خب این خاطره برمیگرده به سال 87، زمانی که من تازه پیش دانشگاهیمو تموم کرده بودم. اون موقع وقتی که هنوز دانشجو نبودی و از طرفی هنوز تکلیف سربازی هم مشخص نبود، نمیتونستی برای گواهینامه گرفتن اقدام کنی (الانو نمیدونم).
خلاصه من و دوستم غافل از این موضوع رفتیم آموزش و پرورش ناحیه برای گرفتن نامه که بدیمش به یه آموزش رانندگی که گواهینامه بگیریم. اون مواقع که اینترنتی نبود چیزا، واویلا بود. قیامت کبری بود از بس شلوغ بود😂😂
رفتیم توی صف مربوطه و بعد نیم ساعت که نوبتمون شد، آقای اصغری (فامیلا رو فرضی میگم، یادم نیست) گفت برا چی اومدین؟!
گفتیم نامه میخوایم. گفت مگه فارغ التحصیل نشدین؟! گفتیم چرا. گفت نمیشه. یا باید دانشجو باشین یا سرباز
ما هم گفتیم این چه قانون مسخره ایه. گفت بچه اینجا بحث نکن. برو کنار بذار باد بیاد (نقل به مضمون)😅😂
از ما اصرار، از اون انکار. ملتم عصبی شدن. هیچی... ما هم کلمون داغ، رفتیم پیش رئیس آموزش پرورش ناحیه😅
توی راه دفترش گیرش آوردیم وگرنه مگه میشد دیدش.
چقدر بنده خدا آدم خوبی بود. با صبر و حوصله بعد از پرس و جو گفت بچه ها قانونه. نمیشه کاری کرد. من و رفیقم علی گفتیم نمیشه. ما دست خالی نمیریم😂
بعد از یکم تحقیقات فهمیدیم اگه یکی دو تا درس افتاده باشیم و به عبارتی هنوز دانش آموز باشیم میتونیم برا گواهینامه اقدام کنیم. دوباره رفتیم توی صف برای دیدن آقای اصغری بی اعصاب 😂
رسیدیم بهش گفتیم ما دو تا درسمونو افتادیم (حالا ما همه رو پاس شده بودیم). گفت الکی نگین😂. گفتیم افتادیم آقا. نامه رو بده بریم (چقدر ساده بودیم فکر میکردیم به همین الکییه😂)
گفت پس برید پیش خانم محمدی تا تایید کنه. یه نامه داد که درخواست ما برای چک نمرات بود. ما هم رفتیم پیش خانم محمدی. اونجا خدایی خلوت بود (دیدین بعضی جاها توی اداره جاتِ شلوغ، سگ پر نمیزنه؟!😂😂) خلاصه خانم محمدی توی سیستم نگاه کرد و گفت شما که تمام درساتونو پاس کردید!!! ما هم سریع بدون مکث گفتیم: "خب ما هم همینو به آقای اصغری میگیم" 😂😂
گفتیم پس نامه رو امضا کن. گفت چیو امضا کنم؟ گفتیم همینجوری پشتش امضا کن که ما اومدیم پیشت😂😂
آقا اونم امضا کرد و ما دوباره رفتیم پیش اصغری😂 نامه رو نشون دادیم (توی نامه فقط ما رو برای چک نمرات ارجاع داده بود اونجا). گفتیم بفرما آقای اصغری، خانم محمدیم تایید کرد😂😂
گفت اینکه فقط امضا پشتش کرده، چیزی ننوشته. ما هم زدیم روی دور اعصاب خوردی گفتیم آقای اصغری ما رو از صبح علی الطلوع فقط داری پاس میدی. انقدر اذیت نکن. خوبیت نداره😂😂
گفت اینجوری با شلوغ کاری درست نمیشه (بد آدم چغر و بدبدنی بود اصغری😂). باید زنگ بزنم خانم محمدی 😐😂
من و رفیقم نگاه هم کردیم و از ته قلب از خدا کمک میخواستیم .قشنگ کارمون تموم بود😂😂 آقا به جان خودم هی میگرفت هی اشغال بود خط😂😂
مردمم شاکی پشت سرمون کلی کار داشتن. خلاصه دیگه کم آورد گفت باشه بگیرین این نامه ها رو. دو تا مجوز خوشگل بهمون داد😂😂
ما هم انگار شاخ غولو شکونده بودیم و مثل دو تا زرنگ شهر رفتیم برای ثبت نام گواهینامه😂😂
ولی عجب آدم پیگیری بود اصغری😂😂
از همین تریبون استفاده میکنم و میگم خیلی نوکرم اصغری. شرمنده، جوونی کردیم. ولی تو تمام تلاشتو کردی و تلاشت قابل تقدیر بود😂😂
مخلص همگی
انشالله با خاطره بعد خیلی زود مهمان گوشی ها و سیستم های شما خواهم بود😐😂