كوچك بودم، سال تولدم يادم نيست!
آقاي عليفر، به سبك عادت اين سالهاي محافل رسانهاي، ما هم شما را جناب سرهنگ خطاب ميكنيم. اطلاق اين لقب به شما كه اشتباه نيست؟
خير، البته دوستان لطف دارند اما به هر حال من سالها نظامي بودم و بعد از 25 سال و هفت ماه خدمت در راهنمايي و رانندگي تهران بزرگ و در حالي كه چهار سال سرهنگ تماميام هم به پايان رسيده بود، به درخواست خودم بازنشسته شدم تا به كارم در صداوسيما برسم.
پس جناب سرهنگ كمي به قبلتر برويم و از بيوگرافيتان شروع كنيم.
بله، من عليرضا عليفر هستم. متولد 10 خرداد ماه در تهران، سالش را اما چون خيلي كوچك بودم يادم نيست(!) به من حق بدهيد، يك روزه بودم كه به دنيا آمدم و چيزي به ياد نميآورم. بچه اصل تهران هم هستم، در محل امينحضور. سال 57 كه انقلاب شد، من سال سوم دانشكده افسري شهرباني بودم و از اين دانشكده ليسانس حقوق قضايي هم گرفتهام. تازه از همكاران سابق شما هم به حساب ميآيم.
جدا، چطور؟
من دانشآموز دبيرستان «بدر» بودم، همين مدرسهاي كه تابلويش را در فيلمهاي سينمايي گوزنها و ضيافت ميبينيد. سال چهارم حضورم در اين دبيرستان و در 16 ســــالگي خبرنگار دنياي ورزش شـــــدم. بعد از آن هــــم راهي كلاسهاي خبرنگاري شـــدم و بعد به عنوان فوتبالنويـس در مطبوعاتـي مثل بشير و هــــدف، در خدمــــــت دوستاني مثــــــل اردشــــير لارودي و جهانگير كوثري بودم. پس از آن، ديگر مشغلههاي نظامـــي و حضور در تلويزيون اجازه نداد اين شغل را پي بگيرم، اما كماكان روي كار شما تعصب دارم و وقتي عبارت «ورزشينويس» ميشنوم، خودم را هم در اين دايره فرض ميكنم.
حالا كار همكاران سابقتان را پيگيري ميكنيد يا نه؟
خيليها ادعا ميكنند روزنامه نميخوانند، به خاطر كلاس گذاشتن، اما من واقعا وقتش را ندارم، گرچه دلم ميخواهد.
ولي انگار كلا بحث روزنامههاي ورزشي و انتقاداتشان براي كل سازمان مهم نيست و كمتر نشاني از توجه به آنها در سياستهاي برنامههاي ورزشي به چشم ميخورد.
نه، اينطور نيست. همه روزنامهها هر روز به شبكه ميآيند و مديران مربوطه مطالعه ميكنند.
اما اگر اينطور بود و كمترين وقعي به انتقادات اين حوزه گذاشته ميشد، مثلا آقاي (...) كه هزار جور نقد عليه عملكرد بحثبرانگيزش در اين سالها نوشته شده، ديگر نبايد گزارش ميكرد، يا دستكم رويهاش را تغيير ميداد.
اينطور نيست كه تاثير نداشته باشد. مسوولان شبكه اينها را ميخوانند و در نظر ميگيرند، اما براساس اين نقدها تصميمگيري نميكنند.
فيروز كريمي سرباز شلختهاي بود، اما الان قهرمان شانس است!
برگرديم به دوران خدمتتان. همدورهاي مشهوري هم در آن سالها داشتيد؟ بهويژه از بين نظاميهاي فوتبال.
بله، مشهورترين آنها همين فيروز كريمي است كه تختهاي ما در دانشكده افسري، يك متر با هم فاصله داشت. ما رفاقت صميمانهاي با هم داشتيم و هنوز هم دوستيم.
و لابد كلي از دست بذلهگوييهايش ميخنديد. خاطره جالبي هم از رفتارهاي آقا فيروز داريد؟
بله، واقعا عالي بود و طنازيهايش حرف نداشت. يادم هست كه فيروز سرباز شلختهاي بود كه بارها به خاطر بيانضباطيهايش مواخذه و حتي بازداشت شد. مثلا به دفعات لباسهايش را روي آنكادر تخت رها ميكرد و ميرفت كه دردسرساز ظاهر ميشد. تازه من و كريمي همبازي هم بوديم.
واقعا؟ كجا؟
من در تيم جوانان برق و جوانان تاج زير نظر آقايان محسن حاجنصرا... و علي داناييفر بازي كردم و با فيروز كريمي در پاس تهران زير نظر حسن حبيبي تمرين ميكرديم.
پستتان چه بود؟
من دفاع مياني بودم، اما در مسابقات داخلي دانشكده افسري، زانويم به شدت آسيب ديد و ديگر نتوانستم ادامه بدهم.
فيروز كريمي چطور؟
او ادامه داد. به نظر من فيروز در دوران بازيگري به هيچوجه به حق خودش نرسيد. او بايد در تيمملي فيكس بازي ميكرد. در دفاع مياني و حتي هافبك مياني فوقالعاده بود. تا تيمملي ارتش هم پيش رفت، اما واقعا به حق خودش نرسيد.
و در مربيگري؟
هرچه آنجا بدشانسي آورده بود، اينجا خوششانسي آورد. او در مربيگري «قهرمان شانس» است، اما به هر حال استعدادها و تواناييهاي خودش هم در كسب اين موفقيتها موثر بوده است.
من خودم مربي بودم، از خيلي از آقايان هم كارشناسترم
نوع گزارشهاي شما طوري است كه خيليها ميپرسند مگر عليفر خودش مربي بوده يا درس اين كار را خوانده؟ جوابتان چيست؟
بله، من هم درس خواندهام و هم مدرك گرفتهام. قبل از سال 70، مدرك مربيگري درجه سه فدراسيون را گرفتم و دو سال كار كردم مدرك درجه دو را گرفتم و بعد دو سال ديگر كار كردم و مدرك درجه يك فدراسيون را گرفتم.
كجاها مربيگري كرديد؟
در اين حدفاصلها، دو سال سرمربي جوانان دارايي بودم و همزمان در كنار آقاي امير آصفي، مربي بزرگسالان اين تيم بودم. در سال دوم هم سرمربي اميد انتظام بودم و همزمان در كنار آقاي سعيد آخوندي كه سرمربي بود، مربي بزرگسالان اين تيم به حساب ميآمدم.
اين سوابق سر جاي خودش، اما آيا داشتن چنين رزومهاي به گزارشگر اجازه ميدهد در طول گزارش، كار كارشناسي هم انجام بدهد؟
بله، حتما همينطور است. ببينيد يك غلط رايج الان اين است كه بعضيها فكر ميكنند گزارشگري اين است كه مدام بگويي حسن توپ را داد به حسين و بعد كرنر شد. خب همه اينها را بيننده هم دارد ميبيند، بهتر و دقيقتر از من گزارشگر هم دارد ميبيند. ببخشيد، تلويزيون است، راديو كه نيست لازم باشد همهچيز را توضيح بدهي.
خب پس چرا در صدا و سيماي خودمان هم مثل همه جاي دنيا كارشناس ميآورند تا بعد از مسابقه، بازي را تحليل كند؟
اين يك مساله ديگر است و ذكر برخي از نكات فني مسابقه بهطور محدود و براي سه يا چهار نوبت در هر مسابقه از سوي گزارشگري كه صلاحيت دارد هم يك بحث جداست. من مدركش را دارم و سوادش را هم دارم. بيننده دوست دارد در حين گزارش در جريان برخي از واقعيتهاي فني و تاكتيكي قرار بگيرد و وظيفه من است كه اين كار را انجام بدهم.
شما از كجا ميدانيد بيننده اين رويكرد را دوست دارد؟ آيا بهتر نيست بحث كارشناسي به همان نفراتي كه به استوديو دعوت ميشوند واگذار شود؟
به هر حال برخوردها با عموم در اين حوزه روشنكننده است. بازتابي كه من ميگيرم، اين است كه مردم دوست دارند اين مسايل را بشنوند. ضمن آنكه جالب است برايتان بگويم بسياري از كارشناسان تلويزيون در صحبتهاي خصوصيشان به من گفتهاند وقتي تو گزارش ميكني، تلويزيون ديگر نيازي به كارشناس ندارد.
ميشود از كارشناساني كه چنين چيزي به شما گفتهاند اسم ببريد؟
آقايان حاجرضايي، محصص و فرامرز ظلي اين مطلب را با من در ميان گذاشتهاند. ضمن اينكه ميخواهم يك چيزي را هم اينجا عرض كنم.
بفرماييد.
هر فوتباليستي كه بازيگري را كنار ميگذارد، صبح روز بعدش نبايد تبديل به كارشناس شود. اين كار با بازيگري كاملا متفاوت است. اگر قرار است فرداي بازنشستگي، بازيكنان مربي شوند، پس كلاس و درس مربيگري براي چيست؟ من خودم را از خيلي از اين آقايان كارشناستر ميدانم. دورهاش را ديدهام.
اگر شما كارشناسي را هم بخشي از گزارش ميدانيد، پس چرا برخي از گزارشگران موفق مثل عادل و مزدك اين كار را نميكنند؟
اگر كسي اين كار را نميكند يا سواد فنياش را ندارد يا نميخواهد استفاده كند. مثلا در مورد عادل، من قبول دارم اطلاعات آماري و جانبي او از من بيشتر است ولي ميدانم كه خود فردوسيپور هم قبول دارد اطلاعات فني من از او بالاتر است.
اگر الان به شما كار مربيگري پيشنهاد شود، قبول ميكنيد؟
الان ديگر نه. با اين هزينهها نميتوانم وقت بگذارم و كار مجاني بكنم. بله، اگر بگويند بيا اين تيم ليگبرتري يا ليگ يكي يا محلات را بگير و 100 ميليون هم دستمزد داشته باش، قبول ميكنم اما مساله اين است كه در كشور ما فقط در ليگبرتر و ليگ يك پول خوب به مربي ميدهند كه آنجا كه هم عدهاي مشغولند و 80 نفر هم داخل نوبتاند!
ظرف 4 دقيقه، استخدام صداوسيما شدم!
شما كارتان را چطور در تلويزيون آغاز كرديد؟
شايد باورتان نشود، اما من در همان تست اول و با چهار دقيقه گزارش استخدام شدم. تازه سه ماهي بود كه شبكه سوم افتتاح شده بود. من پيش آقاي صالحنيا در شبكه دوم رفتم و گفتم ميخواهم وارد اين كار شوم. ايشان گفتند اينجا من و كوتي و كوثري هستيم و بيش از اين به گزارشگر نياز نداريم، اما ميتواني به شبكه سوم بروي كه قرار است پخش همه مسابقات ورزشي آنجا متمركز شود. من هم به اين پيشنهاد عمل كردم و رفتم آنجا خدمت حاج آقا امير حسيني كه رييس گروه ورزش بودند.
و ايشان از شما تست گرفتند؟
بله، يك نوار دادند و گفتند برو بالا، روي چند دقيقه اولش حرف بزن و بياور پايين.
كدام بازي بود؟
مسابقه منچستريونايتد و ليورپول. من هم همين كار را كردم و نوار را پس آوردم خدمتشان. ايشان هم گفتند تو دوشنبه برو ورزشگاه آزادي پيش آقاي كوتي و بازي پرسپوليس و آرارات را كنار ايشان گزارش كن. به همين راحتي من شدم گزارشگر صداوسيما!
پروسه سريعي بوده، اما چطور به همين راحتي راهتان دادند كنار زمين؟
اتفاقا سوال خوبي پرسيديد. همين الان كه من 17 سال است دارم كار ميكنم، بعضي مواقع پيش ميآيد كه يك نفر به خاطر آنكه نميشناسد يا ميخواهد تظاهر به نشناختن من كند، ميپرسد شما؟ كجا؟ كارتتان؟ و... اما آن روز ما گفتيم از طرف شبكه سه معرفي شدهايم، آقايان هم از آقاي كوتي پرسيدند و مرا راه دادند.
حالا طرفدار كدام تيم هستيد؟ همان تيمي كه نخستينبار بازياش را گزارش كرديد؟
اجازه بدهيد نگويم، اما من شديدا طرفدار يكي از دو تيم محبوب پايتخت بوده و هستم.
راستي مزدك هم اين روزها متهم شده است به پرسپوليسي بودن و بعد از داربي كلي جنجال عليهاش ايجاد شد.
اتفاقا همان روزها من مزدك را ديدم و پرسيدم «چي گفتي كه اينقدر شر شده؟» گفت: «به قرآن هيچي!»
حالا واقعا پرسپوليسي است؟
فكر نميكنم!
تازگيها اين زمزمه در محافل ورزشي اوج گرفته كه برخي از ميكروفونها در صداوسيما خريد و فروش ميشوند. به عنوان يك گزارشگر قديمي در اين مورد چه نظري داريد؟
بعيد ميدانم اينطور باشد. ببينيد 90 دقيقه حرف زدن كار آساني است. گزارشگر اگر در هر دقيقه 15 تا جمله بگويد، در 90 دقيقه بايد بيشتر از هزار جمله به زبان بياورد و تازه مواظب باشد به كسي برنخورد. خب اين وسط ممكن است يك يا دو جمله حاشيهدار هم از دهانش خارج شود. واقعا منصفانه نيست كه چنين جوي درست شود.
بسياري از گزارشگران مشهور و خيليها كه همزمان با شما وارد صداوسيما شدند، سراغ كار توليدي هم رفتند و برنامههايي مثل نود، رخصت و ليگ يك را راه انداختند. شما چرا به اين سمت نرفتيد؟
اينها را بايد شبكه از آدم بخواهد. من تابع مديران بالادستي هستم و هر كاري از من بخواهند و قدرتش را داشته باشم، انجام ميدهم اما در اين زمينه چيزي از من نخواستهاند. اين برنامهها را هم كه نام برديد، همهشان سفارش شبكه به دوستاني مثل عادل، مزدك و پيمان يوسفي بوده است.
حتي نود در نود آقاي خياباني؟
بله خب، ايشان از طرف مدير شبكه جامجم حكم گرفتند و رييس گروه ورزش اين كانال شدند. بعد تقاضا دادند و گفتند اين برنامه لازم است كه از بالا تاييد شد و حكمش را گرفتند.
گفته ميشود رقم پرداختي به شما براي هر گزارش خيلي كم است، همينطور است؟
بله، آنقدر كم كه اجازه بدهيد رقمش را نگويم، ولي ما اين كار را به خاطر عشقمان انجام ميدهيم، نه پولش.
آيا در شبكه براي شما تعيين تكليف ميشود كه چطور گزارش كنيد؟
نه به آن معنا. نظارت هست، اما مثلا بيشتر روي اينكه لغات فارسي استفاده كنيم يا كلمهاي را اشتباه نگوييم، اما اينطور كه بگويند چطوري گزارش كنيم، نه. اگر هم از لحاظ اطلاعاتي يا محتوايي اشتباه داشته باشيم، تذكر ميدهند.
تشويق و تنبيه در كارتان وجود دارد؟
تشويق نه به آن صورت، ولي تنبيه هست. مثل اينكه بعد از يك گزارش ضعيف، چند هفته به شما گزارش ندهند كه اين خودش با توجه به اينكه حقوق ثابت در كار نيست، تنبيه مالي هم به شمار ميرود.
گزارشهاي چه كسي شوق ورود به اين كار را در شما ايجاد كرد؟
تا حدود زيادي آقاي عطاءا... بهمنش.
5 گزارشگر همسطحداريم بقيه كارآموزند!
به نظر شما بهترين گزارشگر فوتبال حال حاضر ايران كيست؟
به نظر من «بهترين» خيليجاها مصداق ندارد، چون بايد بگرديم دنبال گزينه بدون عيب كه وجود ندارد. با اين حال اگر بخواهم به اين سوال جواب بدهم، ميگويم ما پنج گزارشگر همسطح داريم كه خوبهاي اين حوزهاند. بنده، آقاي خياباني و عادل فردوسيپور كه به فاصله كوتاهي استخدام شديم، در كنار آقايان مزدك ميرزايي و پيمان يوسفي، بهترين گزارشگرهاي ايران هستيم. كساني كه اگر قرار باشد نظاير آنها تربيت شوند، نياز به 17 سال كار و سرمايهگذاري ديگر داريم.
بقيه چطور؟ جوانترها بهخصوص.
نميخواهم جواب بدهم، اما اگر اصرار داري از قولم بنويس كارآموزند.
يك سوال، بدون رودربايستي؛ فكر نميكنيد بعضي نكات يا اصرارها و پيشبينيهاي فني كه شما در طول گزارشهايتان داريد، به كارتان لطمه ميزند؟ مثلا همين امروز در جريان گزارش بازي تيمهاي اميد ايران و بحرين، گفتيد غلامرضا رضايي نبايد راست بازي كند و بايد برود نوك، در حالي كه چند لحظه بعد رضايي از همانجا نفوذ كرد و پاس گل داد.
بله، گفتم اما چه دقيقهاي گفتم؟ من گذاشتم 30 دقيقه از گزارشم گذشت و بعد كه ديدم غلامرضا بياثر است اين حرف را زدم. شما ميگوييد پاس گل داد؟ خب بله داد، اما من ميگويم اگر نوك بازي ميكرد شايد در همان تايم سه تا گل ميزد. شما كه نميتوانيد بگوييد نميزد.
خب اينطوري كه نميشود حدس زد و قضاوت كرد.
اما ديدگاه من اين است. او بايد يك خط جلوتر بازي ميكرد.
يك رهگذر هم ميتواند الكلاسيكو را گزارش كند!
يك سوال مهم اينكه چرا مدتهاست شما را در جريان مسابقات مهمي مثل الكلاسيكو يا داربي تهران پشتميكروفون گزارش نميبينيم؟
در اين زمينه هم من تابع نظر مديران شبكه هستم، اما قدرت هر كاري را دارم.
خب اينكه سيكل اداري ماجراست، اما استنباط خود شما از اينكه چنين ماموريتي به شما محول نميشود چيست؟
اگر بخواهم به اين سوال پاسخ بدهم، ممكن است كدورتهايي به وجود بيايد كه مطلوب من نيست اما به يك چيزي خيلي اعتقاد دارم.
چه چيزي؟
من معتقدم بازيهايي در سطح الكلاسيكو يا داربي تهران را يك رهگذر هم ميتواند گزارش كند، بدون آنكه از جذابيتشان كمك شود. هر كسي بخواهد فوتبال نگاه كند، خب الكلاسيكو را ميبيند، بدون آنكه كار گزارشگر برايش مهم باشد. گزارشگر خوب و توانا كسي است كه بتواند به مسابقات درجه دوم يا سطح پايينتر جذابيت ببخشد، وگرنه فينال جامجهاني را كه همه ميبينند.
خودتان دلتان ميخواهد الان بازي بارسا و رئال را گزارش كنيد؟
من بعد از 17 سال كار، تجربه چهار تا جامجهاني و چهار تا جام ملتهاي اروپا، مهمترين مسابقات فوتبال را گزارش كردهام و الان حسرت چيزي را نميكشم، اما تاكيد ميكنم اگر از من بخواهند، به راحتي ميتوانم اين كار را انجام بدهم.
اگر روز روشن است، دفاع خطي هم غلط است!
و ميرسيم به بحثبرانگيزترين قسمت مصاحبه؛ اينكه شما از رايجترين سيستم تدافعي دنيا يعني دفاع خطي ايراد ميگيريد، خيلي مستمر هم اين كار را ميكنيد، آن را در گزارشهايتان هم دخيل ميكنيد و البته از بزرگترين مربيان دنيا براي مناظره دعوت به عمل ميآوريد.
بله، من دشمن سرسخت دفاع خطيام. اگر بگوييد 97 درصد مربيان جهان از اين سيستم استفاده ميكنند، جواب من اين است كه اگر صددرصد آنها هم اين كار را بكنند، باز در اشتباهند! ببينيد از 10 هزار سال پيش تا 10 هزار سال بعد، هر ديواري كه قرار بوده ساخته شود، نياز به «پي» داشته. بنابراين كسي نميتواند بگويد علم پيشرفت كرده و ديوارها ديگر «پي» نميخواهند. خط دفاع هم همينطور است و بايد پوشش داشته باشد. خط دفاعي بدون پوشش، مثل ديوار بدون «پي» است و راحت فرو ميريزد.
خب شما نميتوانيد به استناد اينكه دفاع مثلثي يك حسن نسبت به دفاع خطي دارد، سيستمي را كه فوتبال جهان را تغيير داده زير سوال ببريد.
چرا نميتوانم؟ در فوتبال اصل مهم اين است كه كمتر گل بخوريد. در واقع اول بايد مواظب باشيد گل نخوريد و بعد اگر توانستيد گل بزنيد. دفاع مثلثي هم با آن نفر پوششي، به شما امنيت بيشتري ميدهد كه كمتر گل بخوريد. در تمام طول تاريخ اسپانيا، همه آدمهاي فوتبالي زحمت كشيدهاند كه يك بار اين تيم به فينال برسد و با يك گل قهرمان جهان شود. يك گل در فوتبال خيلي مهم است و دفاع مثلثي مقابل همين يك گلها از دروازه شما بهتر محافظت ميكند.
اتفاقا به خاطر همين يك گلهاست كه شيوه مدرنتر دفاع خطي با محول كردن بخش زيادي از وظايف پيستونها به مدافعان كناري، به قدرت تهاجمي مجموعه اضافه كرده تا تيم بيشتر گل بزند و بيشتر امتياز جمع كند. در دفاع مثلثي ما سه عنصر كامل تدافعي داريم، اما اينجا تنها دو نفر را داريم و نتيجهاش اين است كه يك نفر بيشتر در كارهاي تهاجمي دخالت ميكند.
يعني ميخواهيد بگوييد مزيت دفاع خطي در تهاجميتر بودن آن است؟
قطعا.
حالا شما به من بگوييد در همين كشور ما تيمهايي كه دفاع خطي دارند، از نظر تهاجمي چه گلي به سر هوادارانشان زدهاند؟ مگر نه اين است كه موفقترين و گلزنترين تيمهاي اين فوتبال هم همانهايي بودهاند كه دفاع مثلثي داشتهاند؟
شايد، اما فراموش نكنيم تنها با يك آيتم نميشود موفقيت تيمها را ارزيابي كرد. شايد تيمي كه دفاع مثلثي داشته و خوب هم گل ميزده، ابزارش بهتر وجورتر از تيمي بوده كه دفاع خطي داشته و كمتر گلزده.
من فكر ميكنم 2-5-3 بهترين و كارآمدتريــــــن سيستم تاريخ فوتبال است كه اگر درست اجرا شود، با آن شما در همه نقاط زمين بازيكن خواهيد داشت. هم كمتر گل ميخوريد و هم بيشتر گل ميزنيد.
شما به ما بگوييد چطور در فقدان دفاع خطي، شما ميتوانيد بازيكنان شگفتانگيزي مثل دني آلوز، مايكون، كارلوس يا راموس را تربيت كنيد كه علاوه بر انجام وظايف دفاعي، در فاز تهاجمي هم كابوس ساختار دفاعي رقبا باشند؟ مگر نه اين است كه در دفاع مثلثي، مدافعان ياركوب ما بايد تمام مدت منتظر اين باشند كه تيم توپ را از دست بدهد و وظايف دفاعيشان را انجام بدهند، در حالي كه دفاع خطي اين آفت را ندارد؟
حتي اگر هر سه مدافع حاضر در دفاع مثلثي صرفا هنگام در اختيار نداشتن توپ كارايي داشته باشند، باز ميارزد به اينكه شما از ناحيه دروازهات تضمين داشته باشي. اين اشكال دفاع خطي است كه باعث ميشود پرسپوليس در شرايط حمله، فقط با يك پاس بلند در دقيقه 90 گل بخورد و داربي را ببازد. آقاي دايي با دفاع خطي، 40 ميليون نفر را گرياند، در حالي كه اگر دفاع پوششي داشت، امكان نداشت يك پاس بلند باعث تكبهتك شدن مجيدي با دروازهبانش شود. من به دفاعي كه با يك پاس، هر چهار نفر حاضر در آن از جريان بازي خارج ميشوند، هرگز تكيه نميكنم. در مورد توان تهاجمي مدافعان كناري هم شما دني آلوز را يك خط ببر جلوتر، تازه قابليتهاي هجومياش بيشتر هم ميشود.
خب در عوض اينطوري بايد جاي يك نفر را با دو نفر پر كرد، آن هم در فوتبال امروز كه در آن يك نفر هم خيلي مهم است. بگذريم. چطور حتي استفاده همه مربيان جهان از اين سيستم شما را مجاب نميكند كه داريد اشتباه ميكنيد؟ ببخشيد، اما اين بحث مثل آن ميماند كه شما در اتوبان يكطرفه مشغول خلاف رفتن باشيد و بعد بگوييد چرا همه دارند خلاف ميكنند! آن هم وقتي يكي مثل فرگوسن يا مورينيو را ببينيد كه دارد خلاف جهت شما حركت ميكند!
من خلاف نميروم، مطابق اصول خودم ميروم. مورينيو استفاده ميكند، خب بكند، اما آدمهاي خط دفاعي او هم آدمهاي فضايي نيستند. من حرفم اين است كه دو نفر آدم نميتوانند 60 متر طول زمين (منهاي 15 متر بقيه كه در اختيار مدافعان كناري است) را پوشش بدهند و به آن عمق بدهند. الان اگر به مورينيو هم بگوييد عليفر اينطوري ميگويد، نميتواند جواب بدهد عليفر اشتباه ميگويد. من از اصول دفاعي ميگويم!
به هر حال الان سالهاست كه استفاده از دفاع خطي تبديل به سيستم مادر در بسياري از تيمهاي سطح اول فوتبال دنيا شده است. يعني الان شما ميگوييد آنها بايد رويهشان را عوض كنند؟
ببينيد، مساله اساسي اين است كه در اروپا روي اين موضوع بحث نميشود، يعني آنها جوري مساله را پذيرفتهاند كه اصلا ديگر جاي اما و اگري باقي نيست و اكثر تيمهاي ملي و باشگاهي، كارشان را بر همين اساس پيريزي ميكنند. با اين حال حرف من اين است كه ما دلمان بايد براي فوتبال خودمان بسوزد، نه؟ پس بياييم شكل اصولي دفاع كردن و استفاده از مدافع پوششي را به اين فوتبال برگردانيم.
يعني شما دوباره نسخه دفاع مثلثي را براي كل فوتبال ايران تجويز ميكنيد؟ آيا اين يك عقبگرد به حساب نميآيد؟
نه، به هيچوجه! بگذاريد ما با استفاده از دفاع كارآمد مثلثي از اين وضعيت كه تيم ششم آسيا هستيم نجات پيدا كنيم و به جايگاه اصليمان برگرديم. در آن صورت وقتي ژاپن را برديم، ژاپنيها غلط ميكنند بگويند چرا 2-5-3 منسوخ بازي ميكني. ما جواب ميدهيم به شما چه؟ ما شما را برديم و همين مهم است!
خب حالا به فرض كه همه به 2-5-3 برگشتند. در اين صورت آيا فوتبال ما دچار انزواي تاكتيكي نخواهد شد؟ مثلا ما مثل گذشته مجبور نخواهيم شد مدافعان ياركوبي مثل هاشمينسب يا رهبريفرد تربيت كنيم كه بيرون از اين ساختار و در سيستمهاي جديدتر كاراييشان به شدت افت ميكند؟ همين حالا ما بازيكني مثل خسرو حيدري را در سيستمهاي قديمي آموزش دادهايم كه اتفاقا بازيكن خوبي است، اما وقتي وارد سيستمهاي مدرن ميشود، به عنوان دفاع يا هافبك راست آن درخشش لازم را ندارد و نميتواند مثل پيستون راست بدرخشد.
نه، نبايد دچار انزواي تاكتيكي بشويم. همهچيز به تربيت اصولي بازيكن مربوط است. الان ديگر بازيكن تكپسته به درد نميخورد و همه جاي دنيا دارند ميروند به سمت بازيكنان چندپسته. ما چرا بايد بازيكني تربيت كنيم كه فقط دفاع جلوزن باشد؟
به خاطر نقد دفاع خطي مواخذه شدم، اما ادامه ميدهم!
آيا تا به حال شده به خاطر اين اصرارتان روي نقد دفاع خطي، دچار دردسر شويد؟
گاهي مواخذه هم شدهام. بندهخدا تهيهكننده ميآيد ميگويد عليفر ما اينقدر خودمان دردسر داريم، حالا تو يك چيزي هم درباره دفاع خطي گفتي، اين از فردا ميشود قوز بالا قوز! حالا من بيشتر خودم را كنترل ميكنم، اما اگر فرصتش پيدا شود، نهيب ميزنم. به خدا من دلم براي ناآگاهي مربيان ميسوزد. همين اواخر داشتم بازي چلسي را گزارش ميكردم كه توپ از دفاع رد شد و رفت. من هم گفتم: «مدافعان دفاع خطي ببينند كه حتي زوج تري و ايوانوويچ هم با يك پاس از بازي خارج ميشوند!»
حالا به همين رويهتان ادامه ميدهيد؟
صددرصد. حرفهاي من راجع به دفاع خطي درسته، درسته، درسته! بنابراين تا آخر به گوشزد كردن اين نكته ادامه خواهم داد.
و اينكه گفته بوديد حاضريد با مورينيو و فرگوسن مناظره كنيد؟
ميدانم كه اين مساله دور از دسترس است، اما از همين الان اعلام ميكنم حاضرم با بهترين كارشناسان فوتبال و با هر كس كه در اين زمينه ادعايي دارد، روي آنتن مناظره كنم!