟! آن هم با این بازیکنانی که آرسنال دراختیار داشت!!! اما در بازی برگشت، همه چیز غیرقابل باور شروع شد. دقیقه ی 6 کوسیلنی با ضربه سر، دقیقه 25 توماس روسیچکی با بغل پای استاده و دقیقه 41 روبین فن پرسی از روی نقطه ی پنالتی، تور دروازه ی میلان را به لرزه درآوردند و خنجر را زیر گلوی میلان بزرگ بردند. نمایش پسران ونگر فوق تصور بود. تیمی که در ابتدای فصل، با 8 گل در اولدترافورد تحقیر شده بود، در یک نیمه، سه بار دروازه ی میلان بزرگ را باز کرده بود و در آستانه ی بزرگترین کامبک تاریخ لیگ قهرمانان قرار داشت. نمایش مقتدرانه آرسنال، همه را امیدوار کرده بود. در نیمه ی دوم هم همه چیز بر وفق مراد آرسنال پیش می رفت. انگار ونگر می دانست چه تدبیری باید اندیشید. توپچی های جوان در سایه ی تدابیر ونگر، دست و پای غول را بسته بودند و لحظه به لحظه عرصه را بر میلان تنگ و تنگ تر می کردند تا اینکه انگار لحظه ی موعود فرا رسید. دقیقه 57، توماس روسیچکی توپ را به جروینیو سپرد، جروینیو داخل محوطه ی میلان شد و ضربه اش را نواخت و توپ پس از برخورد به مدافع میلان در حال ورود به دروازه بود که آبیاتی به شکل غیرقابل باوری با پا توپ را برگرداند اما توپ برگشتی زیر پای کاپیتان آرسنال و بهترین مهاجم آن روزهای اروپا قرار گرفت. توپی که آبیاتی برگشت داده بود، به رابین فان پرسی رسیده بود. آقای گل لیگ برتر انگلیس که 30 گل در لیگ برتر به ثمر رسانده بود، جانشین خلف برکمپ و هانری افسانه ای در آرسنال، بازیکنی که سخت ترین توپهای ممکن را به خارق العاده ترین شکل ممکن به گل تبدیل می کرد و کسی یادش نمی آمد او موقعیتی را به راحتی از دست داده باشد. فان پرسی و دروازه ی خالی میلان و آبیاتی که روی زمین بود و کامبک تاریخی آرسنال. اما کاپیتان که همیشه ضرباتش را سهمگین و وحشتناک به سمت دروازه ی رقیبان روانه می کرد، به صورت چیپ و آرام به توپ ضربه زد. ضربه ی چیپ آرام ون پرسی در دستان آبیاتی قرار گرفت و بازی همانجا برای ونگر و آرسنال تمام شد. در انتهای آن فصل، تیم ونگر باوجود آنکه از لحاظ مهره، قابل مقایسه با تیم هایی مانند چلسی، یونایتد و سیتی نبود، فصل را در رتبه ی سوم به پایان رساند و ون پرسی از آرسنال جدا شد.
قاب دوم: آرسنال 3 بایرن مونیخ 3
رویارویی با تیم رویایی و شکست ناپذیر یوپ هاینکس شاید آخرین چیزی بود که تمام تیمهای حاضر در لیگ قهرمانان، درخواست می دادند. تیم سرحال، ترسناک و پرمهره. روبن و ریبری بهمراه فیلیپ لام، توماس مولر، باسیتن شواین اشتایگر، مانوئل نویر و ...! شکست ناپذیر و افسانه ای. قرعه به نام آرسن ونگر افتاد تا درست در روزهایی که دستش از لحاظ مهره، از هر زمان دیگری خالی تر بود، در مقابل یکی از پرمهره ترین و آماده ترین بایرن مونیخ های تاریخ قرار بگیرد. بازی رفت مطابق انتظار، با برد قاطع بایرن در زمین آرسنال به پایان رسید و تنها دلخوشی آرسنال، علاوه بر گل لوکاس پودولسکی از زاویه ی بسته به مانوئل نویر، این بود که با گل های بیشتر شکست نخورده بود. بازی، هیچ نکته ی امیدوارکننده ای برای آرسنال نداشت و همه منتظر فاجعه در بازی برگشت بودند. اما پیرمرد فرانسوی پا پس نکشید و با اندک سرمایه اش کاری کرد که تا انتهای آن سال، هیچ یک از قدرتهای اروپایی موفق به انجامش نشدند. آرسنال در دقیقه اول بازی به گل زودهنگام دست یافت و جز طرفداران آرسنال، که آن روزها به جادوی ونگر هنوز اعتقاد داشتند، کسی منتظر گل بعدی آرسنال نبود. همه منتظر بودند گلهای بایرن از راه برسد. بازی ادامه پیدا کرد و هر لحظه فشار بایرن بیشتر می شد اما فابیانسکی و مدافعان آرسنال تسلیم ناپذیر بودند. قابل باور نبود. در یک طرف یوپ هاینکس با هرتعویض، یک ستاره ی تاپ به بازی می آورد، در طرف مقابل ونگر برای تغییر نتیجه، ابزار کارآمدی در اختیار نداشت. اما با همان اندک مهره ها، پیرمرد کارش را درست انجام داد. ونگر و شاگردانش کاری کردند کارستان. دقیقه 84، ضربه ی سر کوسیلنی از روی توپی که از نقطه ی کرنر سانتی کازورلا ارسال کرده بود، گل دوم را برای آسنال به ثمر رساند. حالا نفس در سینه ی مونیخی ها حبس شده بود. چه کسی باور می کرد آرسنالی که از لحاظ مهره قابل قیاس با بایرن نبود، در استادیوم رویایی آلیانز آرنا، بایرن مونیخ را شکست دهد و ونگر با دست خالی، مچ یوپ هانکس را بخواباند. اما آرسنال برای لحظاتی هم که شده، تن حریف را به لرزه انداخت و شاید آن 6 دقیقه، دلهره آورترین 6 دقیقه ی بایرنی ها در آن فصل بود. زیرا برای لحظاتی، هر چیزی ممکن شده بود. اما باز هم خبری از ضربه ی بعدی از سوی شاگردان ونگر نشد و بازگشت، بازهم ناتمام ماند. در ادامه، بایرن با درهم کوبیدن بارسلونا، به فینال رفت و در پایان تمامی جامهای ممکن را کسب کرد. آرسنال آن فصل، تنها تیمی بود که بایرن را در خانه شکست داد.
قاب سوم: آرسنال 3 موناکو 3
اینبار همه چیز، به کام آرسنال و ونگر بود. رویارویی با موناکو در مرحله ی حذفی بسیار خوشایندتر از رویارویی های تکراری با بارسلونا و بایرن بود. اما بازهم داستان پیرمرد قصه ی ما غم انگیز رقم خورد. در شبی که ژیرو، ولبک و سانچز موقعیت ها را به راحتی خراب می کردند، آرسنال 3 بر 1 در خانه شکست خورد تا کار بسیار سخت شود. اما با آنچه از تیمهای ونگر در خاطر داشتیم، همه منتظر بازگشت آرسنال در بازی برگشت بودند. بازگشتی که در حال رخ دادن بود. دقیقه ی 35 ژیرو و دقیقه 78 آرون رمزی، دو گل زدند تا تیم ونگر برای بازگشت نیاز به یک گل در 12 دقیقه ی باقیمانده داشته باشد. در دقیقه ی 82 همه چیز برای بازگشت مهیا بود. سانتر عالی کازورلا در دو قدمی دروازه به ژیرو رسید اما ضربه ی ژیرو درست به جایی زد شد که دستان سوباسیچ به آن می رسید. توپ از روی خط دروازه برگشت داده شد. ضربه ی ژیرو اگر به هر نقطه ی دیگری زده می شد، گل می شد...
ضربات آخر هیچگاه زده نشد. نه توسط ون پرسی نه توسط ژیرو و نه توسط هیچ کس دیگر. شاید اگر مردانی که ونگر آنها را به سطح اول فوتبال دنیا رسانده بود، یکی از آن ضربات را به گل تبدیل می کردند، تاریخ برای ونگر و آرسنال به گونه ی دیگری پیش می رفت و دیگر شاهد طعنه های تلخ و ناجوانمردانه ی مورینیو به ونگر که او را متخصص شکست نامید و کمپین ونگر اوت، نبودیم.
بالاخره وقت رفتن پیرمرد فرانسوی هم فرا رسید. اما کاملاً متفاوت با همتایش در تیم رقیب یعنی سرالکس فرگوسن که در اوج رفت. یکی در اوج احترام و دیگری در اوج انتقاد. شاید دستاوردهای این دو مرد بزرگ از لحاظ کسب جام و افتخارات قابل مقایسه نباشد، اما قاب تصاویری که ونگر برای فوتبال رقم زد، بی نظیر و غیرقابل تکرار است.
یادمان نمی رود تیم جوان ونگر که توسط مورینیو مهدکودک خطاب شده بود، به فینال اف ای کاپ رسید در حالیکه تقریباً 90درصد بازیکنانش زیر 20 سال سن داشتند و در فینال چگونه چلسی پر زرق و برق مورینیو را زمین گیر کردند و اگر ستارگان باتجربه ی چلسی بازی را به حاشیه نمی کشاندند شاید جام در دستان پسران جوان ونگر بود. برای اولین بار بود که در سطح اول فوتبال دنیا، یک مربی دست به چنین کاری می زد.
یادمان نمی رود ستاره هایی که پرورش داد. تیری هانری، روبرت پیرس، خوزه آنتونیو ریس، سسک فابرگاس، رابین فان پرسی، حبیب کولوتوره، اشلی کول، امانوئل ابوئه، الکساندر هلب و ..! و البته هرگز فراموش نخواهیم کرد مجبور شد همه ستاره هایی که به آنان بال و پر داده بود را بفروشد و بدون آنکه جانشینی برایشان بخرد، باشگاهش را از بحران اقتصادی نجات دهد. فی الحال، آرسنال بدون دلارهای نفتی، به سوددهی رسیده و این بدون ونگر غیرممکن بود.
یادمان نمی رود بازیهای هیجان انگیز و شکست هایی که بر بزرگترین مربیان و تیم های رویایی آنان وارد ساخت در حالیکه از لحاظ مهره، هرگز شرایط برابری نداشت. پیروزی بر میلان در سن سیرو، شکست رئال مادرید کهکشانی در سانتیاگو برنابئو، پیروزی مقابل بایرن مونیخ در آلیانتس آرنا، شکست دادن بارسلونای حیرت انگیز گواردیولا، قهرمانی در اولدترافورد و تیمی که با وجود بازی تهاجمی، یک لیگ کامل و 49 بازی بدون شکست ماند...
نمی دانیم اگر ونگر نبود چه بر سر تیمی می آمد که به دلیل کوچ به ورزشگاه جدید، با محدودیت های مالی بسیاری روبرور بود و مجبور بود بهترین ستاره هایش را بفروشد. اما ونگر با جوانان گمنام، جای آنان را پر کرد و پس از پر و بال گرفتن این جوانان، برای جلوگیری از بحران اقتصادی، آنها را هم فروخت. در تمامی این سالها، آرسنال همواره مدعی قهرمانی لیگ انگلیس بود.
برای ونگر، که روزگاری بهترین مربی فوتبال دنیا و پیشگام و پایه گذار فوتبال مدرن در انگلستان نام داشت و هر سال پیشنهادات وسوسه انگیز رئال مادرید را در برابر خود می دید، رفتن خیانت محسوب می شد. او ماند و باشگاهش را نجات داد. حتی به قیمت از دست دادن وجهه اش.
فوتبال به تو مدیون است آقای پروفسور. فوتبالی که هر روز از ریشه هایش در حال فاصله گرفتن است و در این میان، چه قدر زیبا و ارزشمند بود تقلای یک پیرمرد تنها، برای ایستادن بر سر ارزش های از دست رفته. تقلایی که شاید تاب مقاومت در برابر دلارهای نفتی را نداشت، اما ستودنی بود. در فوتبالی که همه چیزش را پول تعیین می کند، شاید اگر یکبار ضربه ی آخر توسط پسران ونگر نواخته می شد، مسیر تاریخ عوض می شد.