amin milanoخب همینکه فکر میکنی با اندیشه ی غلط میشه صحیح زندگی کرد خودش مشخص میکنه چقدر در اشتباهی
بعد چجوری فهمیدی که داری صحیح زندگی میکنی؟ یعنی چجوری به این نتیجه میرسی؟
جز اینه که باور داری که اندیشه ات هم صحیحه؟ یعنی این دوتا لازم و ملزوم همدیگه ان.
عملا تو داری از موضع باخدایی داری میگی باخدا بودن صحیحه. خب این اسمش استدلال نیست
برای اینکه استدلال بیاری برای باخدا بودن باید اول فرض کنی خدایی وجود نداره نه اینکه بازم ته حرفت برسه به اینکه خدایی هست و من چون به خواست اون عمل میکنم زندگیم صحیحه
ولی یه چیزیو من قبول دارم
اگه فرد مذهبی هستی، فرقیم نمیکنه مسلمون مسیحی یهودی یا هرکدوم دیگه، بهترین حالت اینه که اعتقاد داشته باشی چه بمیرم چه زندگی کنم برنده ام. فکر کنی که دوسر برده. اینجوری واقعا چنان آرامشی تو قلبت جریان پیدا میکنه که میتونی یه بمب ببندی به خودت بری تو یه بازار خودتو منفجر کنی یه عده ی دیگه هم بکشی. بی اینکه به دلت بد راه بدی. در هر صورت تو برنده ای.