🔷خاطره اول از #کتاب دوست نزدیک و صمیمی ژوزه مورینیو :
اردوی پیش فصل چلسی در ایالات متحده بود و تیم در یک هتل نزدیک به شهرک سینمایی معروف و گران به اسم تینسل مستقر بود . تمامی اعضای تیم در لابی هتل منتظر اتوبوس بودند تا به محل تمرین بروند .
من [رابرت بیسلی ] کنار مورینیو نشسته بودم و او درباره تعطیلات تابستانی افتضاح خود در برزیل صحبت میکرد :- طوری بارون میبارید که انگار اخر دنیاست
او با یک حالت شاکی مانند اضافه کرد :- هرروز بارون می اومد!
اما ناگهان داستان تعطیلات ژوزه به یکباره متوقف شد. نه تنها مورینیو بلکه همه اعضای چلسی به یکباره ساکت شدند . این انتقال ناگهانی حالت ، واقعا شگفت انگیز و جالب بود . لحظه ای همه داشتند در گوشه ای باهم بلند بلند صحبت میکردند و لحظه ای دیگر بلافاصله سکوتی مرگبار همه جا را فرامی گرفت !چه چیزی میتوانست آن صداها و صحبت های هیجانی گروهی از فوتبالیستهای را به سکوت وا داشته و حتی به آنها امکان و فرصت پلک زدن را هم ندهد؟ صحنه ای که موجب شد تا انها نه یکبار بلکه دوبار چشمهای خود را به هم بمالند که نکند در خواب هستند ! این تعجبها نشان میداد که آنها تصور نمیکردند که یک ستاره سینما در ان زمان و مکان از میان انها بگذرد . چشمها قلمبه و خیره شده بودند ، فک ها پایین افتاده بودند و همه مردهایی که در آنجا حضور داشتند ، درجا خشکشان زده بود . همه این اتفاقات تاثیر جنیفر آنیستون بود . ژوزه هم استثنا نبود . او هم زمانی که عطر حضور ستاره هالیوود در لابی هتل پیچید و به سمت میز پذیرش حرکت کرد ، مثل بقیه ی افراد رفتار نمود . او کاملا برروی یک نقطه متمرکز شده بود و با چشمان خود مسیر گام زدن ستاره معروف را دنبال میکرد.این از آن زمانهایی بود که هیچوقت در زندگی نمیتوانید آنرا فراموش کنید- یک داستان زیبا که سر هرفرصتی میتوانید درباره ان صحبت کنید . برای جنیفر آنیستون آن روز یک روز باشکوه بود . اودر لباس هایی با طراحی خاص همراه با آرایش ویژه و مدل موی منحصر به فرد نبود . حتی شاید بتوان گفت که هیچ ارایشی نداشت و موهای خود را نیز به شکل ساده و دم اسبی از پشت سر بسته بود . او همچنین یک جلیقه ی ساده ولی شیک را به تن داشت که با شلوارک جینی که پوشیده بود خیلی هماهنگ به نظر میرسید . ساده ولی در عین حال جذاب بود که خودش هم از ان اطلاع داشت .او کاملا از تاثیری که روی این مردها گذاشته بود اگاهی داشت .او حتی با گوشه چشمهای خود نیم نگاهی به این مردان زامبی مانند انداخت و با یک خنده ی ویران کننده و جذاب ، با اطمینان و اعتماد به نفس خاصی به مسیر خود در راهرو ادامه داد .خیلی زود جنیفر آنیستون از دیده ها محو شد و ناچارا ژوزه اولین کسی بود که به این حضور ، عکس العمل نشان داد :خدا لعنتت کنه برد پیت - چه فرشته ای!!!
همه زدند زیر خنده . برد پیت یکسال پیش جنیفر آنیستون را رها کرده و توجه اش را معطوف آنجلینا جولی کرده بود . حقیقتی که مورینیو بر اساس آن جمله ی فوق را بیان کرد . خیلی شیرین و باحال اضافه نمود :جنیفر آنیستون یک ، آنجلینا جولی صفر
و جالب اینکه او نام جولی را با ادای میمیک و حالت چهره تجاری آنجلینا که لب های خود را غنچه میکند ، بیان کرد . همه قهقهه میزدند و میخندیدند . ژوزه در حال مزه پراکنی و شیرین کاری بود ولی به احتمال زیاد او به این فکر میکرد که کدام احمق دیگری میتواند جنیفر آنیستون را رها کند؟
______
این مطلب رو از یکی از دوستان یونایتدی به نام رادیکال ایکس که مدت هاست تو این سایت نیست کپی کردم.دیدم جالبه اگه دوباره بازنشر بشه.