مصاحبه از الیور برکنر، کیکر
وقت مصاحبه برای ساعت 11 در رم تنظیم شده و جیانلوییجی راس ساعت آنجاست. به محض رسیدن، نگاهی به کاپ جام جهانی روی میز میاندازد، آن را بر میدارد و میگوید :
سنگین است!
از آگوست 2023، جیانلوییجی بوفون رسما وارد عرصههای مدیریتی فوتبال شده و اکنون مدیر ورزشی آتزوری است. با وجود پوشیدن کت و شلوار مدیران جی جی، هنوز همان صراحت لهجه دوران فوتبال، همان انرژی هنگام مهار توپ و همان هاله الهام بخش قهرمانی جهان را اطراف خود دارد.
جی جی بوفون، در مصاحبه با هفته نامه کیکر از تصمیمات شجاعانه خود در زمین فوتبال، در اتاق مدیریت فراتر از آن میگوید

میراث جانی ریوا و جانلوکا ویالی
سینیور بوفون.... حالا که دو سال از بازنشستگی تان میگذرد، هنوز هم اگر در پارک توپی به سمتت بیاید سعی میکنی مهارش کنی؟
راستش را بخواهید الان دیگر آنطور نیست. من همیشه با اشتیاق بازی میکردم. در کودکی، این اشتیاق بی حد و حصر از درون من میجوشید. هر چه سن بالاتر میرود این اشتیاق فروکش میکند و من مجبور بودم با ایجاد چالشهای جدید برای خود این اشتیاق را افزایش دهم. بنابراین، وقتی در پارک چالشی برایم نباشد، واکنشی هم نشان نخواهم داد (لبخند)
آیا شما از آن دسته افرادی هستید که بلافاصله پس از بازنشستگی به سراغ برنامه بعدی زندگی خود میروند؟
من برای این چیزها برنامه ریزی و محاسبه نمیکنم. این سیر طبیعی، به نظرم جنبه مثبت زندگی من است. شاید به گمان بسیاری این ناپختگی باشد اما این راهی است که من برای رسیدن به خوشبختی یافتم.
به سبکی و سبکبال بودن نیاز دارم. این حس نیازمند آن است که کمی خودتان را دست کم هم بگیرید. چه ایرادی دارد؟ البته توجه به اهداف زندگی اهمیت دارند اما نباید منجر به وسواس در رسیدن به آنها باعث شوند.
شعار من همیشه این بوده: میتوانم به هر هدفی به برسم. اما نه به هر قیمتی. شادی بدون دغدغه از همه چیز برایم اهمیت بیشتری دارد.
ظاهرا این لذت و شادی برای شما بدون فوتبال میسر نیست. اکنون جانشین اساطیر بزرگ فوتبال ایتالیا در سمت مدیر ورزشی، جانی ریوا و جانلوکا ویالی شده اید...
من، هیچوقت درباره کسی بدگویی نمیکنم اگر با کسی مخالف باشم، سعی میکنم فقط سکوت کنم. از سوی دیگر وقتی از کسی تمجید کنم، مطمئن باشید این چیزی است که از قلب من برآمده.
در فوتبال این عصر ایتالیا شاید پنج نفر باشند که من ستایشگر آنها هستم. و جیجی (ریوا) و لوکا (ویالی) در این دسته قرار دارند. دلیل آن، هوش، وقار، صداقت و انسانیت آنهاست. میراث آنها برای من یک هدیه است و در عین حال بار یک مسئولیت بسیار بزرگ.
ورزش، از من انسان بهتری ساخته و میتوانم تشخیص دهم چه کسی از من بزرگتر است. هر دوی آنها بهتر از من بودند بنابراین به سختی میتوانم دستاوردهایشان را تکرار کنم. قول داده ام که تمام تلاشم را بکنم تا آنها را شرمسار نکنم. امیدوارم گاهی کمک آن دو نفر از بالا به من برسد...
جیانی ریوا انسان بهتری از من بود
برلین، برلین
سال قبل، خیلی زود با مسابقات یورو وداع کردید. آنهم در برلین...
برلین، همیشه برایم جایگاه مهمی دارد. یک خاطره خارق العاده و دو خاطره تلخ. ما در سال 2006 در آنجا قهرمان جهان شدیم، در 2015 با یووه مغلوب بارسا و در تابستان قبل برابر سوئیس از یورو 2024 کنار رفتیم. این یعنی دفعه بعد که به برلین بیاییم یک موفقیت را جشن خواهیم گرفتم (خنده)
با این حال خاطره سال 2006 به قدری برایم بزرگ است که به برلین، همیشه با حسی خوب نگاه میکنم.
خاطره شیرین برلین
چرا در یورو 2024، ایتالیا در آن رقابتها عملکرد ضعیفی داشت؟
من اعتقاد داشتم پس از یک هشتم میتوانیم بهتر شویم. ما مسابقات را خوب شروع کردیم اما اسپانیا نفسمان را گرفت. ما آنشب بسیار بد بازی کردیم در حالیکه میتوانستیم بهتر باشیم. وقتی برابر کرواسی در آخرین ثانیه ها گل زدیم، گمان میکردیم وقت نمایش سطح بالاتر تیم فرا رسیده.
جرقه ای که در تورنمنتها ناگهان یک تیم را جلو میبرد برای شما اتفاق نیفتاد
بله، موتور ما روشن نشد. ما نتوانستیم یک مجموعه واحد و منسجم باشیم. چیزی کم داشتیم. نمیدانم چه چیز اما مطمئنم گمشده ما، کیفیت تیم نبود. برخی میگفتند تو دیوانه شده ای. تو به این سطح بازیکنان قانع هستی. اما من باور دارم مشکل اصلی ما، ضعف بازیکنان یک نسل نیست.
وضعیت کنونی آتزوری را چطور ارزیابی میکنید؟
ایتالیا یک تیم جنگنده با مربی باهوش و کاریزماتیک، لوچیانو اسپالتی، و بازیکنانی است که برای باشگاههای بزرگ به میدان میروند.
بعد از بازیهای یورو، بحث هایی صورت گرفت و همه مشتاق بودند که از نو شروع کنند. نتایج گویای این میل رو به جلوی ماست، اما اکنون زمان آن است که کار شش ماه گذشته را در دو بازی مقابل یکی از قوی ترین تیم های تاریخ تایید کنیم.
این بدان معنا نیست که صرفا باید آلمان را شکست دهیم. این به معنای رقابت در بالاترین سطح و در شرایط برابر در 180 دقیقه است. این مهمترین دستاورد چنین بازیهایی است. اگر بازهم مثل قبل تفاوت دو تیم را جزئیات رغم بزند، باید به هر دو تیم تبریک گفت.
میزبان بازی برگشت، دورتموند است. حتما از این انتخاب راضی هستی!؟
آه دورتموند. این شهر میتواند خانه دوم من باشد. یکی از اولین نمایشهای اروپایی ام با پارما را در آنجا انجام دادم. در جام جهانی 2006، از آنجا به فینال رسیدیم، در یک هشتم نهایی 2015، برابر دورتموند 3-0 پیروز شدیم و در اولین بازی یورو 2024 در وستفالن آلبانی را شکست دادیم. اعتراف میکنم دوست دارم همیشه به آنجا بیایم.
دورتموند شهر دوم من
پدر بزرگ مهربانی به نام آتزوری
این هم شهریهای شما در توسکانی را ناامید نمیکند؟ خانه چقدر برایتان اهمیت دارد؟
بدون آن من چیزی را از دست میدهم. بدون آن، من یک انسان بدون گذشته خواهم بود. تعلق به ریشه ها، شاید شما را احساسی و شکننده کند، اما در حقیقت چیزی است که به کمک آن روی زمین می ایستید. من، عملا از چیزی نمیترسم. شاید نوعی جنون باشد اما اگر منطقی پشت آن باشد، به شما کمک میکند تا تصمیمات جسورانه ای بگیرید. حتی اگرهمه چیز بد پیش برود، باز هم دنیا به پایان نرسیده...
من، خانواده، پدر و مادر و خواهرانم را دارم. دوستان دوران کودکی در محله قدیمی ام که در آن حس راحتی میکنم. این ثروت من است. شناسنامه من که تضمین کننده خوشبختی من است.
نقش خانواده در موفقیت شما چقدر بوده؟
در کودکی، هر سال مدتی را با عمو، عمه و مادربزرگم در فریولی میگذراندم. در آنجا ساعت پنج صبح صدای مغازه داران را میشنیدم که برای باز کردن مغازه خود راهی محل کار هستند. عموی دیگرم ساعت چهار صبح، سرحال از خانه بیرون میزد و بعد از ظهر بر میگشت. عصرها، ساعت 7:30 همه در رختخواب بودند. البته من به عنوان یک پسربچه این زندگی را درک نمیکردم اما وقتی بزرگتر شدم دریافتم برای رسیدن به هدفی در زندگی باید چیزهایی را فدا کنید و در عین حال عشق و اشتیاق رسیدن در وجودتان شما را به جلو ببرد.
در جایی گفتی پارما مثل مادرت، یوونتوس پدرت و پاری سن ژرمن بهترین دوست توست. تیم ملی کیست؟
پدربزرگ مهربانی که که همه را در آغوش می گیرد (می خندد). در فوتبال امروز، تیمهای ملی برخلاف سطح باشگاهی همچنان بر اصول، احساسات شرافتمندانه و احترام استوارند، بدون اینکه به سمت ملیگرایی مفرط یا محرکهای غیر ورزشی سوق پیدا کنند.
از طرفی بازیکنان ملی پوش کاملا تحت مراقبت هستند تا رویای یک ملت را تحقق بخشند.
یکی از یوونتوس طرفداری میکند ، دیگری از بولونیا، سومی از مودنا... . آتزوری این قدرت را دارند که همه را وادار به در آغوش کشیدن یکدیگر کنند. در هیچ جایی چنین جادویی را تجربه نخواهید کرد.
خودم را خوش شانس می دانم که بخشی از تاریخ باشگاه بزرگی مثل یوونتوس شده ام.
من به معنای واقعی، یک ایتالیایی مغرور و شاد هستم. اگر کسی از من میپرسید ترجیح میدهی، نمیدانم، انگلیسی، آمریکایی یا چینی بودی، میگفتم: نه، من برای ایتالیایی بودن متولد شده ام.
خانواده بوفون ها
عنوان مزخرفی به نام بهترین جهان
تو همیشه مثل یک فوتبالیست عاشق به نظر میرسی....
همینطور است من همیشه مجذوب احساسات ضعیفترها و باشگاههای کوچک بودم. این ترکیبی از شجاعت، عرق، اراده و روح جنگجوییست. زیبایی فوتبال این است که به یک مدینه فاضله و هدف برتر ایمان داشته باشی، زمانی که قدرت تو در واقع فقط به پنج می رسد، در ذهنت بتوانی تا هزار بشماری. همه ما رویایی داریم و میتوانیم رسیدن به جایگاههای غیر قابل تصور را رویاپردازی کنیم. مطمئنم همه این کار را انجام دادهاند..
من قبل از هر چیز یک هوادار فوتبال بودم و هستم. یک طرف دار تیفوسی.
این به من کمک کرد که هرگز خود را تافته جدابافته ندانم، هرگز احساس نکنم که کسی خاص یا خدایی روی زمین هستم. فوتبال به من کمک کرد تا زندگی خوبی داشته باشم و احترام دیگران را به من جلب نمود. همیشه با هواداران، مخصوصاً آنهایی که در سکوها بودند، پیوند قوی داشتم، زیرا من هم آنچه آنها فکر و احساس می کردند را تجربه میکردم.
بارها به من گفتهاند: معلوم است نمی دانی چه جایگاهی در دنیا داری این چیزی است که تو را قوی می کند!
شاید حق با آنها بود. اما صادقانه بگویم، هیچگاه به عناوین مزخرفی چون بهترین دروازه بان جهان اهمیتی ندادم. به نظر من. پزشکی که یک بیمار را نجات می دهد یک فرد خاص در جهان است نه من. خوش شانس بودم که این استعداد فوتبالی به من داده شد... چیزی که باعث شد بتوانم اشتیاقم را به شغلم تبدیل کنم و بیشتر از خواسته هایم از آن لذت ببرم. در چنین شرایطی نیازی به تعریف و تمجید ندارم...
جی جی بوفون یکی از تیفوسی ها
بارها به اشتیاق اشاره نمودی. آیا اشتیاق فوتبال، نسبتی با سرمایه گذاران خارجی دارد؟
فوتبال تغییر کرده و شاید کمی ذوق و و فاکتورهای انسانی خود را از دست داده. من به آن ذوق و شوق نیاز داشتم، حتی اگر فقط یک توهم باشد.
ایجاد چنین شوق و ذوقی در بازیکنان اکنون دشوارتر شده است زیرا بسیاری از باشگاه ها به تجارت فکر می کنند، کمتر به تعلق یا نوشتن تاریخ می اندیشند. دیگر هیچ ارزشی برای بازیکنی که دوران بازی خود را وقف یک باشگاه کند وجود ندارد و من بیشتر فکر می کنم که باشگاه ها دیگر علاقه ای به چنین داستانی ندارند و حتی ممکن است آن را مخل کارهای خود بدانند.
از اینکه برای پی اس جی خارج از ایتالیا بازی کردی پشیمان نیستی؟ آنهم در حالیکه پیش از آن باشگاهی چون بارسلونا پیشنهاد داشتی
نه اصلا. من خودم را خوش شانس می دانم که بخشی از تاریخ ابرباشگاهی مانند یوونتوس شده ام، همین امر در مورد پارما نیز صدق می کند، جایی که در سیزده سالگی فوتبالم را آغاز کردم و در همان جا در سری بی به پایان رساندم.این شهر و باشگاه همیشه جایگاه ویژه ای در قلب من خواهد داشت.
در پاریس من و خانواده ام لحظات فوق العاده ای را گذراندیم، بچه ها هنوز می پرسند: بابا، کی به پاریس برمی گردیم؟ جوابشان فعلا کمی پیچیده است، آن هم با بی برنامگی من. (می خندد)
کار با توماس توخل در آنجا چطور بود؟
توخل هنرمند واقعی بود و هست.مردی بسیار دقیق است. باهوش، حیله گر و با غریزه عالی.
اما این ها هم برای فتح لیگ قهرمانان کافی نبود، انگار برای آنها نفرین شد.
ما در آن فصل مدعی قهرمانی به شمار نمیرفتیم، اما تیم واقعا قدرتمندی داشتیم. چنان همدلی بین بازیکنان و مربی وجود داشت که می توانست به پیروزی منجر شود. سپس، زمانی که به نظر میرسید همه چیز به خوبی پیش میرود پس از پیروزی 2-0 در الدترافورد ناگهان رویای ما به پایان رسید.
آمیزه ای از بی دقتی، عدم تمرکز و کمی بدشانسی همه چیز را در بازی برگشت با منچستریونایتد در خانه برای ما به هم ریخت. ما 3-1 باختیم واین یکی از دلایل جدایی من بعد از یک سال بود.
پاریس
به خاطر حذف در یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان؟
نه فقط به آن دلیل، بلکه به خاطر نوع آن شکست. احساس گناه می کردم، نه به خاطر خطای دروازه بانی، بلکه به این دلیل که حضورم در آنجا را بی فایده می دانستم. من در 40 سالگی به عنوان یک رهبر با تجربه به آنجا رفتم تا دقیقاً در چنین لحظاتی نقش خود را ایفا کنم. اما نتوانستم.
من همیشه ابتدا به دنبال عیب در خود هستم و دخالت نکردن فریاد نزدن و تهییج نکردن تیم در آن زمان اشتباه من بود.
و برای مجازات خود، به یووه بازگشتی تا دو سال به عنوان گلر ذخیره بازی کنی؟
(می خندد) نه. این یکی دیگر از چالش های من بود. یک رویای زیبا، شاید دوباره با دوستان قدیمی جام را بالای سر ببریم. از طرفی با آن تجربه، امروز میتوانم به کسی که روی نیمکت غر میزند بگویم: باور کن، اگر من دو سال روی نیمکت را تحمل کردم، تو هم میتوانی.
هنرمندان، تنها میمیرند...
رویای کسب جام محقق نشد و حضورتان برای ششمین بار در جام جهانی هم با حذف ایتالیا در بازیهای انتخابی ملغی شد. کدامیک بیشتر به شما ضربه زد؟
در این موارد، تقصیر من بسیار کم رنگ بود. در پلی آف جام جهانی دو بازی بد مقابل سوئد انجام دادیم. بعد از حذف ناامید شد. اما آنقدرها هم افسرده نبودم.
زمانی که شروع کردم، هدفم حداکثر پنج جام جهانی بود که به آن رسیدم. در اولین جام جهانی در فرانسه 98 با خودم گفتم: بیا جیجی، تو می توانی تا پنج هم بروی!
و در پنجمی گفتم: وای، تو می توانی یکی بیشتر هم به دست بیاوری، هیچ قانونی وجود ندارد که حضور در شش جام جهانی را ممنوع کند!
برای این هدف سخت تلاش کردم و از نظر جسمی و روحی در بهترین حالت بودم. من فهمیده بودم که هیچ کس دیگری نمی تواند برای شما محدودیتی تعیین کند. احساس باورنکردنی بود. آنقدر قوی که حتی به هفت جام جهانی هم فکر میکردم. البته در هفتمی به عنوان گلر دوم یا سوم. اما همه اینها فقط یک تئوری بود.
حالا، ما نسلی از بچههای طرفدار آتزوری را داریم که اصلا سرود تیم در جام جهانی را نشنیدهاند. آلبوم عکس ملی پوشان قبل از تورنمنت را تکمیل نکرده. و این غمانگیز است. حضور در جام جهانی قبلا برای فوتبال ایتالیا امری بدیهی بوده اما اکنون یک دستاورد به شمار میرود. اگرچه همین هم میتواند اشتیاق برای شرکت در تورنمنت نهایی را افزایش دهد.
5 جام جهانی پیش روی بوفون
پسرت، توماس اخیرا اولین بازی ملی خود را برای تیم زیر 18 سال انجام داده و اندکی بعد در تیم دسته دومی پیتسا به میدان رفته. از اینکه او دروازهبان نشده نارحتی؟
واضح است که او در تصمیمگیری هایش از من باهوش تر عمل میکند! من به تازگی به او گفتم، اینکه هر دوی ما در 17 سالگی اولین بازی مان را انجام دادیم عالیست. البته من برابر ای سی میلان و تو برابر اسپتزیا! (خنده)
به دور از شوخی، خود او میخواست مهاجم شود. و من چیزی جز این به او نخواهم گفت. حقیقت این است که او امروز در تصمیمات خود بالغ تر از نوجوانی من است.
بله خب او حداقل با دستکش هایش صحبت نمیکند. چیزی که قبلا گفتید اگر قرار است فیلمی در مورد جیانلوییجی بوفون ساخته شود، عنوان "نجواکننده با دست کشها" مناسب آن است زیرا با دستکش هایتان صحبت میکردید..
(لبخند) با نگاه به گذشته، من احساس خوبی دارم. همیشه به دنبال چالش بودم و شاید به این دلیل برای فتح لیگ قهرمانان راهی رئال مادرید نشدم. این افتخار همراه با یووه بود که برایم ارزش داشت. من با یووه به سری بی رفتم و با افتخار آن روزها را به یاد میآورم زیرا همیشه ارزشهای انسانی را بر کسب افتخار مقدم شمردم.
افتخار می کنم، حتی اگر می توانستم عناوین معتبرتری در جاهای دیگر کسب کنم. من ترجیح میدهم یک رویاپرداز باشم که به موفقیت های زیادی رسیده است. بله در رقابتهای اروپایی یک بازنده تلقی میشوم که در یک قدمی افتخار شکست خورده. سه فینال لیگ قهرمانان اروپا و یک یورو اما در طول تاریخ، قهرمانان معمولاً بازنده هستند و هنرمندان غالبا در تنهایی می میرند، اینطور نیست؟ در زمان حیاتشان از آنها انتقاد میکنند و وقتی دیگر نیستند، او را مثل یک قدیس ستایش میکنند: چه قهرمانی!
رویای بر باد رفته اروپایی
آیا قهرمانان واقعی در فوتبال وجود دارند؟
من رویایی دارم که مدام تکرار می شود. نمیدانید چند بار تصور کردهامان را کردهام. شبیه یک انیمیشن. مهم نیست که چقدر دیوانهکننده به نظر میرسد اما..... آیا در جنگی مانند آنچه اکنون در اوکراین یا فلسطین رخ میدهد، ممکن است کریستیانو رونالدو، مسی، مارادونا، پله یا بوفون ناگهان وارد خط مقدم شوند و سربازان جنگ را متوقف کنند؟
فکر نمی کنم اینطور شود.
این در حالیست که طرفداران فوتبال در جهان آنقدر زیاد هستند که ما میتوانیم چنین قدرتی داشته باشیم. اما برای حل تعارضات اغلب ما فاقد شجاعت، میل یا باور هستیم. ما خود را به کاری که برای انجام آن متولد شده ایم محدود می کنیم: فوتبال.
شاید این اشکالی ندارد. اما باور دارم که میتوانیم کارهای بیشتری انجام دهیم و چیزی بسیار بسیار معنادارتر خلق کنیم.