وطن دور گردیده از هر بلایی
گلستان شده کشور آریایی
تمام موازین آن طبق شرع و
اصول و فروعش همه کبریایی
دراین مملکت دزد جایی ندارد
به جز چند تا حاجی و کربلایی!!
شکسته شده شاخ غول تورم
وارزان شده روغن و مرغ و چایی!!
توریستی شده میهن از چارسویش
چه تاریخ خوبی،چه جغرافیایی!!
به هر کس رسیده سهام عدالت
شود میلیونر شهری و روستایی!!
فقیری نداریم الحمدولله
رعیت شده کاملا کدخدایی!
به من نیز دادند یارانه ام را
که یارانه ام کرد من را هوایی!!
ومن نیز با تور رفتم اروپا
زدم شهر "پاریس" و "بارسلونایی"!!!
بسی شکر کردم خدا را در آنجا
عجب سرزمینی چه حال و هوایی!!
خیابان و کوچه پر از بوی عشق و..
سواحل پر از دختر مو طلایی!!
نه امر به معروف و نه گشت ارشاد
ندارند آنجا چنین دکه هایی!!!
همه مست بودند و باهر دیلینگ لینگ
چه می کرد گیتار اسپانیایی!!
چه زرقی چه برقی خدایا چه می شد
چه می شد مرا نیز آن جا بزایی؟!!!
"مسی" را هم آنجا زیارت نمودم
و او هم به من گفت بچه ی کجایی؟!
به او گفتم از شهر "شیراز"، "حافظ"
یقینا تو با شهر من آشنایی؟!
و او گفت نشنیده ام نام آن را
ولی می شناسیم آقای "دایی"!!
به جز "دایی" البته "محمود" را و
کمی هم "رحیمی" کمی هم "مشایی"!!!
و بعدا "مسی" برد من را "نیوکمپ"
تماشا کنم بازی "لالیگایی"!!
به شادی زدم داد از عمق جانم
که ناگه زنم گفت مردک کجایی؟!
به او گفتم آرام باشد که من باز
شبی تا سحر خواب دیدم خدایی!!