برادر یاسریه بار درد کلیه داشتم رفتم اورژانس
یه تصادفی اوردن دستش از مچ به پایین قطع شده بود و استخون ارنجش زده بود بیرون
منم حالت تهوع داشتم تا اینو دیدم رفتم دستشویی بالا اوردم
جالبیش این بود با اون یکی دستش رو تخت نشسته بود ریلکس داشت با گوشیش حرف میزد و میخندید من پشمام ریخته بود از ریلکس بودنش
اونوقت نیمار ... 😁