به نام انکه جان را فکرت اموخت
سلام دوستان رضام کمی بی حوصله تر از همیشه
ببخشید ک قسمت قبل نصفه موند بقدری خسته بودم ک نشد بقیشو برم با اینکه مطلبش اماده بود
ممنون از حسن همکاریتون با فیلم پلاس
چیز دیگه ایم ب نظرم نمیرسه فقط خیلی گرمه خییلیییییییییی
کروناهم ک گویا موندنیه حالاها و صاحبان صنعت و استارت اپ هاو کارافرین ها خوب میتونن نون درارن از مریضیه مردم
از طرفیم هیچ مسئولی ب هیچ جاش نیس
خیلیم عالی
انقد ماسک و دسکش زدم ک وقتی تو خونه نمیزنم حس میکنم لباس نپوشیدم لختم
بیخیال
برسیم ب کارمون
راستی ممنون ک واس خودم مینویسم این مقدمه ها رو هر سری کسی اصن نمیخونه
=============================================================
نام اثر : Arrival (ورود) - 2016
کارگردان: Denis Villeneuve (دنیس ویلنیوو)
نویسنده: Eric Heisserer (اریک هایشیرر), Ted Chiang (تد چیانگ)
بازیگران :
Amy Adams... Dr. Louise Banks
Jeremy Renner ... Ian Donnelly
Michael Stuhlbarg... Agent Halpern
Forest Whitaker ...Colonel Weber
موسیقی: یوهان یوهانسون
نمرات فیلم :
imdb : 7.9
متاکریتیک : 81
روتن تومیتوز : 0.94
--------------------------------------------------خلاصه داستان-------------------------------------------------------------------------
داستان فیلم پس از آمدن بیگانگان با یک کشتی یه زمین رخ میدهد ، هنگامی که یک زبانشناس متخصص توسط ارتش برای مشخص شدن هدف آنها به کار گرفته میشود و …
در آیندهای نزدیک زمین با 12 جسم فضایی که مانند تخته سنگی غول پیکر و بادامی شکل هستند مواجه میشود. این 12 جسم با فاصلهی کمی از سطح زمین و در قارهها و کشورهای متفاوت ظاهر میشوند و هیچ فعالیت تهاجمیای از خود نشان نمیدهند. در ادامه نیروهای نظامی که از قصد اصلی موجودات فضایی داخل این اجسام ناآگاه هستند تصمیم میگیرند که به نوعی با این موجودات ارتباط برقرار کنند. آنها برای این کار به سراغ دکتر لوییس بنکس (آدامز) میروند تا همراه با این متخصص زبان شناسی به داخل یکی از این سفینهها ورود پیدا کنند و با این موجودات از نزدیک ارتباط داشته باشند. اما اجسام فضایی دیگر که در کشورهای متفاوت لنگر انداختهاند قرار نیست با همین نوع رفتار از طرف انسانها روبهرو شوند.
================================نکات فیلم=====================================
نکاتی پیرامون فیلم:
قبل از هر چیز باید توجه داشت که کارگردان فیلم یعنی "دنی ویلنو" (Denis Villeneuve) همان کسی است که قبل از این فیلمهای قابل قبولی چون Sicario و Prisoners و ... را در ژانرهای متفاوت کارگردانی کرده و به خوبی درس خود را پس داده است و تا کنون فیلم "ورود" آن در سطح جهانی پرفروشترین اثر ساخته شدهی وی است. نویسنده و کارگردان این فیلم به همراه گروهی از زبان شناسان برای خلق نمادهای نمایش داده شده در فیلم به ساخت نوعی زبان جدید دست پیدا کردند که بیش از 100 نوع ظاهر و حرف متفاوت از آن طراحی شد و در نسخه نهایی فیلم نزدیک به 70 نماد متفاوت از این زبان جدید توسط بیگانگان نمایش داده میشود.
همانند فیلم تخیلی/فضایی "اینتراستلار" ساختهی کریستوفر نولان، سازندگان این فیلم نیز با مشورت گروه جامعی از دانشمندان و متخصصان مربوطه برای خلق بخشهای علمی فیلم مشورت گرفتهاند.
یوهان یوهانسون آهنگساز فیلم که برای آن کاندید جایزه "گلدن گلاب" نیز شده است و قبل از این در فیلمهای "سیکاریو" و "زندانیان" با دنی ویلنو همکاری داشته، اعلام کرده که کار ساخت موسیقی فیلم قبل از شروع فیلمبرداری آغاز شده و تمرکز و دقت او و همچنین همیاری ویلنو در ساخت موسیقی فیلم به اندازهی ساخت یک فیلم سینمایی بوده است.
عنوان این فیلم در ابتدا "داستان زندگی شما" (Story of Your Life) نامگذاری شده بود (نام رمان و نوشتهی کوتاه تِد چیانگ که فیلم بر اساس آن ساخته شده)، اما در ادامه به "ورود" (Arrival) تغییر پیدا کرد. تِد چیانگ نویسندهی رمان کوتاهی که فیلم "ورود" بر اساس آن ساخته شده اعلام کرده که اگر شما نویسندهی رمانهای علمی/تخیلی باشید پس از تماشای یک چنین فیلمی بر اساس ایدههای خود با یک فیلم شگفتانگیز و اثری معجزهآسا مواجه خواهید شد.
دنی ویلنو گفته برای خلق و طراحی موجودات بیگانه در فیلم قصد داشته تا در کنار توهمات مرسوم از موجودات فضایی شخصیتهایی قابل باور و همچنین متفاوت خلق کرده باشد، از همین رو برای ساخت این موجودات از حیواناتی چون اختاپوس، فیل، نهنگ و عنکبوت الهام گرفته است. همچنین ظاهر بادامی شکل سفینههای موجود در فیلم با توجه به خواستههای کارگردان از سیارکی به نام 15 Eunomia ایده گرفته شده است.
در این فیلم ارجاعاتی به موضوعات داستانی پیرامون زوج کمدی سینمای کلاسیک "ابوت و کاستلو" مطرح خواهد شد که نشان دهندهی علاقه فیلمساز به این دو شخصیت است. "ورود" اولین فیلم دنی ویلنو است که درجه PG-13 دریافت کرده است.
در اولین روزهای معرفی فیلم "ورود" 12 پوستر از فیلم منتشر شد که نشان دهندهی 12 سفینهی موجود در فیلم بود. اما انتشار یکی از این پوسترهای تبلیغاتی با جنجالهای فراوانی مواجه شد ، دلیل این جنجال هم اشتباه طراح پوستر بود که برج مشهور Pearl Tower یکی از نمادهای شهر شانگهای را در قلب هنگ کنگ به تصویر کشیده بود. بعد از اعتراضات فراوان به این موضوع تهیهکنندگان فیلم مجبور شدند به طور رسمی و با ارسال متون مختلف در صفحات مجازی بابت این اشتباه معذرت خواهی کنند و به همین سبب این پوستر در همان هفته از تمامی وبسایتهای رسمی انتشار یافته حذف شد
امی آدامز و جرمی رِنر قبل از این در فیلم American Hustle در کنار هم به ایفای نقش پرداخته بودند.
این کارگردان قدرتمند بلافاصله پس از ساخت و اتمام فیلم "ورود" باید وارد پروژهی مهم بعدی خود یعنی "بلید رانر 2049" (Blade Runner 2049) میشد تا فیلم را برای اکران در سال 2017 (15 مهر ماه) آمادهی نمایش کند.
این فیلم از طرف مجلات و سایتهای معتبر سینمایی امتیاز میانگین 81 از 100 را بدست آورده است.
========================================نقد و بررسی====================================
---------نقد اول : جیمز براردینلی----------------
محتوای ارائه شده در فیلمنامهی “ورود” جدید نیست. تاکنون فیلمهای زیادی از ابتدای درخشش سینما روی پردهی بزرگ، رویدادهای اینچنینی را بازگو کردهاند. ما از این رویدادها شگفتزده شدهایم، خیالپردازی کردهایم، تصورشان کردهایم و دربارهشان نوشتهایم. سریالهای تلویزیونی مشهوری در اینباره ساختهشدهاند. افسانهای محلی در نوادای آمریکا از این نوع است. من دربارهی ارتباطی فرازمینی صحبت میکنم. افرادی وجود دارند که معتقدند این ارتباط قبلا اتفاق افتاده، با این حال ادعای آنها تصدیق شده باشد یا نه، تاکنون هیچ مدرک قابل استناد و غیر قابل انکاری برای این مواجههی رمزآلود ثبت نشده در حالی که آدمی همانگونه که «استیون اسپیلبرگ» در فیلم خود اذعان کرد، معتقد است که « انسان در این جهان بیپایان تنها موجود متفکر نیست».
البته در هالیوود، بخش اعظم داستانهایی که بر اساس اولین تماس بشریت با موجودات بیگانه شکل گرفتهاند شامل خطر، تهاجم، نبرد و تخریب زیانبار هستند. حتی فیلم کلاسیکی چون «روزی که زمین از حرکت ایستاد» محصول 1951 درباره تهدید نابودی است. از آثار اخیر نیز در این ژانر میتوان از «روز استقلال»، «جنگ دنیاها» ساخته اسپیلبرگ و سریال تلویزیونی «V» یاد کرد. از “ورود” میتوان به عنوان اولین فیلم در این ژانر نام برد که دارای لحنی مناسب و اندیشمندانه است و واکاوی معقولانهای از این مسئله دارد که چگونه یک فیلمنامه میتواند درست پرداخته شود و همچنین چه چیزی برای نسل انسان رخ میدهد اگر ملاقات کنندگان از جهان ما، تفاوت بسیار زیادی با بشریت داشته باشند به نحوی که فسلفهیارتباط و قوّهی ادراک آنها به موانعی برای تعامل متقابل تبدیل شود.
“ورود” یک تجربهی بینظیر است، نه فقط برای پرورش این موقعیت به شکلی هوشمندانه و متفکرانه بلکه به این دلیل که تماشاگران هنگام تماشای آن غرق در فیلم میشوند و با دقت و توجه زیاد آن را دنبال میکنند. این یک تغییر خوشایند در جریان اصلی فیلم است و اگر “ورود” در گیشه نیز موفق باشد، تبدیل به راهنمایی برای تولیداتی خواهد شد که از طریق ناشیانه سعی در جذب تماشاگران بیعلاقه دارند.
کمی پس از شروع فیلم، بیگانگان با سفینههایی بزرگ و دراز و کشیده که کمی بالاتر از سطح زمین شناور هستند و در نقاط تصادفی از کره زمین فرود آمدهاند، از راه میرسند. کسی نمیداند نیّتشان چیست چون ارتباط با آنها به این سادگی نیست. اگرچهاین بیگانگان به راحتی اجازه ورود به سفینه و تماشای این اشیاء به طول هفتپا را به انسانها میدهند، اما با این حال زبان هر گونهی این موجودات برای دیگری ناآشناست. به هر حال، اگرچه این موجودات غریب واکنشهای خصومتآمیزی ندارند اما گونهی جنگطلب و ذاتا بدگمانی چون انسان غیر از نقشهکشیدن برای مقابله کاری از دستش برنمیآید.
دکتر «لوییز بنکس (امی آدامز)» پروفسوری زبانشناس با شهرت جهانی است که گذشتهای غمناک دارد. در خانهی زیبایش که مشرف بر دریاچه است، دچار سرگردانی شده و دختر زیبای نوجوانی را به یاد میآورد که به علت سرطان از دست دادهاست. این اتفاق تاثیر سهمناکی بر زندگی لوییز گذاشته و او را کمحرف و اندکی افسرده ساخته. حکومت، با نمایندگی کلونل «وبر (فارست ویتاکر)» با او تماس گرفته و تقاضای کمک میکند. آنها از لوییز دعوت میکنند تا به تیم اولین تماس به همراهی فیزیکدان «ایان دانلی (جرمی رنر)» بپیوندد؛ او وارد سفینهی بیگانه شده و فرآیند پرمشقت رمزگشایی پایههای زبان بیگانگان را آغاز میکند.
مسلما میتوان بیشتر از این درباره “ورود” نوشتاما باعث فاششدن سمت و سو و اتفاقات فیلم میگردد و لذت بینندگانی که فیلم را ندیدهاند مخدوش میشود. اگرچه ممکن است ارتباط در قلب فیلم نهفته باشدولی روایت،آن را سریع و بدون وقفه پیش میبرد و تبادلات میان انسان با بیگانه تنها نوع ارتباطی نیست که فیلم بررسی میکند بلکه به ارتباط درونگونهای بین بیگانگاننیزپرداخته که حالتی خودمختار و ضددیگری دارد و همین باعث اختلال در روند کسب اطلاعات شدهاست.
مادهی اصلی برای ساخت “ورود” داستان کوتاه برنده جایزه نوبل در سال 2000 به نام «داستان زندگی تو»نوشته «تد چیانگ» است که شاید در وهله اول به نظر برسد اقتباس سینمایی از آن ممکن نیست اما کارگردان «دنیس ویلِنوو» و فیلمنامهنویس «اریک هایزرِر» با زیرکی راهی برای آن یافتهاند. مضمونهای ضروری همچون زمان، جبرگرایی و زبان دستنخورده باقی ماندهاند. فیلم با وضوح و جذابیت خاصی، ریزهکاریها و تفاوت میان زبان گفتاری و نوشتاری را به نمایش میگذارد.
با نگاهی جزئی به کارنامه 17 ساله «امی آدامز» و نامزدی 5 جایزه اسکار، درمییابیم که گسترهی متنوّعی از نقشهای دمدمیمزاج و جدی را ایفا کرده ولی شاید تنها نقش او در فیلم «شک» بتواند در پیچیدگی روانشناسانه به پای نقش لوییز در این فیلم برسد. ویلنوو عمدا ما را در صحنهای از فیلم که لوییز نگران است با چند حقیقت چشمگیر فریب میدهد و آدامز نیز در این فریب نقش دارد. این صحنه به درستی توسط کارگردان درک و اجرا شده. لوییز نماد نیست. او قوی و مستقل است اما هنگامی که به لحظات کشف حقیقت نزدیک میشود، دستانش به لرزه افتاده و نفسهایش بریده به گوش میرسد. «جرمی رنر» و «فارست ویتاکر» عملکردی منسجم دارند اما این فیلم، متعلق به امی آدامز است.
به گمان من تنها چهار فیلم در طی 40 سال گذشته را میتوان نام برد که در زمینهی ارتباط با ناشناخته به پای هوشمندی و کمال “ورود” میرسند: «برخورد نزدیک از نوع سوم»، «ورطه (نسخهی مخصوص کارگردان)»، «تماس» و «میانستارهای». اسپیلبرگ، کامرون، زمیکس و نولان و اکنون کارگردان فرانسویِ متولد کانادا دنیس ویلنوو که توانست با “ورود” گام تازه و متمایزی در عرصه فیلمسازی و نسبت به تجربههای قبلیش «زندانیان»، «دشمن» و «سیکاریو» بردارد. امید پاسخ سوال خیلی سادهای است که در هستهی “ورود” جای دارد. فیلم بینقص ساخته و ماهرانه پرداخته شده و بدون هیچ شکیباید نام «ویلنوو» را در میان نامزدهای اسکار امسال ببینیم. طبق کارنامه هنریِ فوقالعادهی او، خصوصا “ورود”، مطمئنا همه دربارهی پروژهی بعدی او به نام “بلید رانر 2049” مشتاق و هیجانزده خواهند بود.
در کمتر فیلمی مثل “ورود” شاهد این میزان چاشنی علمیتخیلی کافی و بهاندازه هستیم. افتتاحیهی فیلم برای اولین تماس کاملا موثق است، به این شکل که بیگانگان شروع به تصرف این کرهی خاکی نکردهاند بلکه مردم زمین به آنها واکنش نشان دادهاند. همکاری بینالمللی شاید در نگاه اول نیروبخش به چشم آید، اما بدگمانی و خواستههای سرخود ناحیهای آن را بیاثر جلوه میدهد. ارتباط با بیگانگان یک معما را تشکیل میدهد که باید حل شود ولی به محض نزدیکشدن لوییز به کشف حقیقت، او مجبور به بازنگری خویشتن میشود. چرا این موجودات غریبه اینجا هستند؟ آنها چه میخواهند؟ رمز و راز نهفته در “ورود” به تدریج پیچیدهتر میشوند. به این رموز، یک گروه متوهمِ متعصب را اضافه کنید که سعی در خنثیکردن فعالیتهای لوییز دارند.
فیلم با سخنرانی پرشور «بیل پولمن» (همانند فیلم روز استقلال: بازخیز) یا حملهی موقت نیروهای هوایی به سفینهی بیگانگان پایان نمییابد. تصمیم فیلم “ورود” برای پایان، بسیار رفیع و راضیکنندهتر است. با وجود اینکه “ورود” دربارهی اولین تماس با فرازمینیهاست، اما بیشتر از تجربههای انسانی سخن میگوید تا موجودات غریب جهان دیگر. “ورود” یک فیلم فوقالعاده و قدرتمند، و بدون شک از بهترینهای سال 2016 است.
------------------------------------نقد دوم -------------------------
ساخت فیلم « ورود » که تقریباً با پنهان کاری همراه شده بود، پس از شروع تبلیغات بزرگ میدانی با یک جنجال عجیب و بزرگ آغاز شد و آن اشتباه طراح پوستر در درج المان های هنگ کنگ در صحنه مربوط به حضور موجودات فضایی در این منطقه بود. در واقع طراحان پوستر فیلم اشتباهاً تصویری از شانگهای را منتشر کرده بودند اما در پوستر آن منطقه نام هنگ کنگ درج شده بود که همین امر باعث هجوم کاربران هنگ کنگ به صفحات اجتماعی فیلم شد.
داستان فیلم درباره فرود موجودات ناشناخته بر روی سطح سیاره زمین است. اهالی زمین اطلاعی از انگیزه موجودات فضایی ندارند و در واقع نمی دانند که آیا آنها قصد نابودی زمین را دارند یا برای گفتگو به این سیاره آمده اند. در این وضعیت ارتش به سراغ دکتر لوئیس بنکس ( اِمی آدامز ) که استاد زبان شناسی است می رود تا بتواند با کمک او، ارتباطی میان انسانها و موجودات فضایی شکل دهد. تلاش های دکتر بنکس برای ارتباط با موجودات فضایی بسیار سخت پیش می رود و از طرف دیگر چین و روسیه اعلام کرده اند که بزودی جنگی را علیه موجودات فضایی آغاز خواهند کرد و...
در سالهای اخیر آثار فراوانی در ارتباط با حضور موجودات فضایی بر روی سیاره زمین ساخته شده که رویکرد اغلب آنان وقوع درگیری میان فضایی ها و ساکنین زمین بوده است. اما در فیلم « ورود » خبری از این حجم از خشونت ها نیست و اثر با مقدمه ای تاثیرگذار و هیجان انگیز آغاز می شود که طی آن سفینه های عجیب و غریب بی آنکه حرکت غیرمعقولی انجام دهند، به زمین رسیده و بصورت ثابت در آن قرار می گیرند تا مخاطب درگیر یک حس کنجکاوی قوی درباره دلایل حضور آنها بر روی زمین باشد. عنصر کنجکاوی و تعلیق در فیلم « ورود » در اوج خود قرار دارد و دنیس ویلنوو به بهترین شکل ممکن مخاطب را تشنه یافته حقیقت درباره موجودات ناشناس نگه می دارد.
با اینحال تمرکز فیلم نه بر روی موجودات فضایی بلکه بر روی شخصیت هایی است که به داستان وارد می کند و آنان را درگیر ارتباط با فضایی ها می نماید که در راٌس این هرم دکتر بنکس قرار دارد. ویلننو در ابتدای فیلم وضعیت او را در چند نما به تصویر می کشد تا مخاطب بداند که او فقدان بزرگی را تجربه می نماید و از لحاظ روحی در وضعیتی خاص قرار دارد. این خلاصه وضعیت ساده درباره دکتر بنکس در ادامه داستان و با قرارگیری این شخصیت در بطن ماجراهای مختلف به خوبی پرورش یافته و مخاطب نیز با او همراه می گردد. در واقع بنکس در مواجه با موجودات فضایی و البته افرادی که در اطرافش حضور دارند، به بلوغ می رسد که باعث می شود اثر در بخش شخصیت پردازی در اوج باشد و قهرمان داستان رها شده نباشد.
« ورود » در به تصویر کشیدن موقعیت موجودات فضایی نیز جزئیات فراوانی را رعایت کرده که کمتر در یک اثر تخیلی در دوران مدرن سینما به آن توجه شده است. موجودات فضایی فیلم بی آنکه انسان نما باشند و رفتاری انسان گونه داشته باشند، کاملاً از ساختاری منحصر به فرد برخوردار هستند که کنجکاوی مخاطب درباره آنها را بر می انگیزد. آنها نه ستیزه جو هستند و نه برای موضوع کلیشه ای نظیر استفاده از هسته زمین در اینجا حضور دارند، آنها آمده اند تا با اهالی زمین ارتباط برقرار نمایند و در این راه به نظر می رسد که حوصله فراوانی هم دارند!
اما شاید بتوان نقطه اوج هنر سازندگان « ورود » را در طرح مفاهیم اخلاقی در لایه های زیرین فیلمنامه عنوان کرد که در دو سال گذشته آثاری نظیر « مریخی » و « بین ستاره ای » سعی در دستیابی به آن داشتند اما به دلیل وجه بلاک باستر بودنشان این مفاهیم خیلی به چشم نیامد و در میان جلوه های ویژه و مباحث تکنیکی رنگ باخت. « ورود » با هوشمندی از گرفتار شدن در دام بسط دادن داستان به نقطه ای که هیجان و جلوه های ویژه را به روند اصلی فیلم مبدل می کند، فرار کرده و در عوض از حضور موجودات فضایی بر روی سیاره زمین به مباحث اخلاقی رسیده است.
در واقع در « ورود » تماشاگر ابداً قرار نیست که شاهد یک درگیری و قطعاً پیروزی اهالی زمین با برافراشتن پرچم باشد بلکه در اینجا عشق و ارتباط و البته درد فقدان به موضوع اصلی فیلم بدل می شود و برای معدود دفعات در تاریخ سینما، حضور موجودات فضایی منجر به ایجاد بُعد احساسی فراوان در داستان می گردد که خوشبختانه توسط فیلمساز مدیریت شده و به آرامی جای خود را در دل مخاطب ایجاد می نماید. « ورود » تلنگری به مخاطب بابت قضاوت ها و عدم درک متقابل و بطور کل، خودشناسی می زند که می تواند عواقب فراوانی داشته باشد.
ویلنوو در ساخته قبلی اش به نام « سیکاریو » نشان داده بود که تسلط کاملی به میزانسن و دکوپاژ آثارش دارد و این مسئله در « ورود » نیز به خوبی خودنمایی می کند. ویلنوو با بهره گیری صحیح از موسیقی متن در لحظات مختلف فیلم هیجان و آرامش را به اندازه به مخاطب ارائه می کند. فیلمبرداری اثر نیز تماشایی است و در فیلم خبری از برش های ناگهانی و تکانهای شدید دوربین درلحظات حساس نیست. هوشمندی فیلمبرداری مخصوصاً در قاب بندی ها ، « ورود » را به یک گزینه محتمل برای رقابت اسکار تبدیل می نماید.
در میان بازیگران فیلم نیز بازی های یکدستی به چشم می خورد. اِمی آدامز در نقش اصلی فیلم بهترین انتخاب برای بازی در نقش دکتر بنکس بوده است. آدامز به خوبی توانسته در لحظاتی از فیلم ویرانی احساستش را به تصویر بکشد و در لحظاتی دیگر درماندگی اش بابت نحوه ارتباط با موجودات فضایی را مجسم نماید. جرمی رینر و فارست ویتاکر نیز به خوبی اِمی آدامز را در فیلم همراهی کرده اند.
« ورود » قطعاً یکی از برترین آثار تاریخ سینما درباره حضور موجودات بیگانه بر روی سیاره زمین است. کریستوفر نولان اگرچه در « بین ستاره ای » تا حدودی موفق شده بود قدرت عشق و انسانیت را در یک سوم پایانی به تصویر کشیده و مخاطب را درگیر واکنش های احساسی نماید، اما هرگز به بلوغی که دنیس ویلنوو در « ورود » به آن دست یافته نرسیده است. ویلنوو با « ورود » اثری را به ارمغان آورده که مخاطب را غرق در احساساتی خواهد کرد که هرگز ، موجودات بیگانه فضایی قادر به رقم زدن آن نبوده اند! کمتر در تاریخ سینما شاهد اثری تخیلی بوده ایم که منجر به تفکر عمیق مخاطبش شود؛ « ورود » یکی از این معدود آثار است و احتمالاً در آینده آثاری با الهام از این فیلم ساخته و روانه سینما خواهد شد.
==================================تحلیل فیلم===============================================
فیلم با یک افتتاحیۀ بسیار عالی آغاز میشود. با اینکه موضوع اصلی فیلم در رابطه با ورود چند سفینۀ بیگانه به زمین است، انتظار میرود همانند دیگر فیلمهای مربوط به این موضوع، ابتدای فیلم با هجوم بیگانهها به شهرهای مختلف آغاز شود و انسانهایی را مشاهده کنیم که به مبارزه با آنها میپردازند و طبق سنت همیشگی در پایان مبارزه نیز انسان ها به پیروزی میرسند و بیگانگان یا به طور کامل از بین میروند یا به محل زندگی خود باز میگردند. اما Arrival به هیچ وجه از این کلیشه استفاده نمیکند و با دورترین موضوع به ماجرای اصلی فیلم که البته در قلب آن قرار دارد کار خود را شروع میکند و ما را با سختی های زندگی لوئیس بنکس (با هنرپیشگی ایمی آدامز) آشنا میکند.
ایمی آدامز پیش از اکران این فیلم، در عنوان Batman Vs Superman حضور داشت و دست بر قضا با همین نام در آن ایفای نقش میکرد و همچنین بازی بسیار خوبی را از خود نشان میداد. حال ایمی آدامز که چند باری نامزد جایزۀ اسکار شده، پا به ماجراهای مهیج و کاملا جدید Arrival گذاشته و از تمام ویژگی های منحصر به فرد خود بهره برده و یادگار بسیار ارزشمندی را به عنوان ایفای نقش در قالب شخصیت لوئیس به فیلم اهدا کرده است.
داستان فیلم از جایی آغاز میشود که یک مرتبه دوازده سفینۀ بیگانه با ظاهری عجیب و بیضی شکل، با یک فرو رفتگی در پشت، در نقاط مختلف روی کرۀ زمین فرود میآیند و با مقداری فاصله از سطح زمین، روی هوا معلق میمانند. علیرغم موجودات فضایی موجود در دیگر فیلمهای بیگانه محور، به هیچ وجه شاهد بیگانگان خشن و بیرحمی نیستیم که صرفا آمدهاند تا زمین را تصرف کنند یا از منابع آن بهره ببرند. بلکه با صلح کامل پا برروی زمین گذاشتهاند و حتی از سفینه هایشان نیز خارج نمیشوند. اما این انسانها هستند که در مقابل بیآزاری آنها جبهه میگیرند و میخواهند وارد مبارزه با آنها شوند. دکتر لوئیس بنکس یک متخصص زبانهای خارجی است که اکثر زبانهای زندۀ دنیا را میداند و مامور شده تا به همراه ایان دانلی (با هنرپیشگی هنرمند محبوب، جرمی رنر) که یک دانشمند فیزیک است، با بیگانگان موجود در یکی از آن دوازده سفینه وارد تعامل شوند و با برقراری ارتباط با آنها به پاسخ این سوال برسند که چرا آنها به زمین آمدهاند؟
Arrival موفق شده تا ملموسترین وضعیت مواجه شدن با موجودات بیگانهای که ناگهان پا به زمین میگذارند و همچنین قصد تهاجم ندارند را به تصویر بکشد. بیش از اینکه بخواهد نمایشی بی محتوا از مبارزۀ بین انسانها و بیگانگان را نشان بدهد، میخواهد با ورود به مفاهیم اخلاقی و پیچیده، نگاهی متفاوت به موضوع اصلی و تکراری فیلم داشته باشد که موجب جدید بودن آن میشود. Arrival از آن فیلمهایی است که به هیچ وجه نمیتوان اتفاقات پیش روی آن را پیش بینی کرد و کاملا غیر منتظره و شوکه کننده به روایت داستان خود ادامه میدهد. از آنجا که اتفاق رخ داده در فیلم برای نزدیکان این سفینهها که قصد ورود به داخل آنها و برقراری ارتباط با بیگانگان درون آن را دارند، بسیار سنگین و آزاردهنده است؛ ایمی آدامز را میتوانیم در شرایط مختلف با میمیک های صورت متفاوت و احساسات قابل لمس در این فیلم مشاهده کنیم. داستان فیلم بیش از اینکه در رابطه با بیگانگان و ورود آنها به زمین باشد، مربوط به لوئیس و اتفاقات رخ داده در زندگی وی و اتفاقاتی که در حال رخ دادن است، خواهد بود و رشد فکری این زن شجاع و بیپروا را به سمع و نظر بینندگان میرساند.
در اولین ثانیههای فیلم، نخستین موردی که نظر بیننده را به طور کامل به خود جلب میکند، موسیقی در حال پخش است که به معنای واقعی کلمه گوشنواز است. اما نه تنها در ثانیههای نخست فیلم، بلکه تا انتهای آن شاهد موسیقیهای بسیار زیبایی هستیم که در برخی مواقع با اضطراب موجود در شخصیت های داخل تصویر همراه میشود و این اضطراب را به بینندگان نیز منتقل میکند. به طور کلی میتوان گفت موسیقی در فیلم Arrival نقش انتقال احساس درونی کاراکترهای کلیدی را به بینندگان دارد و کاملاً نیز از پس این امر برآمده و شاهد یکی از بهترین موسیقی متنهای سال ۲۰۱۶ هستیم که با مفاهیم و فلسفه های موجود در فیلم کاملا همخوانی دارد.
دیگر عنصر منحصر به فرد فیلم که به لطف فیلمبردار توانمند آن یعنی برفورد یانگ به ثمر رسیده، قاب بندی فیلم است. جایگری عناصر محیطی در یک فریم و زاویۀ فیلمبرداری در بسیاری از سکانس ها بسیار زیبا و نوآورانه صورت گرفته که باعث لذت بردن بیننده هنگام تماشای ظاهر کلی فیلم میشود. فیلم های زیادی وجود دارند که در زمینۀ سناریو و موارد فنی و کیفی در سطوح بالایی قرار دارند اما تنها در رعایت نکردن نکات کلیدی در بحث قاببندی فیلم، موجب نامطلوب شدن فیلم در مقابل بینندهها میشوند و حتی در برخی از موارد بیننده را از تماشای ادامۀ فیلم باز میدارند.
اما Arrival به قدری زیبا و تحسین برانگیز دیزاینبندی و طراحی شده است که کمتر کسی پیدا میشود که از مناظر موجود در فیلم تعریف نکند. نوآوریهای فیلم در زمینۀ طراحی موارد مختلف در محیط فیلم را به راحتی میتوان در ظاهر سفینههای فرود آمده در سطح زمین یافت.
داستان فیلم بسیار پیچیده به نظر میرسد و همچنین دارای بار علمی بسیار زیادی است که دوست داران فیلم را به سمت آن جذب میکند. Arrival از معدود فیلمهای بیگانه محوری است که به جای به تصویر کشیدن درگیری و کشمکشهای بین انسان ها و بیگانهها، به بررسی وضعیت روحی و روانی یک متخصص زبان که درحال برقراری ارتباط با موجودات فضایی، از پشت یک شیشه و بوسیلۀ یک زبان ناشناخته که بیگانگان در فیلم از آن بهره میبرند، میپردازد. این فیلم را میتوان از آن دسته سینماییهایی دانست که برای درک بهتر اتفاقات رخ داده در آن باید چندین بار به تماشای دوبارۀ آن بپردازید و هر بار دقیقتر از قبل واکنشهای مختلف بازیگران و دیالوگهای به زبان آمده و از همه مهمتر افکار آشفتهای که مدام به سراغ لوئیس میآیند را واکاوی کنید تا به درک بهتر و کاملتری از فیلم برسید. فیلم در برخی از قسمتها بیننده را شوکه میکند و در بعضی مواقع نیز او را یا هیجان زده و یا مغموم میکند. در کل از ابتدا تا انتهای فیلم دارای روندی همیشه در اوج هستیم که در دقایق ابتداییاش دچار اوج چندین برابر میشود و بیننده را پای فیلم میخکوب میکند تا هنگامی که سرنوشت اتفاقات رخ داده در فیلم مشخص شد، او را رها کند.
Arrival یک علمی – تخیلی بسیار جذاب و تقریبا میتوان گفت بینقصی است که تعادل میان عمل و تخیل را در شرایط در اوج بودن هر دوی آنان به تصویر میکشد و به نوعی به وسیلۀ علم میخواهد تخیلات فیلمنامۀ فیلم را واقعی جلوه دهد یا بهتر است بگوییم، خود به خلق یک علم جدید که بتواند تخیلاتش را به بهترین شکل ممکن به مخاطبان نشان دهد پرداخته است. هیجان، امید، شادی، غم، دلهره و فشار روحی و روانی و خیلی از موارد جزئی دیگر را میتوان از دارایی های اصلی داستان فیلم دانست که دو بازیگر اصلی آن یعنی ایمی آدامز و جرمی رنر به نحو احسن در انتقال آنها به بیننده بر میآیند و بلکه آنها را از آن چه که هستند، بسیار تاثیرگذار تر به تصویر میکشند.
دنیس ویلنوو، کارگردان کانادایی تباری که در فرانسه زندگی میکند، پیش از این فیلم سابقۀ ساخت فیلمهای موفق و جذابی نظیر Sicario ،Prisoners و همچنین Enemy را در کارنامۀ درخشان کارگردانی خود به ثبت رسانده و در جدیدترین ساختۀ خود نگاهی به مفاهیم اخلاقی و فشارهای روحی و روانی هنگام روبه رو شدن با موجودات ناشناختۀ فضایی انداخته و علاوه بر آن، فیلم یک ایمی آدامز دارد که شاهد حضور این چنینی آن در فیلم را باید توصیهای برای تماشای فیلم توسط کسانی که قصد تماشای آن را ندارند، بدانیم. داستان Arrival ریشه در اقتباسی کوچک از داستان تد چیانگ دارد که توسط اریک هایزرر فیلمنامه نویسی شده است و در انتها نیز یک خروجی بسیار عالی را تحویل نویسنده و کارگردان آن داده است که نظیرش را در دنیای سینما تا به حال تماشا نکرده بودیم. اما خب هستند فیلم هایی نظیر Contact که دارای حوادث و عناصر مشابه با این فیلم هستند. اما به هرحال فقط Arrival است که Arrival به حساب میآید و تنها در آن است که فشارهای روحی و روانی یک متخصص توانمند زبان هنگام روبه رو شدن با بیگانگان، به تصویر کشیده شده. بیش از این حرفی برای گفتن باقی نمیماند به جز یک توصیۀ ویژه در رابطه با اینکه حتما این فیلم را تماشا کنید. Arrival ویترینی از مواردی است که پیش از اینها در هیچ یک از فیلم های بیگانه محور تجربه نکرده بودیم.
دنیس ویلنوو که رفته رفته اعتبار زیادی در دنیای سینما به دست آورده، توسط کارگردان توانمندی مثل ریدلی اسکات برگزیده شده تا فیلم بلید رانر ۲۰۴۹ را کارگردانی کند و ویلنوو فرصت این را داشته باشد که توانمندیهای خود به عنوان یک کارگردان را در این فیلم پیاده سازی کند. به هیچ وجه تماشای Arrival را از دست ندهید.
----------------------------------
منابع
مووی مگ نقد قارسی میثم کریمی و....