لیونل مسی فوق ستاره بارسلونا و تیم ملی آرژانتین :
حتی اگر یک میلیون سال دیگر بازی کنم، هرگز نمی توانم به مارادونا نزدیک شوم. او بزرگترین بازیکنی است که تاکنون وجود داشته است.
مارادونا بازیکن بازنشستهٔ آرژانتینی و مربی کنونی فوتبال است، که بسیاری از بازیکنان، کارشناسان و فوتبالدوستان او را برترین بازیکن تاریخ این رشتهٔ ورزشی میدانند. او در چهار جام جهانی بازی کرد وتیم ملی آرژانتین را با درخشش خود در دورههای۱۹۸۶ و ۱۹۹۰ بهترتیب به قهرمانی و نایبقهرمانی رساند. گل اول او با دست در بازی حیثیتی مقابل انگلستان در جام جهانی ۱۹۸۶ به «دست خدا» معروف شد و گل دومش در همان بازی عنوان «گل قرن» را به دست آورد.
اولین باشگاه رسمی که نابغه فوتبال جهان را معرفی کرد آرژانتینیوس جونیور بود که طی 167 بازی 116گل به ثمر رساند.
کارشناسان فوتبال و ورزشینویسان او را چنین توصیف کردهاند: یک بازیساز خارقالعاده، از بهترین دریبلزنان تاریخ فوتبال با کنترل توپ و پاسهای درخشان و ضربات آزاد کمنظیر؛ شمارهٔ ۱۰ واقعی و در یککلام: «پسر طلایی»
مارادونا در سال ۲۰۰۲ در رأیگیری اینترنتی فیفا به عنوان بهترین بازیکن فوتبال سده بیستم از سوی طرفداران فوتبال جهان انتخاب شد.
حرکات نمایشی با توپ فوتبال در اماکن عمومی سعی میکرد بخشی از خرج خانواده فقیرش را تأمین کند. مارادونا در دوران جوانی درخشش خود را با تیم بوکا جونیورز آغاز کرد و پس از آن بهبارسلونای اسپانیا رفت؛ و با این تیم به مقام قهرمانی جام حذفی اسپانیا رسید. در جام جهانی ۱۹۸۲ علیرغم انجام بازیهای دیدنی به دلیل یک حرکت غیر ورزشی در دیدار برابر برزیل در دور دوم از زمین اخراج شد و بدون مارادونا آرژانتین از جام جهانی خداحافظی کرد. چهار سال بعد در جام جهانی ۱۹۸۶ در مکزیک مارادونا فوتبال زیبای خود را به نمایش گذاشت. در اوج حساسیتهای این جام دو تیم آرژانتین و انگلستان در مرحله یک چهارم نهایی در برابر هم قرار گرفتند. جنگ فالکلند در میدان ورزشی به منصه ظهور رسید. مارادونا با به ثمر رساندن دو گل تاریخی موجب پیروزی آرژانتین شد. نخستین گل مسابقه را مارادونا در ابتدای نیمه دوم با دست به ثمر رساند و چند دقیقه بعد در حالی که در میانههای میدان صاحب توپ شده بود با دریبل زدن هفت بازیکن انگلیسی توپ را وارد دروازه پیتر شیلتون (دروازهبان انگلستان) نمود.
در مارس ۲۰۱۰ مجله تایم فهرست ۱۰ بازیکن تأثیرگذار تمام ادوار جام جهانی را منتشر کرد که در این فهرست رتبه نخست از آن مارادونا بود.
افتخارات
باشگاهی
آرژانتینوس جونیورز
نایب قهرمان
لیگ برتر فوتبال آرژانتین: ۱۹۸۰
بوکا جونیورز
قهرمان
لیگ برتر فوتبال آرژانتین: ۱۹۸۱
نایب قهرمان
لیگ برتر فوتبال آرژانتین: ۹۸–۱۹۹۷
بارسلونا
قهرمان
کوپا دل ری: ۱۹۸۳
کوپا دی لالیگا: ۱۹۸۳
سوپرجام فوتبال اسپانیا: ۱۹۸۳
ناپولی
قهرمان
سری آ (۲): ۱۹۸۶–۸۷، ۱۹۸۹–۹۰
جام حذفی فوتبال ایتالیا: ۱۹۸۶–۸۷
لیگ اروپا: ۱۹۸۹
سوپرجام فوتبال ایتالیا: ۱۹۹۰
نایب قهرمان
سری آ (۲): ۱۹۸۷–۸۸، ۱۹۸۸–۸۹
جام حذفی فوتبال ایتالیا: ۱۹۸۸–۸۹
ملی
تیم ملی فوتبال آرژانتین
قهرمان
جام جهانی فوتبال زیر ۲۰ سال: ۱۹۷۹
جام جهانی فوتبال: ۱۹۸۶
نایب قهرمان
جام جهانی فوتبال: ۱۹۹۰
.
مارادونا که سابقه حضور در چهار جام جهانی را در کارنامه دارد، قهرمانی در جام جهانی 1986 و نایب قهرمانی در جام جهانی 1990 را در کارنامه دارد. جام جهانی 1986 تنها جامی است که نام یک بازیکن از تیم قهرمان در تیم منتخب جام جهانی قرار گرفت و آن بازیکن کسی نبود جز مارادونای افسانه ای. دیگو به همراه ناپولی در اوج رقابت در سری آ ایتالیا موفق شد دو اسکودتو برای پارتنوپی به ارمغان آورد، تا از وی به عنوان بهترین بازیکن تاریخ فوتبال یاد کنند.
به همین مناسبت اقدام به جمع آوری برخی جمله های منتخب در مورد این فوق ستاره نموده ایم:
نام اشخاص در زیر صحبت های ذکر شده درج شده است.
(پلاتینی)دیگو قادر به انجام کارهایی بود که هیچ کس دیگری در زمین مسابقه نمی توانست انجام دهد. کارهایی که من می توانستم با یک توپ فوتبال انجام دهم، او می توانست با یک پرتقال انجام دهد.
میشل پلاتینی رییس فعلی یوفا و ستاره سابق یوونتوس و تیم ملی فرانسه
پله تقریبا همه چیز داشت، اما مارادونا همه چیز دارد. او سختکوشی و مهارت بیشتری دارد.
سرالف رمزی سرمربی تیم ملی انگلیس قهرمان جام جهانی 1966
قطعا مارادونا بهترین بازیکنی است، که من در کنارش بازی کرده ام.
ماریو کمپس آقای گل جام جهانی 1978 و ستاره سابق والنسیا و تیم ملی آرژانتین
با مارادونا، حتی آرسنال نیز قهرمان جام جهانی می شود.
سر بابی رابسون سرمربی سابق تیم ملی انگلیس
پ.ن: آرسنال در آن زمان اوضاع خوبی نداشت.
تو مانند یک بشکه فربه و کوچولو هستی، که هرگز قادر به باز کردن دروازه من نخواهی بود.
اورلاندو گاتی دروازه بان بوکاجونیورز قبل از اینکه دیگو 19 ساله در پیروزی 5-3، چهار بار دروازه او را بگشاید.
فکر نمی کنم هیچ کس بزرگتر یا کوچکتر از مارادونا وجود داشته باشد!
کوین کیگان مهاجم سابق لیورپول و تیم ملی انگلیس
هنگامی که مارادونا به توپ ضربه می زد یا مدافعان را دریبل می زد، به نظر می رسید توپ با کفش های او گره خورده است. من اولین تمریناتمان با او را به خوبی بیاد می آورم. سایر اعضای تیم شگفت زده شده بودند و ایستاده بودند و او را تماشا کردند. ما با مشاهده نبوغ او تصور می کردیم که دارای امتیاز ویژه ای هستیم.
لوبو کاراسکو هم تیمی سابق مارادونا در بارسلونا
قبل از جام جهانی مردم از من انتقاد می کردند و می گفتند که مارادونا واجد شرایط برای کاپیتانی نیست و هنوز باید خود را ثابت کند. یک ماه بعد او به طور کامل تورنمنت را تحت سلطه خود درآورده بود. این یک گام بزرگ برای او در راه رسیدن به شهرت و پاداش بزرگی برای کارش بود.
کارلوس بیلاردو سرمربی تیم ملی آرژانتین در جام جهانی 1986
وقتی دیگو گل دوم را به ثمر رساند حتی من هم می خواستم تشویقش کنم. قبلا هیچ وقت چنین حسی در مورد هیچ بازیکنی سراغ من نیامده بود. اما این احساس درست بود. نه تنها به این دلیل که این دیدار مهم بود، بلکه به ثمر رساندن چنین گل زیبایی غیرممکن بود. او بزرگترین بازیکن تمام دوران هاست. او یک پدیده واقعی بود. بدون شک دیگو بهترین بازیکن تاریخ است و بهتر از پله است.
گری لینه کر آقای گل جام جهانی 86 در خصوص گل قرن
لیونل مسی در مقابل مارادونا چیزی برای عرضه کردن ندارد. من عاشق مسی هستم و خوشحال می شوم پسرم یک درصد توانایی های او را داشته باشد، اما مارادونا منحصر به فرد بود. حتی اگر مسی قهرمان سه جام جهانی شود یا گلی آکروباتیک از میانه میدان به ثمر رساند، هرگز کسی شبیه مارادونا دوباره نخواهد آمد. مارادونا و مسی دو شخصیت متفاوت در زمین مسابقه دارند. دیگو با اعتماد به نفسی که داشت همه ما را تبدیل به بازیکنان بهتری کرد.
هکتور انریکه هافبک تیم ملی آرژانتین در جام جهانی 1986
در ابتدا من به همراه او برای قبول کردن مسئولیت رفتم، اما پس از آن متوجه شدم تنها یک تماشاگر هستم. من احساس می کردم که قادر به انجام دادن هیچ چیزی نیستم. این هدف او بود و هیچ کاری با تیم انجام نمی داد. این ماجراجویی شخصی مارادونا بود که واقعا دیدنی و جذاب بود.
خورخه والدانو هم تیمی مارادونا در جام جهانی 1986
به دلیل مهارت های فوق العاده ای که دارد، شما در مقابل او به شکل باورنکردنی احساس حقارت می کنید. من هرگز چنین چیزی را در تمرینات یا در طول گرم کردن مشاهده نکرده بودم. متاسفانه آن چیزی که ما می دیدیم، جمعیت حاضر نمی توانستند مشاهده کنند، چرا که در طول هفته او چیزهای کاملا متفاوتی به نمایش می گذاشت.
فرانچسکو رومانو هم تیمی سابق مارادونا در ناپولی
دیگو مارادونا بهترین بازیکنی است که در کنارش بازی کرده ام. من با او در یک دیدار خیریه در مقابل اینتر میلان بازی کردم و البته بهترین بازیکنی است که در مقابلش بازی کرده ام. او بهترین بازیکن تاریخ است.
گلن هادل سرمربی و هافبک سابق تیم ملی انگلیس
من بسیار دوست دارم مارادونا را ملاقات کنم، زیرا در طول دوران فوتبالم موفق به ملاقات وی نشدم. به نظر من و بدون شک او بهترین بازیکنی است که زمین فوتبال به خود دیده است. بازیکنان بزرگ زیادی همچون پله، یوهان کرویف، میشل پلاتینی و بسیاری دیگر بوده اند که من آن ها را تحسین می کنم، اما دیگو مارادونا بهترین بازیکنی است که من دیده ام.
گوردون اسمیت مهاجم سابق گلاسکو رنجرز و منچستر سیتی
مارادونا بزرگترین بازیکنی است که تاکنون بازی کرده است. اگر شما به من بگویید از بین پله، یوهان کرویف و فرانس بکن باوئر یا هر بازیکن دیگری انتخاب کنم، من مارادونا را انتخاب خواهم کرد. مردم در خصوص لیونل مسی ستاره فعلی آرژانتین صحبت می کنند و او را با مارادونا مقایسه می کنند، ولی آیا او می تواند، کاری که مارادونا در جام جهانی 1986 انجام داد را انجام دهد. آیا او می تواند ناپولی را دو بار قهرمان سری آ کند.
فرانک مک گاروی مهاجم سابق لیورپول و سلتیک و تیم ملی اسکاتلند
مارادونا بهترین بازیکن جهان بود و برای همیشه بهترین بازیکن باقی خواهد ماند. او بازیکنی بود که قادر به انجام هر کاری در زمین مسابقه بود.
خوزه آنتونیو کاماچو مدافع سابق رئال مادرید و تیم ملی اسپانیا
دیگو مارادونا نه تنها بزرگترین بازیکن بود بلکه صادق ترین آن ها نیز بود. او مدل رفتاری جالبی در زمین مسابقه داشت. او برای همه احترام قائل بود، از بازیکنان بزرگ گرفته تا بازیکنان معمولی. او هرگز به اطراف لگد نمی زد و از هیچ چیزی شکایت نمی کرد و شبیه برخی از مهاجمان امروزی نبود.
پائولو مالدینی اسطوره فوتبال ایتالیا و باشگاه آث میلان
دیگو مارادونا بهترین بازیکن تاریخ است. من عملکرد او در دو جام جهانی 1986 و 1990 را دیدم و آن را تحسین می کنم. امروز شاهد بازیکنان بزرگ دیگری همچون لیونل مسی و کریس رونالدو هستیم، اما چیزهایی که من در مارادونا دیدم، هرگز در هیچ بازیکن دیگری در تاریخ فوتبال مشاهده نکرده ام.
رایان گیگز ستاره سابق منچستر یونایتد و تیم ملی ولز
به نظر من دیگو مارادونا بهترین بازیکن تاریخ است. من هرگز بازی های پله را از نزدیک مشاهده نکردم، ولی بازی های مارادونا را دیده ام و در مقابلش بازی کرده ام.
رود گولیت ستاره سابق میلان و تیم ملی هلند
مارادونا بهترین بازیکن تاریخ فوتبال است، زیرا او با مهارت عالی و استعدادی که دارد، به تنهایی قادر به تغییر مسیر یک بازی است. بله پیش از وی اسطوره هایی همچون پله و یوهان کرویف نیز بوده اند، اما حقیقتا مارادونا برای از پیش رو برداشتن حریفان کلاسی جدا داشت. فراموش نکنید که او در یک تیم کمتر شناخته شده تر همچون ناپولی بازی می کرد و قادر به رساندن آن ها به اوج افتخار و بزرگی بود. این عظمت او را می رساند.
لوکا کایولی کارشناس مطرح فوتبال
مارادونا بهترین انتخاب برای ارجاع دادن تمام توصیفات و تعریف هاست. هیچ کس دیگری نمی تواند نماد آنچه باشد که ما هستیم. هیچ نمونه بهتری نداریم که توصیف مان کند. در 20 سال اخیر، ما بدون شک به هیچ کس دیگری این همه علاقه و احساس گره نزده ایم. آرژانتین یعنی مارادونا و مارادونا یعنی آرژانتین.
گوستاوو برنشتاین، روانشناس و نویسنده آرژانتینی
زمانی که بچه مدرسه ای بودیم، با شوق تبدیل شدن به یک ستاره به مدرسه می رفتیم. به نظر من مارادونا بهترین بازیکن تاریخ است. او یکی از قهرمانان من است. من تمامی ویدیوهای او را داشتم. او بازیکنی بود که همه می خواستند شبیه او باشند. او بهترین بود. او اسطوره من و بخشی از دلیل من برای شروع فوتبال بازی کردن بود.
ریو فردیناند مدافع سابق منچستر یونایتد و تیم ملی انگلیس
مارادونا بزرگترین بازیکن تمام ادوار است. من موفق شده ام یکی از قهرمانان خود را ملاقات کنم.
وین رونی کاپیتان منچستر یونایتد و تیم ملی انگلیس
حتی اگر به مدت یک میلیون سال دیگر بازی کنم، هرگز نمی توانم به مارادونا نزدیک شوم. او بزرگترین بازیکنی است که تاکنون وجود داشته است.
لیونل مسی فوق ستاره بارسلونا و تیم ملی آرژانتین
نوشته شده توسط شهروز حدادیان در ۲۱:۳۰ - جمعه ۸ آبان ۱۳۹۴
اگر اسطوره فوتبال گرفتار حاشیه نمیشد مطمئنا افتخارات و موفقیت شخصی فوتبالیش دو چندان میشد.
برای الهه فوتبال؛ لطفا هیچکس را با مارادونا مقایسه نکنید
نوشته شده توسط شقایق اشک ریز در ۰۱:۰۳ - شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
طرفداری- همواره نظرسنجی های زیادی برگزار شده تا برترین بازیکن تاریخ انتخاب شود. گاهی لیونل مسی انتخاب می شود گاهی پله، یک بار زینالدین زیدان رتبه اول را می رباید گاهی هم دیگو مارادونا. هرگز نشده یک عقیده فراگیر شود. وقتی از پله سوال کردند آیا نیمار می تواند جانشینت باشد، ضمن تعریف و تمجید از نیمار، پاسخی عجیب از پله شنیده شد «کسی را با من مقایسه نکنید». یا وقتی از لیونل مسی به عنوان برترین بازیکن تاریخ فوتبال صحبت شد طوری سکوت کرد که انگار سایه سنگین مردم آرژانتین که مارادونا را فریاد می کشند روی دوشش سنگینی کرده باشد. یا وقتی از زینالدین زیدان پرسیدند آیا برترین بازیکن تاریخ هستی پاسخی داد که شوکه کننده بود «سوپرایزم کردید اما بگویید آیا در فرانسه نفر اول هستم؟» . و از دیگو مارادونا وقتی همین سوال را پرسیدند پاسخی شنیده شد که گویی فوتبال یک زندگیست. پاسخ مارادونا یک جمله ساده بود «مادرم میگوید دیگو تو بهترینی».
بیایید برگردیم به کمی دورتر. به روزی که دیگومارادونا به کوبا اعزام شد. پزشکِ مارادونا در شبکه «لیبرو رد» اعلام کرد «او باید هر چه زودتر بستری شود، امکان مرگِ مارادونا وجود دارد». همین جمله کافی بود تا از سراسر جهان به کوبا یورش ببرند. باندهای هواپیمایی شبانه از هاوانا تا خوزه مارتی اجازه فرود دادند. بوئینس آیرس ملتهب ترین شهرِ جهان شده بود، زن و مرد با شمعی در دست به خیابان آمده بودند و اشک میریختند، رییس جمهورِ آرژانتین هم خیال خواب نداشت. آنطرفتر کسی جلودارِ ناپل نبود، دیوانگانِ ناپلی سوگواری را از کوچه ها تا خیابان سن گنارو شروع کرده بودند. به طوری که مادرانِ ناپلی بر صورتِ فرزندانشان و حتی سگ هایشان هم ماسک مارادونا را گذاشته بودند و به خیابان ها آمده بودند. نشان به آن نشان که سالها بعد شهردارِ ناپل می گفت:
با دیگو فقر و گرسنگی هم قابلِ تحمل بود.خانه ای که او در آن زندگی می کرد را مردمانِ شهر خریده اند با آن امید کـه روزی «مسیحشان» برگردد. بله جلوی خانه اش را سالهاست گل باران می کنند.
سزار لوییس منوتی همانی بود که فلسفه برد را در امریکای جنوبی برپا کرده بود. سزار منوتی در جولای 1997 در مصاحبه ای گفت: ترجیح می دادم برهنه در تمرینات سیگار بکشم و دیگو را نـگاه کنم. روزی دو جعبه سیگار می کشیدم و تصمیم داشتم بعد از قهرمانی سیگار را ترک کنم. من آرژانتین را با فلسفه قهرمانِ جهان کردم امـا فلسفه ای بزرگتر بوجود آمده بود که بزرگ تر از فوتبال بود. شما درک نمی کنید. الان سالها گذشته و روزی 3 یا 4 جعبه سیگار می کشم و مطمئن شده ام هیچ فلسفه ای برای آموختن به دیگو در فوتبال وجود نداشت. فلسفه و روح فوتبال کوچکتر از «مارادونا» بود. او تکرار نمی شود. مارادونا همتا ندارد. شما نمی فهمید.
درک صحبت های سزار منوتی با یک خاطره راحت تر است. این جمله را بخوانید: «تو فقط یک بچه ی چاقی، در بازی خواهی فهمید که حتی اجازه نمی دهم شوتی به دروازه ام بزنی، تو یک بُشکه ی چاق و قدکوتاهی». این جمله های «هوگو گاتی» گلرِ سرخپوست و سرسخت تیم ملی آرژانتین و کاپیتانِ آن روزهای بوکاجونیورز بوده که خطاب به یکی از استعدادهای ظهورکرده آرژانتین و باشگاه «آرژانتین جونیورز» به نامِ دیگو آرماندو مارادونا قبل از بازی می گوید. خلاصه اش کنم، آخرِ بازی شده بود و بازی تمام شده بود. هوگو گاتی با دست به سینه مارادونا می کوبید و بازیکنانِ هردو تیم مارادونای نوزده ساله را از ورزشگاه بیرون می بردند. آرژانتین جونیورز با نتیجه 5-3 بوکاجونیورز قدرتمند را شکست داده بود و چهار گل را به تنهایی دیگو مارادونا زده بود.
در ناپل و بوئینس دیگو چهره ای مقدس بود، آنقدر مقدس که فروشندگان دوره گرد و مغازه داران عکس های دیگو را با زمینه ی «مریم مقدس» میفروختند، در ردای قدیسین. تابوت هایی می فروختند که نعش باشگاه های شمالی ایتالیا در آنها آرمیده بود. ظروف و بطری هایی می فروختند که از اشک های برلوسکونی آمیخته شده بود. هرگز ناپل فاتحِ ایتالیا نشده بود اما به میمنت وجودِ قدیس جنوبی های ایتالیا توانسته بودند شمالی های سپید را شکست دهند، توانسته بودند به عمری تحقیر فریاد بزنند و دیوانه وار چندین شب را در خیابان پایکوبی کنند. هرگل دیگو یک فریاد بود، یک انتقام از تاریخ بود، یک معجزه بود. مردم میلان از بانی ماجرا «نفرت» داشتند. از مردی که بانی شکوهِ فقرایی شده بود که حد و حدود را دیگر نمی شناختند. به طوری که میلانی های افراطی با بنری بزرگ میخِ جنگ را کوباندند. تصویری زشت از دیگو که زیرش نوشته شده بود «ژامبون کریسمس» .
گمان می کنم شنیده باشید که شعار مردمِ کوبا «یا وطن یا مرگ» بود ولی آن شب مردمِ کوبا یک فریاد میشنیدند: «یا دیگو یا مرگ». شوخی نبود پسرکِ موفرفری کوتاه قد داشت میمرد. رهبرِ کوبا از شبکه رادیویی و تلوزیونی از مردم می خواهد که به کوبا نیایند. دیگو بیهوش روی تخت بود، دستگاه تنفسی به آن نفس های تمام نشدنی اش نفس میداد. نیمه های شب تشنج کرد، آن قلب نزد و لحظاتی بعد «جان داد». دکترها به بغل برش گرداندند تا این مرحله از جان دادن را سپری کند، خونابه ریخت. آزمایشات در بیهوشی پشتِ هم انجام میشد. دکترها هم بالای سرِ دیگو قرار نداشتند. دیگو دقایقی در کما رفت. خبرها از خودکشی و سوگواری به کوبا و بوئینس رسیده بود، خانواده ناپلی هم که جلوی خانه شان دیواری از تابلوهای مارادونا با شاخه های گل داشتند خودکشی کردند. شوخی نبود بعد از اون همه دریبلهایی که با «شانه و پاشنه» زده بود آخر یکی جلوی دیگـو قد علم کرده بود، یکی که برای اولین و آخرین بار میخواست از دیگو بهتر باشد، یکی که میخواست دریبل ها و جانش را با هم بگیرد. نعشِ دیگو اما طاقت نیاورد. در همان کمپی که گاندی و چگوارا را بلعیده بود «ماراکوکا» به پا خواست و دوباره بازگشت و آرژانتین را به جام جهانی برد، و در همان ابتدا نفرین برانگیزهای قدرتمند که باور نمیکردند «شارلاتان» بازگشته این بار با «افتضاح دوپینگ» مقابل دیگـو مارادونا به صف شدند. اما دیگو قلبِ خود را گشوده بود و با شورشی پرغرور که از مرزها گذشته بود از وسط زمین دستِ آن زن بلوند را گرفته بود و با خنده به سمتِ اتاقکی میرفت که گویی زیرش نوشته بود: «مرگـ بر مسیح»
امروز که دیگو مارادونا را می بینید به بالای سقف ماشین می رود و همانند یک کودک پا به زمین می کوباند و پیراهن از تن در می آورد خنده دار نیست، توهین ندارد، تمسخر ندارد. یک روزهایی دیگومارادونا همراه با ناپل به فوتبال سیلی زده بود. بگذارید این گونه بگویم. معدود اشخاصی هستند که از گریستنِ مارادونا چیزی در خاطر داشته باشند. مارادونا تعریف می کرد در تمام زندگی سه بار احساس کرده ام که فوتبال ارزشی ندارد. بارِ اول روزی بود که آن لعنتی ها برایم توطئه ساختند تا نابودم کنند. فکر می کردند با این کار آرژانتین با مارادونا نابود می شود. بارِ دوم روزی بود که در اردوی آرژانتین بودم، دخترم زنگ زده بود که مریض است و با گریه از من می خواست که به پیشش بروم و به آغوشش بگیرم. التماس های دخترم و مریضی سختش برایم غیرقابل تحمل بود، کنترلم را از دست داده بودم، تلفن را قطع کردم و تصمیم گرفتم برگردم تا دخترم را بغل کنم. به خودم که آمدم دیدم هواداران و بازیکنان نگاهم می کنند. نه نمی توانستم آرژانتین را تنها بگذارم. و بارِ آخر شبی بود که به من گفتند: دیگو میدانی گابریل شـب ها از درد جایش را خیس می کند و شاید پزشکان پای راستش را قطع کنند. آن شب احساس می کردم که باید در کوبا می مردم»
بعد از سالها هنوز سوال میشود آیا ناپل به دیگو وفادار ماند؟ حقیقت آن است هنگامی که دیگو اعلام کرد میخواهم از ناپل بروم، گروهی از افراطی های ناپلی به خانه ی یورش بردند و عروسک های «مومی تیغدار» از پنجره به خانه اش پرتاب کردند. باور کردنی نبود؛ «قدیسِ دیروزی» دیگر زندانی مردمی شده بود که زمانی او را میپرستیدند؛ شده بود اسیری در زندانِ مافیا. همه چی زود اتفاق افتاد؛ از شمال ایتالیا تا ملت هایی که آرزوی این را داشتند که «سرِ دیگو» را در بشقاب ببینند اتفاق افتاده بود؛ دیگو مارادونا به یکباره تبدیل شده بود به «دیگو ماراکوکا»؛ مجرمی که میخواست قهرمان باشد، بیماری که با دریبل هایش جنون را به فوتبال کشانده بود، معتادی که از فوتبال بزرگتر بود دیگر فریاد میکشید «خاکسترهای اغوا کننده را میبلعم»؛ آه مارادونای افسانه ای . مسیحی که جنوبی های نفرین شده ناپل را به رستگاری رسانده بود، خدایی که انتقام جزایر «لاس مالویناس» را از انگلستان در زمین مسابقه گرفته بود، خدایی که با دستِ نامرئی و با پایی معجزه آسا دوگل به انگلستان زده بود، حالا شده بود ماراکوکا، حالا شده بود یک شارلاتان، حالا شده بود کوکایینی.
همواره اعتقاد داشته ام برای تمجید از یک ستاره نیازی نیست دیگران نقد شوند، چنین دیدگاه های افراط پسندانه ای را نمی پسندم. اما دیگو مارادونا متفاوت بود، نشان به آن نشان که با علم بر اینکه می دانست دست ندادن با هاولانژ در مراسم اهدای جام 86 چه تاوان هایی دارد باز هم از اصول خود دست نکشید، دیگو حتی می توانست برای رهایی از ادگاردو کودسال، همانند پله کراواتِ مزین به پرچم امریکا را بزند، حتی می توانست همانند خیلی از ستاره ها در مقابل با قدرتمندان لبخندهای دیپلماتیک بر لب داشته باشد، اما خب او دیگو مارادونا بود، فرق داشت. همانی که وقتی خبر محرومیتش به بیرون درز کرد مارسلو مورااروهو، خبرنگار آرژانتینی بی بی سی ازخودکشی دسته جمعی 500 بنگلادشی در شب اعلام خبر محرومیت مارادونا خبر داد.
اگر در فوتبال امروزی به دنبال برترین بازیکن تاریخ می گردید، اگر بازیکن های امروزی را ناجی می پندارید، اگر سرتان درد می کند برای اسطوره سازی، اگر به دنبال اخلاق ورزشی می گردید، راه را اشتباه آمده اید. زندگی مارادونا شبیه به زندگی قماربازان است، پایانی تلخ و طوفانی. دیگو عاشقانه آرامی بود که در روح فوتبال دمیده شد، همانی که در لابه لای رسوایی و شکوه همواره فریاد می کشید: «من ال دیه گو از فقیرنشین ویلافیوریتو بلند شدم و بر بام دنیا فرود آمدم، اما خودم را گم نکردم». شاید هم سزار منوتی راست می گفت: مارادونا همتا ندارد، ما درک نمی کنیم، ما نمی فهمیم.