در بخش دوم و پایانی برنامه خاطره بازی با علی لطیفی در خدمت شما هستیم. در بخش اول گفت و گو خواندیم که چه اتفاقاتی بر سر تیم ایویچ آمد و باعث برکناری او شد. همچنین خواندیم که علی لطیفی در کارنامه خود سابقه بازی در پرسپولیس در مسابقات آسیایی را دارد. اکنون در بخش دوم گفت و گو، علی لطیفی به موضوع حضور فرهاد مجیدی پرداخته و با جزئیات کامل، اتفاقات پیرامون حضور او در استقلال را مطرح کرده است. همچنین در بخش پایانی صحبت های لطیفی وی به مرور خاطرات شیرین دوران بازیگری اش پرداخته است. تا پایان این بخش با ما همراه باشید.
حمایتم از فرهاد مجیدی ربطی به رفاقت مان نداشت
به سراغ فرهاد مجیدی برویم. هنوز با او در ارتباط هستید و اینکه به نظر شما ایشان در سمت مربیگری موفق خواهند شد یا خیر.
شاید هیچکس به انداره من و فرهاد مجیدی همدیگر را نشناسیم چون ما رفت و آمد خانوادگی داشتیم، در بهمن به دو قلوهای فوتبال معروف بودیم و سال ها هم خانه بودیم و شخصیت هم را می شناسیم. شاید خیلی فکر کنند حمایت هایی که من از فرهاد مجیدی کرده ام به جهت دوستی ما بوده ولی نه. واقعیتش من فراتر از دوستی ما نگاه کردم و بحثم استقلال بود. من به عنوان کوچکترین عضو باشگاه استقلال و کوچکترین پیشکسوت، چه فنی چه معرفتی، همه پیشکسوت ها و بزرگان استقلال از من بزرگ تر بوده و هستند، این خواهش را در رسانه کردم که بیایم فرهاد مجیدی را حمایت کنیم. چرا؟ چون حمایت از فرهاد مجیدی یعنی حمایت از استقلال. چه آنهایی که با فرهاد مجیدی زاویه دارند و چه آنهایی که نگاه شان به لحاظ فوتبال با او هم جهت است. لذا این خواهش من بود و به این جهت حمایت کردم و بحث رفاقت مطرح نبود. اما اینکه فرهاد مجیدی آیا در عرصه مربیگری توانمندی دارد یا نه، به دو بخش تقسیم می کنم. فرهاد مجیدی در تیم کوچک یا محلی قرار نبود مربیگری کند و قرار بود در یک تیم بزرگ مثل استقلال کار کند.
برای فرهاد مجیدی خیلی زود بود که سرمربی استقلال شود
معتقدید که او زود به استقلال آمد؟
بله او بسیار زود سرمربی استقلال شد. متاسفانه ما اشتباه پشت اشتباه می کنیم که من واقعا دلیلش را نمی دانم. فرهاد مجیدی چه ما می خواستیم یا نه و چه خودش می خواست یا نه، یک کوپن برای سرمربیگری در استقلال داشت، به خاطر دوره بازیگری و محبوبیتش. این را می توانست در هر زمانی استفاده کند، به باور من این کوپن را در بدترین زمان ممکن استفاده کرد چون جایگزین یک مربی بسیار محبوب، با تجربه و باانگیزه شد که بعد از سال ها یک تحول بزرگ در استقلال ایجاد کرده بود. آقای استراماچونی. فرهاد مجیدی تجربه ندارد، این یک مشکل، جایگزین مربی ای می شود که به شدت محبوب است، این هم مشکلی دیگر. یادتان باشد که هواداران فرهاد مجیدی هم به شدت مقابلش ایستادند و به مدیریت گفتند فرهاد مجیدی نباید بیاید چرا؟ چون می گفتند فرهاد مجیدی دوران بازیگری محبوب بود و این ربطی به مربیگری ندارد. وزارت ورزش هم برای ساکت کردن هواداران استقلال نیازمند یک نفر بود که یک جورایی او را قربانی کند تا وضعیت را ساکت و شرایط را آرام کند. چکار کردند؟ فرهاد مجیدی دست به نقدترین بود. محبوبیت دوران بازیگری را داشت، گفتند آنهایی هم که انتقاد دارند رفته به رفته درست می شوند. فرهاد مجیدی هم تیم استراماچونی را دید و گفت خیلی خوب است، می آیم ادامه می دهم حتی سیستمش را تغییر نداد. غافل از اینکه من به کرار گفته ام در دوران استراماچونی، استقلال به لحاظ ساختار دفاع تیمی، دفاع فردی و گروهی، یعنی در همه زمینه ها به شدت ضعف داشت ولی آن قدر در فاز تهاجمی فوتبال شناوری ارائه می داد، آن قدر به تیم ها فشار می آورد که آن ضعف ها را خیلی کمتر می دیدیم. نمونه اش این بود که استقلال در هر بازی باید 10 گل می زد و در عوض 2 توپ می آمد که یکی از آنها وارد دروازه استقلال می شد. این اتفاق در دوران استراماچونی افتاد و این شد که فرهاد مجیدی، من حداقلی چیزی که از او انتظار داشتم این بود که بیاید این ضعف ساختار دفاعی را تا جایی که ممکن است، توسط خودش و همکارانش رفع کند ولی همچنان می بینیم این مشکل لاینحل باقی مانده است. اما اینکه فرهاد مجیدی آیا توانمندی دارد یا نه؟ این را نمی توانم بگویم ولی اینکه فرهاد مجیدی می تواند در عرصه مربیگری موفق باشد یا خیر بدون تردید می گویم آینده مربیگری فرهاد مجیدی به شدت عجین شده با نتایجش در استقلال. یعنی اگر فرهاد مجیدی در استقلال نتیجه بگیرد، قطع به یقین اعتماد به نفس پیدا می کند و می تواند سال بعد در همین استقلال بماند همچنین در تیم های دیگر که مگر اینکه ناکام باشد که بخواهد مربیگری را کنار بگذارد. اما اگر نتیجه نگیرد، قطع به یقین به باور من، فرهاد مجیدی در ابتدای کار خودش را سوزانده است چون نگاه عمومی و منتقدان به فرهاد مجیدی این است که او پتانسیل سرمربیگری ندارد.
درخشش برانکوی پرسپولیس به نفع فوتبال ملی شد
در مورد علی لطیفی دو سکانس خیلی ماندگار در ذهن مان مانده است. یکی زمانی که برانکو نتیجه نمی گرفت، شما خیلی قاطعانه در تلویزیون از ایشان دفاع کردید، همچنین زمانی که استراماچونی نتیجه نمی گرفت هم از او دفاع کردید. اگر بخواهیم صادقانه بگوییم، علی لطیفی، یک جورایی طرفدار مربیان خارجی است.
نه نه اینجور نیست. آقای برانکو زمانی که آمدند علی رغم اینکه تیمش نتیجه نمی گرفت، تیمش خلق موقعیت می کرد، کمتر به رقبا فرصت می داد حالا بر حسب اتفاق یا مشکل دفاعی گل می خورد ولی در فاز هجومی فوق العاده بود و بدشانسی می آورد. آن موقع به خاطر دارم که پیشکسوتان پرسپولیس می گفتند برانکو را کنار بگذارید حتی صحبت از حضور علی آقا پروین می کردند. فارغ از بحث خارجی و داخلی من گفتم این فوتبالی که من می بینم، اگر برانکو حمایت شود، این را هم بگویم پرسپولیسی نیستم و استقلالیم ولی به عنوان کارشناس آمدم و نگاهم پیشرفت فوتبال ایران در سطح ملی است، حفظ برانکو به پیشرفت فوتبال ما کمک می کند. حالا نه به حرف من ولی جزو کسانی بودم یا فکر کنم تنها استقلالی بودم که حمایت کردم از برانکو از نگاه یک کارشناس که به خاطر دارم 2-3 ماه بعدش در رستورانی، یا 7-8 ماه بعدش چون فصل هم تمام شده بود، در رستورانی نشسته بودیم که آقای برانکو و بازیکنانشان آمدند و آن قدر لطف داشت که آمد و تشکر کرد، حالا به ایشان گفته بودند علی لطیفی حمایت کرده یا نه نمی دانم، آمد به من گفت تو فوتبال را می فهمی و آنجا کلی با برانکو بحث کردیم و قرار بود 5 دقیقه صحبت کنیم ولی فکر کنم 2-3 ساعتی نشستیم، شام را با هم خوردیم و من از دلایل موفقیت خودش خصوصا تیم سال 98 کرواسی که سوم شدند که چه اتفاقاتی افتاد، کلی درس یاد گرفتم از آنها و این شد که همان جا هم به ایشان گفتم که شما در پرسپولیس خیلی می توانید موفق تر از چیزی که هستید باشید، آن موقع تیمش تازه روی غلتک افتاده بود که خوشبختانه نگاه من شاید به ضرر استقلالی ها شد ولی به نفع فوتبال ملی شد. در مورد استراماچونی هم به همین شکل. استراماچونی را می دیدم که تیمش فوتبالی فوق العاده ارائه می دهد و نیمکت، یعنی رختکن استقلال به شدت به او علاقه داشت و باورم این بود که استراماچونی می تواند مسیری که برانکو طی کرد را بهتر از او در استقلال طی کند ولی متاسفانه توطئه گران این اجازه را ندادند و استراماچونی طوری رفت که همه دچار شوک شدند به ویژه هواداران عزیز استقلال.
یادم می آید شما همیشه یکی از شلوغ ترین بازیکنان فوتبال بودید. اگر بخواهید یکی از خاطرات یا داستان های جالب دوران بازی تان را بگویید، کدام را انتخاب می کنید.
بیشتر از همه حالا وقتی می گویید خاطره خنده ام می گیرد چون به یاد سیروس دین محمدی می افتم. از سیروس خاطره ای بگویم. استقلال بودیم و سیروس قرار شد به ماینز برود که یورگن کلوپ هم به قول خودش، آن روز مرا دید، البته از آذری زبان ها عذرخواهی می کنم البته که خود من با افتخار آذری زبان هست، یاشاسین آذربایجان را هم بگویم، اردبیلی هستم من و همیشه به زادگاهم افتخار می کنم، درست است بزرگ شده تهرانیم ولی این را با لهجه خود سیروس می گویم چون انسان با نمکی است، البته خاطره این نیست آن را جدا می گویم. خاطرم می آید که به من گفت انقدر به تلویزیون می روی، کجای فوتبالی؟ عمرا یورگن کلوپ اسم تو را بیاورد ولی اسم مرا آورد. (باخنده) سیروس قرار شد به ماینز برود، آن موقع نشریه ای بود فکر می کنم آقا مهدی هم بودند، هفته نامه ای بود. پیام آور آمد و گفت آقای دین محمدی شما می خواهید بروید، می خواهیم زندگی شما را به رشته تحریر دربیاوریم. زندگینامه شما را می خواهیم به صورت پاورقی تا مدت های مدید بنویسیم خب بالاخره افتخار استقلال هستید. سیروس هم قبول کرد. به هتل لاله آمدند، با یک وانت کاغذ آمدند که زندگینامه سیروس را بنویسند، یک خانم و آقایی آمدند با سیروس صحبت کردن. اول به لابی هتل آمدند، آن خانم و آقا به سیروس گفتند شروع کنیم؟ سیروس گفت نه برویم داخل اتاق، بلند شد من و پرویز برومند هم بلند شدیم که گفت شما کجا؟ گفتیم خب ما هم باید بیاییم چون دنبال سوتی گرفتن از سیروس بودیم. سیروس گفت نه این ها بیایند من نمی آیم، بعد افتادیم به خنده و گفت ولش کن همینجا بنشینیم. نشستیم، سیروس گفت که تا 7 سالگی هیچ چیز یادم نمی آید، آنها پاسخ دادند که باشد برویم به بعد از 7 سالگی بپردازیم. سیروس گفت یادش به خیر، 7 سالم بود، مدرسه می رفتم کلاس اول قبول شدم رفتم کلاس دوم. چه خاطراتی. کلاس دوم بودم قبول شدم رفتم کلاس سوم. من کلاس سوم کاپیتان مدرسه بودم. چه خاطراتی بود. قبول شدم رفتم کلاس چهارم. بعد چهارم خدایا چه خاطراتی. حالا من و پرویز برومند هم نشسته ایم و دلمان را گرفته ایم و رو نمی کنیم و می گفتیم بگذاریم سیروس ادامه دهد. سیروس ادامه داد چه خاطراتی، کلاس چهارم قبول شدم رفتم پنجم. تا پنجم رسید سیروس و ما می دانستیم که راهنمایی نرفته است. آن خانم گفت که آقای دین محمدی مثل اینکه از دوران کودکی و دبستان چیزی یادت نمی آید، بهتر است به دوره راهنمایی بپردازیم. سیروس مرا نگاه کرد و گفت من سرم درد می کند برید بعدا بیایید، بعد کل زندگینامه سیروس دین محمدی، یک خط شد. از همان موقع هر وقت صحبت می شود، به سیروس می گوییم از خاطرات زندگی ات بگو. یک بار هم آن سری گفت غلامحسین دین محمدی، برادرش که خیلی بازیکن خوبی هم بود. گفت علی می دانستی چه بازیکن بزرگی بود؟ با خداداد عزیزی نشسته بودیم و پرویز برومند و اسماعیل یاری، همه با هم بودیم. ما گفتیم غلامحسین خیلی خوب بود که سیروس گفت غلامحسین به من نمی رسید ولی می دانستید بهترین گل قرن 50 سال تاریخ تبریز را زده است؟ تمامی این کلمات را کنار هم آورد و ما گفتیم قرن چیست، تاریخ چیست و 50 سال چیست؟ ولی این را یاد کردم از سیروس، خداوکیلی سیروس و علیرضا اکبرپور، دو عزیزی بودند که هم فوتبالیست های خوب هم بچه های بسیار با جنبه ای بودند. البته من سر به سر سیروس می گذاریم ولی سیروس خودش هر جا می نشیند می گوید علی لطیفی امین من است و همه چیز زندگی ام را به او می گویم. من هم به همین شکل. هر وقت می نشینیم می گوید علی تو امین من هستی و این را به هیچکس نگو. من هم به هیچکس نمی گویم همان اولش به خداداد عزیزی و پرویز برومند و همه می گویم. فردای آن هم می آید یک فحش به من می دهد و می گوید من نمی دانم چرا هی به تو می گویم، تو به این و آن می گویی من باز حرف هایم را به تو می گویم. گفتم که از سیروس هم یاد کنیم، الان هم که در نساجی است و شوت هایی که می زنند منتصب به سیروس می دانیم و می گوییم سیروس تو از این شوت ها می زدی. البته خود محمود فکری هم شوتزن بود. می گوید آید آره من به میری شوت زدن یاد می دهم. در تبریز بازی ملی داشتیم، توپ را به سیروس می دادند کل استادیوم می گفتند شوت. آقای عابدزاده یا برومند دروازه بان بودند دقیق به خاطر ندارم. توپ را گرفت و سیروس نزدیک هجده قدم خودمان آمده بود. توپ را به سیروس دادند و گفتند که شوت، سیروس برگشت به تماشاگران گفت از اینجا شوت؟ به موضوعی هم بپردازم، ما کری می خوانیم که خودش باعث جذابیت فوتبال می شود ولی این خواهش را دارم، چه عزیزان استقلالی و چه عزیزان پرسپولیسی. هواداران در واقع صاحب اصلی فوتبال هستند و ما همه مدیونیم به آنها. فقط به هم احترام بگذارند و علاوه بر آنها پیشکسوت ها. خود بازیکنان. این خیلی مهم است که به هم احترام بگذاریم. خودم جزو کسانی هستم که کری می خوانم. این بحث 4 که الان هست به شخصه تبریک می گویم به پرسپولیسی ها، خیلی کار سختی است از آنور هم باید این را لحاظ کنیم آن چهاری که استقلالی ها نشان می دهند، به خاطر 4 داستان بازی داخلی نبود، به خاطر 4 فینالی بود که استقلال در آسیا رفته و آن هم یک کار خارق العاده است. این را بی تعارف عرض می کنم. به همین جهت فوتبال ملی ما با تقویت و موفقیت استقلال و پرسپولیس رشد می کند. تاریخ این را نشان می دهد. پس این کری ها هم باید در جهت موفقیت هر دو تیم باشد.
سوالاتمان را پرسیدیم. اگر موضوعی جا افتاده بفرمایید.
اول اینکه از شما ممنونم. تریبون خیلی خوبی دارید، سال هاست که به رسانه های مختلف می روم. اول اینکه محیط تان خیلی گرم است و افراد خیلی خیلی حرفه ای حضور دارند. آرزوی موفقیت دارم برایتان. حالا اسم رسانه طرفداری است ولی می شنویم از دوستان که به شدت طرفدار دارد این رسانه که جا دارد تبریک بگویم به شما و همه دست اندرکاران.