There's a Spanish train that runs between
Guadalquivir and old Saville
یک قطاراسپانیایی در حال حرکت است
از گوادال کیویر(نام محل) تا اولدسویل(محل)
And at dead of night the whistle blows
در عمق شب سوت قطار به صدا در می اید...
and people hear she's running still...
و مردم میشنوند که همچنان درحال حرکت است...
And then they hush their children back to sleep
و بعد آنها بچه هایشان را ساکت کردن وبرای خواب برمیگردانند..
Lock the doors, upstairs they creep
درهارو قفل میکنند و آرام به طبقه بالا میخزند..
For it is said that the souls of the dead
Fill that train ten thousand deep!!
برای اینکه گفته شده بود ارواح مرده اون قطارو پر کرده بودن به عمق 10 هزار
Well a railwayman lay dying with his people by his side
یکی از ماموران راه آهن در بستر مرگ بود درحالیکه آشناهایش در کنارش بودند.
His family were crying, knelt in prayer before he died
خانواده اش درحال گریه بودند...زانو زده بودند و قبل از مرگش دعا میکردند.
But above his bed just a-waiting for the dead
Was the Devil with a twinkle in his eye
اما درحالیکه چیزی به مرگش باقی نمانده بود بالای تخت خوابش شیطان ایستاده بود با برقی در چشمانش.
"Well God's not around and look what I've found
this one's mine!!
"خوب.خدا در این اطراف نیست تاببیند من چه چیزی پیدا کردم...این یکی مال من است"
Just then the Lord himself appeared in a blinding flash of light
در همان لحظه خدا خودش ظاهر شد با یک برق خیره کننده
And shouted at the Devil, "Get thee hence to endless night!!
. و به سوی شیطان فریادی زد که:برو گمشو به اعماق شب...
But the Devil just grinned and said "I may have sinned
But there's no need to push me around
ولی شیطان فقط پوزرخندی زد و گفت" ممکن است من مرتکب گناهی شده باشم ولی احتیاجی نیست که منو از خودت برانی.
I got him first so you can do your worst
He's going underground!!
من اونو زودتر به دست آوردم .پس تو هرکاری که از دستت برمیاد میتونی انجام بدی (بدترین کاری که ازدستت بر میاد).اون داره به اعماق زمینمیره .
"But I think I'll give you one more chance"
said the Devil with a smile
ولی من فکر میکنم یه شانس دیگه به تو خواهم داد..این رو شیطان گفت بایک لبخند.
"So throw away that stupid lance
It's really not your style"
پس اون نیزه احمقانه تو کنار بذار. چون این واقعا روش تو نیست.(بهت نمیاد)
"Joker is the name, Poker is the game
اسم جوکره... اسم بازی پوکره..
we'll play right here on this bed
And then we'll bet for the biggest stakes yet
the souls of the dead!!"
ما بازی خواهیم کرد درست همینجا روی تخت اون. و ماشرط بندی میکنیم برای بزرگترین جایزۀ ممکن.... روح اینمرده..."
And I said "Look out, Lord, He's going to win
و من گفتم:"خدایا..مراقب باش..او دارد برنده میشود.
The sun is down and the night is riding in
خورشید غروب کرده و شب فرا میرسد.
That train is dead on time, many souls are on the line
اون قطار مرگی سر وقت است..ارواح زیادی در خطرهستند..
Oh Lord, He's going to win!.."
اوه خدا...او دارد برنده میشود."
Well the railwayman he cut the cards
بعد مامور راه آهن ورقها روبر زد
And he dealt them each a hand of five,
و به هر کدوم 5 کارت داد.
And for the Lord he was praying hard
و اون برای خدا به سختی دعا میکرد
Or that train he'd have to drive...
وگرنه قطاری که مجبور به روندنش بود......
Well the Devil he had three aces and a king,
بهر حال...شیطان سه تا آس داشت با یک شاه..
And the Lord, he was running for a straight,
و خدا...اون داشت استریت رو جور میکرد.
He had the queen and the knave and nine and ten of spades,
All he needed was the eight...
اون یک ملکه (بی بی)داشت.و یک سرباز و نه و ده پیک.تنها چیزی که لازم داشت یک هشت بود.
And then the Lord he called for one more card,
بعد خدا یه کارت دیگه خواست...
But he drew the diamond eight,
ولی يه هشت خشت دريافت كرد...
And the Devil said to the son of God,
"I believe you've got it straight,
So deal me one for the time has come
To see who'll be the king of this place,
و شیطان به پسرخدا گفت:"فکر کنم میخواستی استریت کنی...پس یک ورق به من بده که تا وقت باقیه بفهمیم چه کسی پادشاه اینجاست."
But as he spoke, from beneath his cloak,
He slipped another ace...
ولی درحالیکه اون حرف میزد از زیر ردای خودش یه اس دیگه درآورد...
Ten thousand souls was the opening bid,
And it soon went up to fifty-nine,
ده هزار روح پیشنهاد شروع کار بودن...و اون خیلی زود به پنجاه و نه تا رسید...
But the Lord didn't see what the Devil did,
And he said "that suits me fine",
"I'll raise you high to a hundred and five,
And forever put an end to your sins",
اما خدا کاری رو که شیطان کرد ندید و گفت:همین کافی است ..من 150روح اضافه میکنم و برای همیشه به گناهان تو پایان خواهم داد...
But the Devil let out a mighty shout, "My hand wins!!"
ولی شیطان فریاد بلندی کشید:دست من برد (من بردم.(....
And I said "Lord, oh Lord, you let him win,
و من گفتم:"خدایا...اوه خدایا...تو گذاشتی اون ببره..
The sun is down and the night is riding in,
خورشید غروب کرده و شب در حال فرا رسیدن است...
That train is dead on time, many souls are on the line,
اون قطارمرگ سر وقت رفت ...ارواح زیادی در خطر هستند..
Oh Lord, don't let him win..."
اوه خدایا به او اجازه نده ببرد...
Well that Spanish train still runs between,
بهرحال اون قطار اسپانیایی هنوز در حال حرکته
Guadalquivir and old Saville,
از گوادالکیویر(نام محل) تا اولد سویل(محل)
And at dead of night the whistle blows,
و در اعماق شب سوت قطار به صدا در آمد...
And people fear she's running still...
و همه میترسند از اینکه آن هنوز حرکت میکند....
And far away in some recess
و خیلی دورتر پس از یک استراحت کوتاه..
The Lord and the Devil are now playing chess,
خدا و شیطان حالا در حال بازی شطرنج هستند..
The Devil still cheats and wins more souls,
و شیطان هنوزهم تقلب میکند و ارواح بیشتری میبرد...
And as for the Lord, well, he's just doing his best...
و درباره خدا...اون بهترین کاری که از دستش برمیایدانجام میدهد..
And I said "Lord, oh Lord, you've got to win,
و من گفتم خدایا...اوه خدایا تو باید برنده بشوی..
The sun is down and the night is riding in,
خورشید غروب کرده و شب فرا رسیده..
That train is still on time, oh my soul is on the line,
اون قطار مرگ هنوز سر وقت است....
اوه روح من هم در خطر است...
oh lord.you've got to win
اوه خدایا تو باید برنده شوی......