تمسخر چیست ؟ تمسخر حالتی منفی در ذهن است و موقعی ایجاد میشود که فرد موضوعی را که از نظر روانی برای او تنش ایجاد می کند در قالب کلماتی به شخص دیگر ابراز می نماید تا از حالت تنش خود بکاهد . در حقیقت تمسخر محرک آزار دهنده برای فرد دارد.چه کسانی تمسخر می کنند ؟ افرادی که دچار عقده حقارت شدید می شوند برای مبارزه علیه حقارت خود و همسان کردن خویش با فرد دیگر به تمسخر روی می آورند، در حقیقت برای پنهان کردن عیب خود آن را به شخص دیگر فرافکنی می کنندیعنی عیب خود را به فرد دیگر نسبت می دهند.بعنوان مثال شخصی که خودش نمی تواند خوب رانندگی کند دائما از رانندگی دیگران ایراد می گیرد.این افراد کنترلی بر احساس خود ندارند و دچار ضعف روانی هستند .رابطه سن و تمسخر تمسخر یکی از خصایص دوران نوجوانی است.نوجوانان و جوانان بیشتر دست به تمسخر می زنند زیرا به اندازه کافی تجربه ندارند که بدانند دیگران ممکن است توانایی های داشته باشند که آن ها آگاه نیستند البته با فشار روانی حاکم بر دنیای کنونی روز به روز به تعداد افرادی که تمسخر می کنند افزوده می شود تا افراد به این طریق بتوانند خود را در زیر چتر دروغین تمسخر پنهان کنند در حقیقت تمسخر یکی از راه های دفاعی برای فرد است که نداشته های خود را به دیگران فرا فکند .
خشونت کلامی زیرمجموعه سوءرفتار کلامی است. به طور کلی سوءرفتار با انسان دیگر را به دو دسته تقسیم می کنیم؛ سوءرفتارهای کلام و سوءرفتارهای غیرکلامی. در سوءرفتارهای کلامی ما یک زیرمجموعه به نام خشونت کلامی داریم. در خشونت کلامی ما با رفتارهایی مواجه هستیم که برخی از آن ها بسیار بارز بوده و برخی دیگر از آن ها پنهان هستند.
رفتارهای خشونت آمیز کلامی بارز مانند فحاشی، بد و بیراه گفتن، داد کشیدن، با کلام تهدید کردن و خشونت های کلامی پنهان مثل قهر کردن، نادیده گرفتن انسان دیگری، به رسمیت نشناختن حضور یک انسانی در یک جایی یا با کنایه ایهام و رمز دیگری را مورد تحقیر قرار دادن است.
ریشه های خشونت کلامی کجاست و چه مکانیسمی در روان وجود دارد که با فحش دادن، حتی اگر زیرلب یا درونی باشد، احساس آرامش به فرد دست می دهد یا به زبان عامیانه اش «آدم دلش خنک می شود!»
به طور کلی نظریه های مختلفی راجع به رفتار آدمی وجوددارد، اما از دیدگاه روان شناسی شناختی و دیدگاه تئوری انتخاب به طور کلی هر آنچه که از یک انسان سر می زند، یک رفتار است. بنابراین کلام هم چیزی است که از ما سر می زند و زیرمجموعه رفتار است و همه رفتارها معطوف به یک هدف است و هدف تک تک رفتارهای آدمی ارضای یک یا چند نیاز از نیازهای درونی خودشان است.
به طور کلی اگر بخواهیم از دیدگاه روان شناسی شناختی به آن نگاه کنیم، چهار دلیل برای انتخاب چنین رفتاری در انسان ها وجود دارد:
اولین دلیل ناکامی است؛ هرگاه در راه رسیدن به هدفشان ناکاممی شوند و نیم توانند به آن چیزی که می خواهند برسند یا چیزی را که می بینند، نمی خواهند، توازنشان بر هم می خورد و دست به رفتار خشونت آمیز می زنند که خشونت کلامی هم یکی از آن رفتارهاست.
دومین دلیل یادگیری اجتماعی است. یعنی بچه ها، کودکان، نوجوانان و بزرگسالانی که در محیط هایی زندگی می کنند که در آن محیط ها فحاشی، بد و بیراه گفتن، لغزش های زبانی و کلا استفاده از زبان خشونت آمیز یک رسم یا بسیار معمول هست، یاد می گیرند که از آن به بعد ارتباطات خودشان را با این نوع واژگان و با این نوع زبان و کلام انجام بدهند. خشونت کلامی توسط زبان انجام می گیرد و زبان امری آموختنی است. پس ما وقتی در یک محیطی هستیم که مملو از واژگان تحقیرآمیز یا واژگان خشونت بار هست، همین واژگان هم مورد استفاده قرار می گیرد.
سومین دلیل روان شناختی این است که ما می گوییم به دلیل آسیب روانی یا آسیب شناسی روانی افراد از این استفاده می کنند. یعنی افراد یک سلسله مسائل حل نشده روانشناختی دارند یا با مسائل روانشناختی خاصی سر و کار دارند. منظور بنده به افرادی است که رنج روانی می برند. افرادی که مشکلات روان شناختی دارند هنگامی که نمی توانند در زندگی خودشان آنچه که می خواهند را به دست بیاورند دست به چنین رفتارهای خشونت آمیزی می زنند.
چهارمین دلیل فقدان مهارت های گفت و گویی است. یعنی افراد زمانی کهنمی توانند آنچه که در دل دارند را به زبان روشن بیان کنند و خواسته و درخواست خودشان را بگویند، یا احساس و نیاز خودشان را بیان کنند، دست به خشونت می زنند.