مطلب ارسالی کاربران
پایان برای آندرهآ،مثل همیشه ساده
هر که در نگاه اول او را میدید نوعی بیخیالی عجیب را در راه رفتن و حرکاتش را متوجه میشد اما پس از دقایقی می فهمید فکر عمیقی پشت هر حرکت او نهفته است..
سیدورف در موردش میگوید:«یادم می آید زمانی که مقابل حریفان به مشکل بر می خوردیم، توپ را به عقب برای او می فرستادیم. در سخت ترین شرایط، زمانی که اصلا فکر نمی کردم توپ دوباره به من برسد، به راحتی با یک پاس بلند از روی سر مدافعان مرا تک به تک می کرد.»
شخصیت پیرلو بسیار عجیب و البته جالب بود که برتری خود در مقابل حریفش به راحتی به رخ میکشید . نگاه بی خیال و البته عمیقش او را به مانند فیلسوفی نشان میداد که از همه ابعاد فوتبال را میفهمید و تحقیرش میکرد.پاس های بلند که کات رو به عقب داشتند و کنترل آن برای مهاجم تیم خودی بسیار آسان بود را در هیچ کجای تاریخ فوتبال ندیده ایم.بیخود نبود که پس از خداحافظی از فوتبال موج هایی از پیام های زیبا به سمت او سرازیر شد.
از آن دست هافبک هایی نبود که برای درصد پاس های صحیح فوتبال بازی می کنند و اکثر پاس های او پاس کلیدی در جریان بازی تیم بودند. چه در زمانی که در میلان و چه یوونتوس و چه تیم ملی بود همیشه الهام بخش تیم بود چه در جوانی و چه در سال های آخر فوتبال همواره درخشید.به یاد ندارم بازی های بد و غیر قابل تحمل از او دیده باشم.هنوز هم هستند کسانی که اعتقاد دارند که ۲۰۰۶ سال پیرلو بود ولی خب جوایز فیفا را نباید زیاد جدی گرفت !
همیشه ساده بود چه در زمان خداحافظی از یوونتوس که نامه ای چند خطی بود
او گفت:" احساسات را به کلمات تبدیل کردن کار سختی است، مخصوصا وقتی پای 4 سال مهم عمرتان در میان باشد. تنها میتوانم از کسانی که من را در این ماجراجویی حمایت کردند، تشکر کنم. از تک تک افراد باشگاه یوونتوس، از تمامی هم تیمی ها که در تمام رقابتها ، خنده ها و اشکها در کنارم بودند و از همه ی هواداران که همیشه از ما حمایت کردند، حتی وقتی اوضاع خوب نبود ممنونم. از همه تشکر میکنم. تصمیم آسانی نبود ولی حالا زمان شروع یک ماجراجویی جدید است ولی هیچگاه ارتباطم با این رنگ را فراموش نخواهم کرد.
اما حالا او دیگر در فوتبال نیست.یادش بخیر از سن ۲۵ سالگیش برایش یکی یکی جانشین مطرح میکردند که فلان بازیکن میتواند جای او را پر کند.اما جالب این بود که هر کس چنین عنوانی را به خود میدید نتوانست از پس فشار آن بربیاید و خود را به او حتی نزدیک کند چون او منحصر به فرد ترین بازیکن تاریخ بود.
ایتالیا به استثنای چند سال اخیر همیشه بهترین هافبک های جهان را داشته که به جرئت میتوان گفت استاد سرآمد همه ی آنان بود چه از نظر شخصیتی و چه از نظر کلاس بازی.
او همیشه حرفش را راحت میزد.انجا که از علاقه ی قلبی برای حضور در رئال مادرید حرف میزد خیلی ها آزرده خاطر شدند ولی خب او مثل همیشه خود را پنهان نمیکرد و کار خود را انجام میداد.
خودش درباره شیوه بازی اش می گفت: «به روش های مختلفی به یک بازی نگاه می کنم. من نگاه وسیعی نسبت به کل زمین بازی دارم. این کمک می کند تصویر بزرگ تری از بازی داشته باشم. بقیه هافبک ها فقط به رو به رو و مهاجمان نگاه می کنند، اما من روی فضای میان خودم و آنها تمرکز می کنم و می توانم با توپ در این فضاها کار کنم. این بیشتر یک کار هندسی است تا تاکتیکی، فضاها برایم بزرگ تر به نظر می رسند.»
وقتی در 14 سالگی در تیم نوجوانان برشیا بازی می کرد، رویای روبرتو باجو شدن داشت و به خاطر همین رویا بود که در مقابل خانواده و دوستانی که به او حسادت میکردند ایستاد.
برای خانواده آش عشق او به فوتبال بسیار عجیب می نمود چون پیرلو بر خلاف بسیاری از بازیکنان فوتبال اصلا مشکل مالی نداشت که به خاطر پول در فوتبال بجنگد.
خانواده ثروتمند او و کارخانه های پدرش می توانستند انگیزه های مبارزه را از او بگیرند. بشود یکی شبیه برادرش که تا آخر عمر در یکی از کارخانه های پدرش کار کند، بدون هیچ چالش و انگیزه ای برای مبارزه. اما نه به هیچ وجه اون این سرنوشت را نمیخواست.
او آنقدر فوقالعاده بود که از فرط حسادت حتی هم تیمی هایش نیز به او رحم نکردند و او را به باد کتک گرفتند.
برای او خیلی سخت بود که بتواند همه را شکست دهد حتی هم تیمی هایش را اما او توانست و با شجاعت به سمت سرنوشت خویش دوید و آن را در آغوش گرفت.
گرچه آندره پیرلو درخشش خود را در لباس اینترمیلان آغاز کرد؛ اما به سنت دوام نیاوردن ستارگان آتزوری در لباس نراتزوری، جواهر خوش سیمای آن روزها خیلی سریع راهی اردوی رقیب شد و فصل جدیدی از درخشش خود را در روسونری آغاز کرد.
اما به نظرم در مورد استاد بیشترین حسرت را اینتری ها میخورند که چرا نتوانستند از وجود او در تیمشان بهره ببرند چرا که هم میلانی ها و هم یووه ای ها به خاطر داشتن چنین بازیکنی تا سال ها به خود میبالیدند.
مهم ترین شخص در زندگی فوتبالی او کسی نبود جز کارلو آنچلوتی.اگرچه پیرلو در ابتدا خیلی در امور هجومی نقش داشت و حتی در بسیاری از موارد نقش مهاجم سایه را ایفا می کرد؛ اما آنچلوتی با تصمیمی هوشمندانه او را در میانه میدان گمارد که این اتفاق نقطه عطفی در دوران باشکوه یکی از بهترین پاسورهای تاریخ فوتبال لقب گرفت.
بعد ها دونگا در مورد او گفت که برزیلی ترین فوتبالیست اروپایی که دیدم کسی نبوده جز آندرهآ پیرلو.
ولی به نظر من قدرت بازیسازی و بازیخوانی او در هیچ فوتبالیست برزیلی در تاریخ وجود نداشته است!
میلانی ها که به او نگاه میکنند ناخودآگاه به یاد خط هافبکی میافتند که در ۵ سال سه بار به فینال لیگ قهرمانان راه یافت.
پیرلو آخرین هافبک بازیساز سنتی ای بود که جلو مدافعان قرار می گرفت و با وجود تغییر در تاکتیک های فوتبال به خاطر نبوغ ذاتی اش هنوز هم توانسته بود در سطح اول رقابت باقی بماند.
گواردیولا به هنگام خداحافظی خود عقیده داشت که دوره هافبک های بازی سازی که جلوی مدافعان قرار میگیرند تمام شده است ، اما پیرلو 10 سال بعد از اظهارنظر گواردیولا باز هم مرد اول تیم ملی ایتالیا و یوونتوس و میلان باقی ماند و همه از احیای دوباره اش می گفتند.
دوران زوال میلان به خاطر اشتباه مدیران باشگاه در از دست دادن او از سال 2010 شروع شد که در تصمیمی عجیب که توسط مربی او یعنی آلگری گرفته شد پیرلو را مازاد اعلام کردند. جالب تر آنکه در چند سال بعد که آلگری سرمربی یوونتوس شد این دو همکاری خوبی با یکدیگر داشتند و فقط در این میان میلان بود که صدمه خورد و یکی از برترین بازیکنان خود را به خاطر آلگری که نتیجه هم نگرفت،از دست داد.
او یک نابغه است: همین که با لباس سه دشمن همیشگی اینتر، میلان و یووه بازی کنی و باز هم بین همه آنها محبوب بمانی، ثابت می کند او چه بازیکن بزرگی بوده است.
او همه ی خاطرات جوانی من بود و افتخار میکنم که عاشق آندرهآ بودم.به نظر شما امکان اینکه کسی مثل دوباره پای بر روی زمین سبز چمن فوتبال بگذارد هست؟
آیا مثل مارادونا که جانشینی شایسته پس از ۲۰ سال پیدا کرد او نیز جانشینی شایسته خواهد داشت.
خداحافظ آرشیتکت مستطیل سبز ........