نیتخوانی نیکی کریمی؛ آتابای برای ترویج فمینیسم در آذربایجان
کارگردان، عمداً فیلم را به زبان آذری ساخته تا عقاید فمینیستی خودش را در آن خطۀ مردسالار ترویج کند. وگرنه اقتضای قصه به جغرافیای آذربایجان ربطی ندارد.
«تبلیغ فمینیسم برای آذربایجان!»
نام فیلم: آتابای
کارگردان: نیکی کریمی
ارزیابی: (بیارزش)
خلاصه داستان رسمیِ فیلم: کاظم آتابای [هادی حجازیفر] چهل ساله به همراه پدر و خواهرزادهاش در روستای پیرکندیِ خوی زندگی میکنند. آتابای سالها پیش دانشجوی نمونۀ معماری در دانشگاه [دانشکده] هنرهای زیبای تهران بوده. در حالیکه تنها یک سال به فارغ التحصیلیاش مانده بود به علت مشکلات روحیِ ناشی از عشق نافرجام به همدانشگاهیِ خود، ترک تحصیل کرد و به زادگاه خود بازگشت... [ماهنامه فیلم، ش ۵۶۷]
نیکی کریمی فیلمسازی را از پانزده سال قبل شروع کرده و آتابای پنجمین ساختۀ او به حساب میآید. فیلمنامه را هادی حجازیفر بر اساس طرحی از خانم کریمی نوشته که در نوبۀ خود، اقتباسی آزاد از داستان «عشق و کاهگل» از علیاشرف درویشیان است که در کتاب «فصل نان» به چاپ رسیده.
فمینیسم، موضوع محوریِ همۀ فیلمهای نیکی کریمی است. متأسفانه فمینیستها اصلاً تصور صحیحی از جهانی که در آن زندگی میکنند، ندارند. لذا دنیا را از دریچۀ تنگ عقاید افراطیشان میبینند. بنابراین، عادل نیستند بلکه دشمنان کمربستۀ شرع و دین. برای تحلیل افکار فمینیستیِ خانم نیکی کریمی، خوانندگان علاقمند را به مطالعۀ نقدها و یادداشتهایی که بر دو فیلم اخیر او نوشتهام، دعوت میکنم: نیکی و باقالیها؛ نقدی بر فیلم سوت پایا (۱۳۸۹) ـ فمینیست معتدل موشکُش؛ مروری بر شیفت شب (۱۳۹۳)
اما در خصوص آتابای باید همان چیزی را بگویم که در کنفرانس خبری فیلم کتباً نوشتم و آقای محمود گبرلو زحمت کشیده، قرائت کرد. سخن بنده این بود که باید به عوامل فیلم دست مریزاد گفت که توانستهاند در مدت ۱۰۷ دقیقه، دوجین موضوعات فمینیستی را در فیلم داخل کنند. موضوعاتی از قبیل: مخالفت با کودکهمسری، ترویج عشقهای پیش از ازدواج (همان سن کودکی)، خوار و خفیف کردن پدران، تمسخر نمودن تعدد زوجات در آذربایجان، ترویج غیرتورزی زنان، لزوم وفاداری مردان تا آخر عمرشان به عشق دوران جوانی، جواز آوازهخوانی زنان (تیتراژ پایانی) و غیره.
اینها را ما قبلاً شنیده و بلد بودیم. اما سال گذشته با موضوع جدیدی به نام «تعدد شوهر» در جشنواره مواجه شدیم که در فیلم بنفشۀ آفریقایی ساختۀ مونا زندی تصویر شده بود. یک زن (فاطمه معتمد آریا) به طور همزمان با دو شوهر سابق و لاحق خود در یک خانه زندگی میکرد. گره اصلیِ آتابای نیز همین است. در دقیقۀ ۴۵ از فیلم شما علن میشود که فرخلقا به سبب اینکه شوهرش پرویز او را رها کرده و همسر دوم گرفته، خودش را نسوزانده. بلکه به این علت بوده که عشق پیشین او یحیی (جواد عزتی) به او وفادار نمانده و میخواسته ازدواج کند! زیرا که فرخلقا بعد از ازدواجش با یحیی پنهانی گپ و گفت داشته است.
نگارنده در انتهای یادداشت خود، این دو سؤال را مطرح کردم که آیا شما با فیلم آتابای میخواستید که این دو موضوع جدیدی را تئوریزه کنید؟ (جواز تعدد شوهر، و لزوم وفاداری مردان بر عشق دوران جوانی). لطفاً صریح و واضح بگویید که این مسائل فمینیستی از کجا به فیلمنامه داخل شدهاند؟ از آقای حجازیفر یا خانم کریمی؟
آقای حجازیفر سعی کرد از فیلمنامه دفاع کند و بگوید که اینها واقعیات موجود در آذربایجان هستند. بنده نپذیرفتم و متعرض شدم که از قضا بیشترین خانوادههای مردسالار در آذربایجان هستند. خانم کریمی اعتراف کرد که اینها اسطورههایی هستند که ما دوست داریم دربارۀ آنها حرف بزنیم. بنده از آقای گبرلو ناظم جلسه اجازه گرفتم و به نیکی کریمی گفتم: پاسخ شما برای بنده پذیرفتنیتر است. به هر حال شما دارید با استفاده از رسانۀ سینما، عقاید افراطی خودتان را شهرت میدهید و «معروف» میکنید تا بتوانید آنها را به جای «منکرات» بنشانید؛ آن هم در جایی مانند آذربایجان که فمینیسم در آن، اصلاً جایی ندارد. عوامل فیلم همگی سکوت کردند و پاسخ ندادند.
اما شاهین امین ــ منتقد رسمی جلسه ــ به بهانۀ آذری بودنش به تقابل با بنده برآمد. او گفت که در آذربایجان، زنهایی بسیار قوی وجود دارند که خانه را اداره میکنند و مردها به امورات بیرون از خانه میپردازند. او در پایان به بنده سفارش کرد که این فیلم را از منظر فمینیسم نگاه نکنم! از آنجا که شرایط کنفرانس خبری، مهیای بحث دو طرفه نبود بنده ساکت شدم. اما پاسخ جناب شاهین امین در سخنان او وجود داشت. لزومی ندارد که جهان را از منظر تقابلِ مرد و زن ببینیم. بر خلاف آنچه فمینیستها تبلیغ میکنند، قوی شدن یک زن، به معنای ضعیف شدن شوهر او نیست. زن و شوهر در کنار همدیگر چرخ زندگی را میچرخانند، نه اینکه مانند فمینیستها در تقابل با یکدیگر برآیند. هرچند که بسیاری از فمینیستها اصلاً به ازدواج نمیرسند. مانند همین خانم نیکی کریمی، باران کوثری یا سهیل بیرقی. اگر دقت کرده باشید، خاستگاه همجنسگرایی در فمینیسم افراطی است.
فیلم آتابای بجز یک دقیقه، تماماً به زبان آذری است (با زیرنویس فارسی). کارگردان، عمداً فیلم را به آذربایجان و اطراف خوی کشانده تا عقاید فمینستی خودش را در آن خطۀ مردسالار ترویج کند. وگرنه اقتضای قصه به جغرافیای آذربایجان ربطی ندارد.
سؤالی برایم بود که هادی حجازیفر در این فیلم چه میکند. در میانۀ جلسه پاسخم را گرفتم. او گفت که نگاه خاصی روی من در سینمای ایران به وجود آمده. به طوریکه خیلیها حاضر به حرف زدن با من نبودند؛ با اینکه تحصیلات تئاتر دارم و کتابهایی به چاپ رساندهام.
به عبارت دیگر، آقای حجازیفر میخواست بگوید که افراد نامبرداری در سینمای ایران هستند که شعار «هنر «میدهند اما در پشت پرده به طور فاشیستی کسانی را که همسو با عقاید آنها نباشند، قلع و قمع میکنند. به نظر بنده یکی از این افراد، همایون اسعدیان از اعضای هیئت مدیرۀ خانۀ سینما است که بلافاصله بعد از فیلم خوب آژانس شیشهای، پرویز پرستویی و حبیب رضایی را به فیلم خزعبل شوخی (۱۳۷۷) آورد تا خاطرۀ خوب این دو نفر در آژانس شیشهای از اذهان پاک شود. فیلم شوخی، یک کپی از فیلم امریکایی قهرمان (۱۳۹۲) Hero ساختۀ استفن فریرز است. همین همایون اسعدیان بود که سه هفته پیش به بهانۀ توهین به رخشان بنیاعتماد، بحث تحریم تلویزیون را مطرح کرد.
حالا نسخهای که برای جواد عزتی و مخصوصاً هادی حجازیفر پیچیده شده این است که خاطرۀ خوش دو قسمت ماجرای نیمروز و لاتاری (هر سه از ساختههای مهدویان) را از اذهان مردم پاک کنند و توبهنامههایی تصویری بدهند تا مافیای سینمای ایران به آنها اجازۀ ادامۀ حیات بدهد.
منبع:
https://www.mashreghnews.ir/news/103...