چرا مردم عاشق پیروی و دنبال کردن افراد دیوانه و بی رحم هستند؟
از رهبران جهانی و دیکتاتورهای بی رحم گرفته تا کاربران اینترنتی بیمار و وحشی، همیشه یک سری شخصیت خاص به پوزیشن قدرت می رسند؛ این افراد دیوانه، نژاد پرست و وحشی هستند، اما اشخاص محاسبه گر خوبی هم به شمار می روند. مقیاس تفاوت دارد اما ذات انسان که حاصل تکامل چندین میلیون ساله است، تغییر نمی کند.
این افراد شخصیت نارسیستیک و خود شیفته ای دارند و معمولا شخصیت ضد اجتماعیشان در آن ها به وضوح مشخص است. ادعای علم و سواد دارند اما تنها سوادی که در آن خبره هستند، سواد پوپولیستی است. از نادانی مردم سو استفاده می کنند. بقیه افراد را پست می دانند و اختلال شخصیتی دارند. دروغ بسیار می گویند، چهره تغییر می دهند، انسانیت در آن ها شناخته شده نیست، به اخلاقیات معمول پایبند نیستند و برای به خدمت گرفتن دیگران همرنگ جماعت می شوند اما هیچ اعتقادی به آن ندارند. به این افراد در اصطلاح روانشناسی، "خودشیفته بدخیم" می گویند.
این توصیف یک فرد دیوانه زنجیره ای بود که کلی هوادار دارد! بله هر شخص عاقلی به شدت از این خود شیفته های بدخیم دوری می کند اما اکثریت مردم از عقل خود استفاده نمی کنند. این افراد اگر هواداری نداشته باشند، در بیمارستان های روانی بستری می شوند اما تعداد زیاد پیروان این افراد مانع از انجام این عمل می شود و باعث می گردد که خودشیفته های بدخیم به بالاترین درجات قدرت برسند. اما چرا مردم این افراد را می پرستند؟ چه فاکتوری در طبیعت انسان وجود دارد که ما را نسبت به این اشخاص آسیب پذیر می کند؟ چرا بارها و بارها در دام بی رحمی و دیوانگی خودشیفته های بدخیم، آن هم با علاقه و اختیار می افتیم؟
من در اینجا به چند دلیل پیروی و دنبال کردن مردم از این خودشیفته های بدخیم اشاره می کنم.
1) نیاز به والدین مقتدر
یک نگرانی بنیادینی که در طبیعت تکامل یافته انسان وجود دارد، نیاز به شخصیت هایی هستند که جای "والدین ایده ال" را برایشان پر کنند. به همین دلیل به قدرت های برتر و شخصیت های بی رحم و وحشی گرایش پیدا می کنند. هیچ کودکی نمی تواند بدون وجود والدین برای بقا تلاش کند و زنده بماند. به همین دلیل مردم به دنبال یک شخص قدرتمند، مقتدر، بی رحم و پرفکت می گردند تا جای خالی آن والدین را در اجتماع برایشان پر کنند.
2) سادگی و اعتماد آسان
متاسفانه در طبیعت ما اعتماد آسان به دیگران نهادینه شده است. ما باور داریم که انسان ها نیت خوبی دارند و همین باعث می شود که به راحتی آسیب پذیر شویم. ما فکر می کنیم که همه انسان ها در اجتماع مثل خودمان با انصاف و عادل و مهربان هستند و این باعث می شود که خودشیفته های بدخیم با پیدا کردن نقاط ضعفمان از ما سو استفاده کنند.
3) اعتماد به نفس پایین
خیلی از افراد اعتماد به نفس پایینی دارند و به هیچ وجه به توانایی های خودشان اعتماد ندارند. خودشان را دست کم می گیرند و از خودشان متنفر هستند. به همین دلیل به اعتماد به نفس و بولد بودن خودشیفته های بدخیم حسادت می کنند و این اعتماد به نفس ضعیف را در آن دیوانه ها می بینند. پس با اعتماد و پیروی از آن شخص روانی سعی می کنند این خلا درونی را پر کنند.
4) روی تاریک انسان
خیلی مواقع انسان ها در ته اعماق وجودشان یک شخصیت تاریک و خطرناکی دارند. به هر دلیلی این شخصیت خطرناک توانایی بروز و ظهور پیدا نمی کند. به همین علت ما به دیوانه ها و اشخاص روانی دل میبندیم تا این شخصیت تاریک خودمان را در آن ها به نوعی بروز دهیم. ما فکر می کنیم که این همان شخصیت تاریک ماست و ما دوست داشتیم جای او باشیم.
5) جذبِ نشانه های سطحی شدن
بازهم متاسفانه، انسان ها موجودات مقام گرایی هستند. یک علتش به رفتارهای فرگشتی باز می گردد. حیوان هایی که سینه شان را بیشتر بیرون می دهند و نعره بلندتری می کشند معمولا قدرتمند از بقیه حیوانات به نظر می رسند. به همین خاطر انسان ها جذب جایگاه، پول یا محبوبیت اشخاص می شوند و به دنبال آن ها راه می افتند.
6) احساس ضعف در زندگی خود
وقتی مردم احساس کنند که دیگر کنترلی بر زندگیشان ندارند به شخصیت های فانتزی یا پرفکت و قدرتمند روی می اورند تا ان حس قدرت و کنترل دوباره به ان ها بازگردد. بعضی ها به دین و شخصیت های قدرتمندشان روی می اورند، بعضی ها به رمان های فانتزی و شخصیت های سوپرمن شکلشان روی می اورند، اما بیشتر مردم به سلبریتی ها و شخصیت های حقیقی به ظاهر مشهور و محبوب روی می اورند تا ان احساس ضعف در زندگی از بین برود.
7) بزدلی/ انفعال/ امنیت کاذب/ بقا
عموما مردم دوست دارند در نقطه امن و خارج از هیاهو و توجه زندگی کنند. جایی که هیچ چیزی ان ها را تهدید نکند و یک شخص دیگری همه چیز را اداره کند. دلایلش می تواند بزدلی یا انفعال باشد. شاید هم ترس از مسئولیت باعث این رفتار شود. این رفتار منفعلانه باعث می شود که شخص در یک وضعیت کودک طور قرار بگیرد. کودکی که هیچ مسئولیتی نمی پذیرد و برای بقا به دیگران روی می اورد و می گذارد دیگران حکمرانی کنند.
8) ذهینت گله ای
همرنگ جماعت شدن هیچ اشکالی ندارد اما این نباید به زندگی ما دستور دهد. خیلی مواقع انسان فقط به خاطر پیروی از جمعیت و کول بودن به سمت این روانی های دیوانه می رود و نه چیز بیشتر.
9) مهم ترین دلیل!
به نظرم مهم ترین دلیلی که افراد مبتلا به اخلال خودشیفتگی بدخیم پیروان زیادی کسب می کنند، عدم وجود اندیشه نقادانه/منطق/تحصیلات/سواد است. سو استفاده از افرادی که تابع احساسات هستند و سواد خاصی ندارند بسیار اسان تر از کسانی است که هم سواد لازم و هم اندیشه نقادانه و منطق خوب برای سوال کردن هر عملی را دارند. بازهم متاسفانه و بازهم بیشتر متاسفانه بیشتر مردم فقط به ظاهر توجه می کنند و اگر یک شخصی با چند کلمه قلمبه سلمبه و جملات انگیزشی جلو بیاید به راحتی "خر" می شوند و برای درک بهتر و کسب اطلاعات بیشتر بی میل می شوند. این ها نه گوش می دهند و نه فکر می کنند. دقیقا همانند گوسفندان!