یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز.
شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفهای گرد ما خفته.
پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانهای بگزارد. چنان خواب غفلت بردهاند که گویی نخفتهاند که مردهاند.
گفت: جان پدر! تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی..
میگه در زمان بچگی بشدت مذهبی بودم..
شبی که مهمون داشتیم..کنار پدرم نشسته بودم و شب رو با خوندن قرآن میگذروندم در حالی که مهمونا خوابیده بودن.
به پدرش میگه..کسی از اینا بیدار نمیشه برای نماز خوندن..بس تو غفلتن که انگار مُردن..
پدر سعدی جواب میده: فرزند عزیز کاش تو هم خوابیده بودی ولی ازشون بدگویی نمیکردی..
رفقا اگه سعدی؛ سعدی شده قطعا یکی از تاثیراتش پدرش بوده..
تو آینده اگه بچه دار شدین تموم نگرانی و انرژیتون برای تربیتش باشه نه واسه رفاه و آسایشش..
اونا هم مهمن ولی اگه خشت اول رو کج بذارین تا ثریا کج میره دیوار..