استون کلد برای این که پیروزی خود را جشن بگیرد، به سمت تخت پادشاهی درخشانش در پشت راهروی ورودی کشتیگیرها رفت تا سخنرانی تاجگذاریاش را انجام دهد. آن چه در ادامه اتفاق افتاد، نهتنها بزرگترین پرومو در تاریخ پرو رسلینگ بود، بلکه به منزله یک اثر هنری، یک یگانه لحظهای تاریخی و بدون هیچ اغراقی، فوندانسیونی که بر روی آن یک صنعت چند میلیارددلاری ساخته شد به شمار میرود.
طرفداری | نهتنها این پرومو - مصاحبهای از یک شخصیت بهمنظور پیشبردن خط داستانی، و بعد از کشتی گرفتن، مهمترین بخش کشتی کچ - بهعنوان اثری هنری - تاریخی در جهان پرو رسلینگ به شمار میرود، بلکه بسیار ساده است که خطی مستقیم بین پروموی استون کلد و موجودیت پرو رسلینگ مدرن ترسیم کنیم.
آن قدر ساده است که حتی توضیح آن شاید لزومی نداشته باشد، اما بههرحال بگذارید این طور بگویم که بدون این پرومو، آستین 3:16 ای وجود نخواهد داشت، و در نتیجه اتیتود آرایی، و بدون اتیتود ارا نیز احتمالاً WWE و بدون WWE هیچ خبری از دواین جانسن یا جان سینا، رسلمنیا، شبکه اختصاصی WWE و قراردادهای میلیارد دلاری با FOX ، ESPN و Peacock و... نیز نخواهد بود.
تنها با نگاهکردن به فیلم آن متوجه خواهید شد که این پرومو یک اجرای پرورسلینگ در سطح ممتاز به شمار میرود. بهویژه زمانی که بفهمید استیو آستین کموبیش تمام آن را فیالبداهه اجرا کرده است. چرا که تا آخرین ساعتها قبل از شروع مسابقه، هنوز تصمیم به قهرمانی او گرفته نشده بود.
بااینوجود، اگر یک هوادار پرو رسلینگ نباشید، ممکن است برای شما چندان واضح نباشد که چرا این پرومو برای عاشقان رسلینگ تا این حد مهم بهحساب میآید. پس اجازه بدهید که با جزئیات کامل به بررسی آن بپردازیم. در ضمن از این جا به بعد، بهجای WWE از WWF استفاده خواهد شد که نام این سازمان در سال 1996 بود.
اولین کاری که می خواهم انجام شود، بیرون کردن آن تکه تفاله از رینگ من است.
اولین چیزی که میخواهم توجه شما را به آن جلب کنم، نحوه ادای کلمات توسط آستین است که به حق زیباترین پیوند بین یکصدا و یک شخصیت در تاریخ پرو رسلینگ بهحساب میآید. کشدار اداکردن واژهها، دقیقاً به همان اندازهای انجام میشود که از یک انسان مزاحم یا شرور انتظار میرود. او که متولد تگزاس است، تمام ابعاد یک لهجه جنوبی را، به جز سادهلوحی، در صدایش دارد. او هرگز مثل یک روستایی سادهلوح تگزاس یا سفیدپوستهای طبقه کارگر ساکن جنوب نمیباشد. انتخاب صدای استیو آستین برای شخصیتش که حاصل تنها کمی بم کردن صدای واقعی خودش بود، در هویتبخشی به آن چه که در ادامه به بزرگترین دوره در تاریخ پرو رسلینگ تبدیل شد، کمک شایانی کرد.
دومین موضوعی که میخواهم به آن اشاره کنم این است که چقدر او در انتخاب کلماتش عالی عمل کرده است: " اولین کاری که میخواهم انجام شود" او مشخصاً دارد یک دستور صادر میکند که کاملاً منطقی و به جا است - او لحظاتی قبل پادشاه رینگ لقب گرفته است! - او اکنون از حق فرماندادن برخوردار است و اولین فرمان را بلافاصله صادر میکند. این تصمیمهای بهظاهر کوچک (یک سوپراستار سطح پایینتر احتمالاً تنها میگفت " آن تکه تفاله را از رینگ بیرون کنید") همان چیزی است که آستین را از همقطارهایش جدا میکند.
نه تنها از رینگ بلکه از WWF هم بیروناش کنید. چون که پسر بچه من بهت ثابت کردم، بدون هیچگونه تردید، که تو دیگر به درد نمیخوری.
دوباره این جزئیات بهظاهر کوچک - استفاده از کلمه پسربچه در جمله دوم - هستند که در این جا تفاوتها را رقم زدند. استیو آستین، کسی که 6 ماه قبل حتی هنوز به WWF نیامده بود و بنابراین برای بعضی از حاضرین چهرهای ناآشنا است، جک "د اسنیک" رابرتزی را که نهتنها 9 سال از او بزرگتر است، بلکه حقیقتاً؛ یکی از اسطورههای مردمی WWF در دوران طلایی دهه 80 است، پسربچه خطاب قرار میدهد! این جملهای هدفمند بود که به تأثیرگذارترین شکل ممکن ادا شد. چرا که آن، تنها یک غلو و تظاهر به این که آستین چقدر فکر میکند نسبت به او برتر است نبود که در آن صورت تفاوتی با سایر پروموها نداشت. بلکه بیشتر شبیه به کوبیدن مهر اخراج، و یا به تعبیری دیگر، به منزله کفنودفن کردن یک شخصیت دوستداشتنی با تنها یک کلمه 3 حرفی بود.
درعینحال، آن جمله؛ کاملاً به جا و 100% درست بود؛ جیک رابرتز دیگر به درد نمیخورد. در حقیقت او مجبور شده بود حدود 6 ماه از WWF کنارهگیری کند، تا با مشکلاتی چون اعتیاد به الکل که دوران حرفهای 15 سالهاش را به خطر انداخته بود، مبارزه کند، و در نهایت با کمکگرفتن از مسیح، طبق ادعای خودش، در برابر آنها به پیروزی برسد.
اشاره به این ماجرا حتی اگر صرفاً یک کی فب (واژهای به معنی نشاندادن داستانهای تخیلی رسلینگ، به شکل واقعیت) بوده باشد. مژده صحبت از مسائلی را داد که تا آن زمان هرگز در شوها خبری از آنها نبود، مسائلی که در آن زمان بر زبان آوردن آنها برای همه شوکهکننده بود، درحالیکه چند سال بعد، تبدیل به یک امر کاملاً عادی در دنیای پرو رسلینگ شدند و آغازگر تمام اینها استون کلد بود.
آن جا مینشینی و انجیلات را میخوانی و دعا میکنی؛ این ها تو را به هیچ جا نرساندند. از کتاب مزامیر و از یوحنا 3:16 صحبت می کنی... آستین 3:16 می گوید که به خاک سیاه نشاندمت!
و بله همینجا هستند، آن دوجملهای که WWF را نجات دادند. برای افرادی که در جریان قرار ندارند، ارائهٔ کمی پیشنیاز لازم است. در سال 1996، WWF در بدترین شرایط خود قرار داشت. اگرچه با کار بزرگی که در دهه 80 انجام شده بود، آنها تبدیل به عامهپسندترین کمپانی پرورسلینگ شده بودند و بسیاری از مردم تنها بهواسطه WWF با این حرفه، آشنا شده بودند. (WWF در دهه 80 برای رسلینگ، به منزله نینتندو برای دنیای ویدیو گیم بود)، دهه 90 بااینوجود، غصهای کاملاً متفاوت داشت. رسوایی گسترده از مصرف استروئیدها در اوایل دهه 90، تغییرات گسترده در سلیقه مخاطبین، و خیزش قدرتمند یک کمپانی جدید به نام WCW؛ منجر به این شده بود که در سال 1996 WWF در پایینترین سطح خود از نظر اقتصادی و برنامهگذاری قرار گرفته باشد. WCW که توسط فردی پرنفوذ در جریان رسانهها به نام، تد ترنر اداره میشد، با جذب پولسازترین سوپراستارهای سابق WWF، تقریباً تمامی نگاهها را در دنیای پرو رسلینگ معطوف به خود کرده بود.
همزمان؛ WWF بهسوی ساختن یک شوی مناسب خانواده حرکت میکرد که برای این دوران گذار اسم " New Generation " را برگزیده بودند. آنها سعی داشتند به این طریق، مجدد تاجوتخت خود را از WCW پس بگیرند. در این دوره تمرکز بر پرورش استعدادهای جدید و داستانهای اخلاق محور بود، اما این استراتژی منجر به ساخت شخصیتهای کارتونی و استوری لاینهای کلیشهای شده بود. این مسیر به بیراهه میرفت، و اگر WWF آن را ادامه میداد، بهاحتمال بسیار زیاد مجبور به جمعآوری برنامههای خود برای همیشه میشد، مثل بسیاری از کمپانی های رسلینگ دیگر که درگذشته محکوم به سقوط شده بودند.
پروموی آستین در سال 1996، اولین نشانه واقعی از یک تغییر در شرایط بود. (تنها به واکنش مردم بعد از پایان این جمله دقت کنید، هنوز در زمانی نبودیم که هواداران به شنیدن چنین حرفهایی از قهرمانانشان عادت کرده باشند) استون کلد نهتنها اعتقاد مذهبی یک فرد را به تمسخر گرفت، (سوژهای به مراتب بالاتر از سوژهای عادی دنیای رسلینگ) بلکه در حال از بین بردن مرز استوری لاین و واقعیت بود، در دورانی که مردم برای داستانهای تخیلی رسلینگ احترام زیادی قائل بودند.
جیک رابرتز حقیقتاً کسی بود که به مسیحیت اعتقاد داشت. او کسی بود که نجات پیدا کردن از دامن اعتیاد به الکل را، مدیون پناه بردنش به مسیح میدانست. به همین دلیل WWF هم از زندگی واقعی او برای ساخت کاراکترش که فردی با ایمان بود، الهام گرفته بود و سپس استیو آستین بهکلی شخصیت او را خورد کرد.
طبق شنیدهها، به آستین تفهیم شده بود که باید پرومویی با داک هندریکس (مرد دیگری که در آن کلیپ حضور دارد) به عنوان یک کاراکتر هیل کات کند و در آن به اعتقادات جیک رابرتز هم کنایه ای بزند، و آستین آن را این گونه انجام داد. چقدر آستین برای این جملات فکر کرده بود، مشخص نیست؛ اما به نظر حداکثر زمانی که برای آمادهسازی سخنرانی خود داشته، در حین برگزاری شو بوده است. شویی که او در آن علاوه بر انجام دو مسابقه، به علت مصدومیتی که برایش پیش آمد، یک سفر اجباری به بیمارستان نیز داشت. سوای هر چیزی که در پشت پرده باشد، نتیجه کاملاً مشخص است: آستین مشهورترین لفظ در تاریخ رسلینگ را ساخت، و رسلینگ به زودی از همیشه محبوبتر خواهد شد.
جملات آستین شوکه کننده و فراتر از کمی توهین آمیز بودند، اما در عین حال چیزی در آنها بود که بیش از نیم دهه فقدان آن در برنامههای WWF حس شده بود و بیدلیل نبود که تا این حد جذابیت داشتند. تی شرت های خاص " Austin 3:16" شبانه روز فروش میرفتند و تا سالها بعد از این رویداد - حتی دههها - غیرممکن بود که شویی از WWF ببینید و این لفظ در میان تی شرت ها و یا تابلو های در دست تماشاچیها به چشم نخورد. طبق گزارشها، تنها در سال 1998، WWF بیش از 12 میلیون تی شرت Austin 3:16 فروخت. درست در زمانی که این بیزینس در تاریکترین روزهای خودش بود، آستین در یکلحظه خودش را به یک مگا استار پولساز تبدیل کرد.
تمام کاری که باید بکند، این است که برود برای خودش یک بطری تاندربرد ارزان بخرد و سعی کند کمی از شجاعت روزهای اوجش را زنده کند.
اگر توهین آستین به اعتقادات مذهبی یک فرد، در زمان خود بیحرمتی به شمار میرفت، این جمله حتی در عصر حاضر هم شوکهکننده است. با یادآوری مجدد این نکته که جیک رابرتز در زندگی واقعی خود سابقه اعتیاد به مصرف الکل داشت، و درحالیکه بسیاری از هواداران جوان این موضوع را بخشی از استوری لاین در نظر میگرفتند، آستین بهوضوح، قصد دیگری داشت.
در مدت تنها چند سال بعدازاین پرومو، WWF شکل محتوایی خود را از دورانی که "New Generation" لقب گرفت، به دوران افسانهای "Attitude Era" تغیر داد. (حتی بسیاری از مردم همین پرومو را آغازگر اتیتود ارا در نظر میگیرند)، این تغییر نگرش، نشانههایی از تغییر یک شوی مناسب جمع خانواده به یک شوی مخصوص بزرگسال داشت. آستین در کانون این تغییر بود و بعدازاین که او قانون نانوشتهای که کشتی گیران را از پیشکشیدن مسائل زندگی خصوصی یکدیگر به دعواهای داخل رینگ منع میکرد، زیر پا گذاشت، WWF تصمیم گرفت به دنبال رد پای او حرکت کند. به بیان دیگر، WWF به استوری لاینهایی روی آورد که موضوعاتی چون ماورا طبیعت، خشونتهای گنگستری، روابط نامشروع، خودکشی و داستانهایی بیپایان از کلیشههای نژادپرستانه را شامل میشدند.
منزجرکننده و شوکهکننده بود، اما درعینحال موفقترین دوره در تاریخ پرو رسلینگ به شمار میرفت. با گذشت کمتر از 6 سال از پروموی استیو آستین که آغازگر اتیتود ارا در نظر گرفته میشود، WWF تمام کمپانیهای رقیب را از دور رقابت خارج کرد و باری دیگر، تنها کمپانی مهم رسلینگ به شمار میرفت.
به عنوان پادشاه رینگ، به تک تک سوپراستارهای WWF هشدار می دهم. برایم کوچکترین اهمیتی ندارد که آن ها چه هستند. همه آن ها در لیست من قرار دارند و این لیست استون کلد است. من قصد دارم به سراغ تک تک آن ها بروم. تا زمانی که پای این عنوان قهرمانی در میان باشد، برایم اهمیتی ندارد که دیویی بوی اسمیث باشد یا شان مایکلز، دوران استیو آستین فرا رسیده است و زمانی که آن تایتل شات را بگیرم، شما به قهرمان بعدی WWF نگاه می کنید. و این ختم کلام است، چرا که استون کلد اینطور می گوید.
بخش آخر این پرومو کمی بیشتر شبیه به یک سخنرانی استاندارد در دنیای رسلینگ است، البته، توجه به شیوه ادای کلمات توسط استون کلد و فرازوفرودهای بهموقع صدایش، هر کشتیگیر دیگری را شرمنده میکند. بااینوجود، همچنان نکاتی جذاب که توجه ما را برای بحثکردن جلب کند، در آن وجود دارند.
من عاشق زمانی هستم که او میگوید " برایم اهمیتی ندارد که آنها چه هستند" بجای این که "چه کسی" هستند. درحالیکه شاید این تنها یک اشتباه کلامی باشد، توجه به این نکته که در آن زمان رسلرهای WWF بیشتر با آن چه نشان میدادند تعریف میشدند تا با آن کسی که در واقعیت بودند، به این جمله ارزش میدهد. این پرومو در دوره ای بود که اغلب رسلرها، هر کدام گیمیک یک شغل را داشتند. برای مثال شخصیتهای مثل مرد راننده، راک استار، دندانپزشک، چندین کشاورز، مامور مالیات، لولهکش و... اگر چه آستین احتمالاً در این جا، تنها مرتکب یک خطای کلامی شد، اما به هر حال خطایی به جا بود و جواب داد.
همچنین خط آخر " و این ختم کلام است، چرا که استون کلد اینطور میگوید" از همان لحظه به بعد تبدیل به یک لفظ یا اصطلاح در تاریخ رسلینگ شد، و تا سالها بعد به منزله نقطه پایانی در انتهای تمام پروموهای استیو آستین استفاده شد، و معمولاً تماشاچیان هم آستین را در هنگام گفتن آن همراهی میکردند. تعامل با جمعیت که استیو آستین آن را محبوبتر از پیش کرد و به اوج رسانید، یکی دیگر از المانهایی است که در تعریف اتیتود ارا قرار میگیرند و به موفقیت بی سابقه آن دوران منجر شدند.
با این وجود، قطعاً سوپر استارهای دیگری هم بار پرو رسلینگ را در دوران تاریکش بر دوش کشیده اند و آن را به این صنعت جهانی امروز تبدیل کرده اند، هرگز نمیتوان گفت اگر بسیاری از آنها در کمپانی دیگری به جز WWE فعالیت میکردند، بازهم WWE این گونه به راه خود ادامه میداد. برای مثال، من نمیتوانم بپذیرم که دواین جانسن و کاریزمای بیپایانش در جای دیگری به جز WWE نمیتوانست به موفقیت برسد.
27 سال پیش در چنین روزی، استیو آستین یک سخنرانی 70 ثانیهای فیالبداهه در میلواکی ارائه داد، و به دنبال آن یک پدیده فرهنگی و یک بیزینس میلیارد دلاری متولد شد. بدون توجه به دیدگاه شخصی هر فرد، پرو رسلینگ به عنوان ترکیبی از هنر و ورزش - که قطعاً شما این حق را دارید که آن را آشغال در نظر بگیرید، اگر این چیزی است که به آن باور دارید - پدیده ای جالب و در خور توجه است.
نظرات زیادی درباره این پرومو خواندهام و یکی از بهترینها به این شکل بود: دو سخنرانی بزرگ در تاریخ ایالات متحده ماندگار شدند، اول I HAVE A DREAM از مارتین لوتر کینگ و دوم AUSTIN 3:16 از استیو آستین