مطلب ارسالی کاربران
دل نوشته اى از جنس خاطرات زيدان
پنج شنبه 10 خرداد 1397 - 23:23
فكر مى كنم سال ٨٢ بود كه من با اصرار برادر بزرگترم، براى اولين بار يه بازي فوتبال رو كامل تماشا مى كردم ، بازي رئال با يه تيم اسپانيايى بود ، اون روز براى اينكه مجبور بودم به جاى تماشاى كارتون مورد علاقم ، يه بازي فوتبال رو نگاه كنم، حسابى شاكى بودم ،بدون هيچ تمايلى و با قيافه ى درهم رفته به قاب تلويزيون زير چشمى نگاه مى كردم. هر چقدر گذشت ، تمركزم روى تصاوير كم كيفيت تلويزيون بيشتر شد، يهو برادرم گفت ؛ اون بازيكنه كه توپ زير پاش و كچله رو مى بينى؟؟ با علامت سر تأييد كردم ، ادامه داد و گفت ؛ اسمش زيدانه ، بهترين فوتباليست دنيا ، خداى فوتبال و ... من ديگه چيزي نشنيدم انگار تمام حواس و تمركزم مجذوب بازيكنى شده بود كه داشت يه اثر هنري خلق مى كرد ، من از اون روز به بعد عاشق زيدان شدم ، عاشق رئال مادريد و فوتبال براى من سرگرمترين انيميشن دنيا شد؛ انيميشنى كه قهرمانش كارهاى خارق العاده و دور از تصور انجام ميداد ولى همچنان إنسان واقعى بود . سه چهار سالى گذشت و زيدان بزرگ كه هنوزم بهترين فوتباليست دنيا بود از فوتبال خداحافظي كرد و من براى اولين بار ، بواسطه فوتبال أشك ريختم .
زيدان رفت و من موندم با يه دنيا خاطره تلخ و شيرين و با كوله بارى حسرت كه چرا زودتر برادرم ،من رو به تماشاى فوتبال و اين شگفتى بى پايان مجبور نكرد اما همچنان قلبم براى رئال مى تپيد ، براى ايكر مقدس ، براى رائول افسانه اى و ... گذشت و گذشت ؛ تا روز خداحافظي رائول از رئال ، مى دونستم دلتنگش مى شم ولى كسى از اين به بعد كاپيتان رئال مادريد بود كه بعد از زيدان هيچ بازيكنى رو به اون اندازه دوست نداشتم؛ ايكر كاسياس. روز هاى تلخ و شيرين از پى هم گذشتن تا رسيدن به يه اتاق چند مترى ، جايي كه بزرگترين دروازبان تاريخ رئال ، درحاليكه سعى مى كرد جلوى اشكاشو بگيره بدون هيچ حرف اضافه اى ، تصميمش رو براى ترك رئال مادريد إعلام كرد و من براى دومين بار بواسطه فوتبال أشك ريختم .
تمام تصاويرى كه اين سال ها از ايكر كاسياس در ذهن من ثبت شده بود به طرفه العينى از جلوى چشمام عبور كرد و من خشمگين شده بودم از همه ناملايمت ها و بى رحمى هايى كه نسبت به كاسياس از طرف هوادران رئال مادريد انجام شده بود. حتما شنيديد كه مرز بين عشق و نفرت باريكتر از يه تار مو هست و اينبار من مقابل عشق خودم ايستاده بودم و احساس نفرتم مانند يك زلزله ويرانگر ، داشت تمام خاطرات زيبا و دل انگيز از رئال مادريد رو نابود مى كرد.
تصميم گرفتم ديگه هيچوقت فوتبال تماشا نكنم ، چند ماهى گذشت و من در دورترين فاصله از رئال قرار داشتم . در اين بحبوحه بطور اتفاقى از يكى از دوستانم شنيدم كه زيدان به عنوان سرمربي رئال انتخاب شده ، باور نكردم ولى انگار خبر درست بود . صداى نفس هاى ضعيف همون خاطرات شيرين رئال كه زير ويرانه هاى تنفر و خشم ، دفن شده بود به گوشم ميرسيد ، ديگه طاقت نداشتم و دوباره رئال تبديل به بخش مهمى از زندگيم شد.
زيدان اين بار در قامت سرمربى به رئال اومده بود و من مى دونستم كه رئال با زيدان دوستداشتنى تَر و مفتخر تر از هميشه خواهد بود ، زيدان به رئال اومد و پر افتخارترين سال تاريخ باشگاه رو ساخت ، زيدان به رئال اومد و پرافتخارترين سرمربى در تاريخ ليگ قهرمانان شد ( در كنار فرگوسن و آنجلوتى ) ، زيدان به رئال اومد و ما رو بيش از پيش شيفته ى خودش كرد .
همه ى ما انتظار داشتيم كه زيدان ، فرگوسن رئال مادريد بشه اما انگار حتى رويا هم انتهايى داره . امروز زين الدين زيدان در همون اتاق يادآور خاطره تلخ جدايي كاسياس، از پايان همكارى با رئال مادريد خبر داد و من براى سومين بار بواسطه فوتبال أشك ريختم.
قطعا جدايى زيدان ، زخمى است بدون مرهم ولى او همچنان در نظر ما پر شكوه ، باصلابت و درخشان به نظر مى رسد. ممنون رييس براى همه ى خاطرات شيرينت كه تلخى ها را ناچيز مى كند، به اميد بازگشت تو به خانه ات
زنده باد زيدان ، زنده باد رئال مادريد