امروز شاهد صحبت های گوناگونی بوده ایم... صحبت هایی که چندان به مذاق طرفداران جزیره خوش نیامده...
امروز روز فلش بک به گذشته است...
شاید قیصر از شدت پیری به یاد نمی آورد فریاد های چارلتون را... شاید آلمان چندان نمی خواهد شروع قرن جدید فوتبال رو به یاد آورد ، شاید هنوز آلیانز در شوک غرش شیرهای لندنی خفقان گرفته ، شاید کسی از اروپای لاتین هنوز نیامده که بیشتر از 1/4 عظمت مرد اسکاتلندی را درک کند چه رسد به داشتنش ، شاید باورش سخت باشد ولی این تنها گذری بود بر اتفاقاتی که در سالهای نه چندان دور افتاده...
شاید عجل هم نمی خاست شیر بچه های پیزلی شکوه مونیخ را نشانه روند... شیر بچه هایی از جنس دانکن ادواردز... ولی این مانعی نبود تا دژ طلایی و اسطوره ژرمن فقط یک بغض تا گریه فاصله داشته باشد... فرشته اسکاتلندی به کمک بالهای خوش کلاس 92 ، فقط 10 دقیقه زمان لازم داشت برای خورد کردن مو طلایی های مغموم ژرمنی...
شاید شما نمی دانید ولی گلادیاتور های دهه 70 بندر لیورپول بعد از به رسمیت شناخته شدن مسابقات اروپایی توسط اتحادیه فوتبال جزیره به کمک لیدز و ناتینگهامی های قرن 19ــهمی فوتبال 6 فینال پیاپی رقم زدند که تیمی از انگلستان قهرمان آن می شد ، و البته 8 فینال پیاپی که تیمی از انگلیس در آن بازی میکرد...
شاید برای شما هم جالب باشد همین چندین سال پیش بود که پروفسور با ستارگانش بدون گل خورده تا فینال رقابت های اروپایی پیش رفتند ، اگر نمی دانید این را هم به معلومات خود اضافه کنید : آلیانز در همین سالهای اخیر با نعره های شیرها فتح شد...
گذشت و گذشت...
شیر ها پیر شدند... فرشته رفت ... پروفسور در بهت حل معمایی اطرافش را رها کرد... گلادیاتور ها خسته از مبارزه نشستند...
طبیعتا ، گدا هم معتبر شد...
امروز هم دیدیم با گوش و کنایه پادشاهان مورد تمسخر قرار گرفتند...
ولی چیزی عوض نشد...
قلمرو پادشاهان هنوز هم پر شکوه ترین است... نه به حرف... بلکه به گواه تماشاچیان نمایش سلطنتی شوالیه ها...
همه چی نشان از برگشتن پادشاهان است... از سقوط مادرید تا سکوت بانوی پیر.. از مونیخ اسپانیایی ، تا میلان آسیایی ... از نگین های پر زرق و برق جزیره تا بازگشتن خاص فوتبال به خانه... از چشمان پروفسور تا فریاد های وازا-ی پیشوا...
فعلا سکوت می کنیم...
طوفان در راه است...
نیلو یه توپچی...