کریستین رونالدو ۵ صبح بهم زنگ زد بلند شو تنبلی رو بزار کنار اگه نیخای سیکس پک داشته باشی باید بریم کوهنوردی
من گفتم آخ جون کوه نورد نالدو الان میام
بعد سریع هاضر شدم و به رونالدو سلام دادم
گفتم کریس فقط با تله کابین میریم دیگه
رونالدو گفت خخخ نه از این خبرا نیس باید بریم و برگردیم پیاده
من گفتم چتوری تو این برف
بعد رونالدو گفت مگه سیکس پک نمیخوای؟
بعدش خاستم کیک و نوشابه بخرم ولی کریس اعصبانی شد گفت فقط دوق
گفتم آخه مگه کیک با دوق میخورن
رونالدو: خب با اب بخور ولی نوشابه بد بد بد بد
یهو حمقن لحضه ی نوری رو بالا سرمون دیدیم!
گفتم کریس این چیه
رونالدو: اون ی یوفو هست
بعدش سفینه یوفو ما رو کشید بالا و با سرعت نور هرکت میکرد
من گفتم چیکار کنیم کریس ما رو دارن کجا میبرن
رونالدو: همش تقسیر توعه دیگه هی سیکس پک میخوام سیکس پک میخام
من: خب کریس خودت هی گفتی دوق با کیک
بعد گفتم کریس چقدر اجیب ما دیواره های یخی قطب جنوب رو رد کردیم پس چرا زمین تموم نشد این سرزمین ها دیگه چیه
بعد رونالدو گفت نقشه رو ببین تو نقشه اینجا نوشته بعد از قطب جنوب هم ۳۰ قاره و کشور داره زمین یعنی اینها چی هستند پس چرا گفتن قطب جنوب تهشه؟
بعد گفتم حتما این آدم فضاییا پس میدونن زمین تخته یا گرد بیا بپرسیم
بعد یوفوعه گفت هوی ما فقط یوفو زمینی هستیم
گفتم یوفو زمینی؟
گفتش آره
بعد کریس گفت اصلا چرا ما رو آوردین اینجا
بعد یوفو گفت دستور اومده باید کریستیانیو رونالدو به بخش خارج از لوکیشن زمین یعنی سرزمین های بعد قطب جنوب انتقال پیدا کنه!
ما هم ماموریمو مزور
بعد گفت وقتشه اینجا پیاده شین
بعد گفتم لا اقل نا رو تا جلوتر ببر ببینیم ته زمین کجاست
یوفو: انتهایی نداره! من خیلی جلوتر رفتم و جلوتر از این فعلا جز آب چیز دیگه ای ندیدم و هتی نشخص نیست شکل زمین چون انتهایی نداره
بعد من و رونالدو به شدت شوکه شدیم
بعدش یوفو با لگد پرتمون کرد بیرون
بعد کریس گفت نگاه اینجا چقدر سرسبزه و قشنگه و درختای بزرگ زیاد داره
من گفتم وای دایناسووور
بعدش گفتم چیکار کنیم کریس
رونالدو کبیر گفت بیا پشت برگ قایم شو
بعدش کریس گفت اینا منقرظ شده بودن که
من: حمونطور که تو رو به خارج از لوکیشن انتقال دادن این سرزمینی که نمیشناختیم میتونم بگم اینها قبل تو به این سرنوشت دچار شدن الانم هتما میگن کریس زبونم لال فوت شده قافل از اینکه منتقل شدی به این لوکیشن
بعد رونالدو تعجب کرد که چرا مافیا به خارج از لوکاتیون انتقالش داده (خب من گفتم لوکیشن ولی درستش لوکاتیونه چون Location انگلیسیش ایتطوره)
خیلی چیزهای اجیب اونجا دیدیم قول و اژدها هم دیدیم
بعد گفتم هالا فهمیدم کریس چرا قطب جنوب رو. با یخ پکشوندن شاید میخان این چیزا رو مردم نبینن
بعدش رونالدو گفت هر تور شده تا ی اژدها بهمون همله نکرده باید فرار کنیم
بعدش ی شکارچی ما رو دید گفت شما اینجا چیکار میکنید
کریس: عه اینجا آدم هم هست
شکارچی: خب میخاستی نباشه
بعد من ماجرا رو به شکارچی تریف کردم و گفت آهااان!..
ما رو برد به قسمتی که مردم زندگی میکردن دیدیم چقدر خوبه نه آلودگی نبود نه جنگ و...!
بعد هتی فهمیدیم اون شکارچی جوون ۳۴۴ سالشه
بعد رونالدو بزرگ گفت چتوری تو این سن زنده ای
اون گفتش تو ابنجا همه حداقل ۴۰۰ ۵۰۰ سال عمر دارن چون اینجا همه چیز پاک و سالمه
بعد کریس گفت آها یعنی نوشابه نمیخورین
یدفعه ی آلمه سفیه بالا سرمون دیدیم
که داشتن شلیک میکردن
اون گفت وای من تا هالا جنگ ندیده بودم
بعد کریس گفت شما که اینجا خیلی از ما تکنولوژی بیشتری دارین خب وارد مبارزه بشید
یدفعه نئوزوروس اومد پایین و کریستین رو دستگیر کرد و گفتش ها ها ها برای این که بتونیم زمین رو نابود کنیم باید اول تو رو بکشیم رونالدو چون تو از نور هستی و تا وقتی باشی زمین از بین نمیره یحور تلسمه
گفتم پس برای حمین کریس رو آوردین اینجا بدجنسا
نئوزوروس گفت آره با شاه جهان قراراداد بستیم تا کریس رو بیاره اینجا کلکشو بکنیم چون تو اون قسنت از زمین که معروف هست نمیتونستیم
ولی توجه منو ی ماشین پرنده جلب کرد اونجا خیلی تکنولوژی های جالبی بود
من گفتم پس بیا بر سر کریس بجنگیم نئوزوروس!
رفتم پشت ماشین پرنده و موشک شلیک کردم
کریس پناه گرفت
ولی نئوزوروس نیروهای تاریکی رو فرا خوند اونها خیلی بودن و من یکی
اما اینجا ساکنان خارج از لوکاتیونی زمین اومدم به کمکم و تو ی نبرد ما پیروز شدیم و نئوزورس مجبور به فرار شد
بعدش خیلی ازشون تشکر کردیم و گفتیم ما به لطف اومدن به اینجا هقیقت زمین و زمان رو فهمیدیم
ما براتون خیلی دردسر درست کردیم
اما ساکنان گفتن خیالی نیست تبهکاران تو این قسمت کنترل ندارن و سمت دهکده شما رو تصاحب کردن ما غمی نداریم شما هم آگاه بشید و تبهکاران رو شکست بدید زندگی مثل ما خاهید داشت
بعد رونالدو گفت امشب با الفتح بازی داریم منو برگردونید
من به کریس گفتم اینجا خیلی بیشتر خوش میگذره که نگاه کن
اما رونالدو کبیر بازم نشون داد خیلی مسئولیت پزیره و نمیتونه تیمشو تنها بزاره برای حمین درخواست داد با ماشین پرنده ما رو برگردونن به حمون جایی که بودیم
به هر حال ما برگشتیم اما از این سفر حیجان انگیز خیلی چیزها یاد گرفتیم...