بالاخره لیگ ملتهای اروپا خودی نشان داد...
پس از یک لیگ قهرمانان ۳۶ تیمه (با تعداد بازیهای بیشتر) و با اطلاع از برگزاری جامجهانی باشگاهها در تابستان پیشروی، باشگاهها با ترس مجوز جدایی ملیپوشان خود را صادر میکنند؛ اما بازیکنان باوجود تجربهی یک فصل پرفراز و نشیب در تیمهای مختلف و در لیگهای متفاوت، باری دیگر بازیکنان در زیر پرچم کشورشان دور هم جمع میشوند.
فرقی نمیکند که ستارهی رئالمادرید یا پدیدهی بارسلونا باشد و یا در تیمهای کوچکتر و کمدرآمد توپ بزند، او بازیکن تیم ملی و امید مردم کشورش است.
داستان لیگ ملتهای اروپا اما متفاوت است. تورنومنت تازهتاسیس اروپایی هنوز نتوانسته بود که جایی میان قلب هواداران پیدا کند. در این تورنومنت خبری از شور و هیجان یورو، جام جهانی و المپیک نیست. هواداران هنوز آن را جدی نمیگیرند؛ حتی باوجود برگزاری سه دورهی آن.
نه در سال ۲۰۱۹ با قهرمانی پرتغال، نه در سال ۲۰۲۱ با قهرمانی فرانسه و نه در ۲۰۲۳ با قهرمانی اسپانیا، این رقابتِ جدید هیچوقت جذابیتی در سطح جام جهانی و یورو نداشت؛ بنابراین طبیعی است که اهمیتی به مراتب کمتر از این دو داشته باشد.
در فیفادی جاری نیز امید خاصی به یک تورنومنت جذاب و به یاد ماندنی نیست. نتایج بازیهای دور رفت ما را به حضور تیمهای ضعیفتر در مرحله بعد و "غولکشی" آنها امیدوار میکند، اما این شائبه را در ذهن ما میپروراند که شاید تیمهای بزرگ این مسابقات را جدی نمیگیرند؛ کسی چه میداند، شاید ستارههای بزرگ اروپایی بدشان نمیآیند به باشگاههایشان بازگردند. یا شاید خستگی بلای جانشان شده است.
کرواسی پیروزی ارزشمندی مقابل فرانسه بدست میآورد، از سویی پرتغال مغلوب دانمارک میشود، آلمان پیروزی خوبی مقابل ایتالیا کسب میکند و هلند و اسپانیا نیز هیچکدام از پس یکدیگر برنمیآیند. به نظر میرسد که در دور برگشت خبر خاصی نیست.
اما فوتبال مثل همیشه یک "نه" بزرگ به تمام پیشبینیها ما نشان میدهد. لجاجت این پدیدهی مردمی برای فوتبالدوستان محرز بوده و هست، درست مثل لجاجت یک کودک معصوم؛ اما گاهی ما فراموش میکنیم که این فوتبال است و وظیفهاش غیرقابل پیشبینیبودن.
به هرحال، شب گذشته هم هواداران از دیدن چند بازیِ باکیفیت و جذاب لذت میبرند و هم لیگ ملتهای اروپا خودی نشان میدهد. به نظر میرسد که حالا میتوان این تورنومنت جوان را جدی گرفت!
آلمان - ایتالیا؛ کلاسیک اما مدرن!

با پیروزی تیم یولیان ناگلزمن در میلان، در خانهی ایتالیاییها، امید چندانی برای صعود ایتالیا نیست و چکمهپوشها خوب میدانند که وستفالن جهنمی برای آنها خواهد بود.
حتی پیش از اینکه مارسینیاک لهستانی سوت شروع مسابقه را به صدا درآورد، با نگاه به ترکیب اولیه ایتالیا میتوان دریافت که نتیجهی بازی چگونه خواهد بود.
البته که چند مهره کلیدی مصدوم بودند؛ اما این ایتالیا، ایتالیای پرستارهای نیست که میشناختیم. واضح است که حضور دنیل مالدینی در خط حمله، علیرغم استعداد خوبش، نشان از فقر ستاره در این کشور، به خصوص در خط حمله دارد.
تا دقیقه ۳۰ طول میکشد، اما مانشافت ما را ناامید نمیکند و در دقیقهی ۳۰ به گل میرسد. یوسوا کیمیش، که با تمدید قرارداد خود همچنان در بوندسلیگا ماندنی است، از طریق ضربهی پنالتی گل اول تیمش را به ثمر میرساند.
گل کیمیش قفل دروازهی ایتالیا را میگشاید و دوناروما دوبار دیگر مغلوب سفیدپوشان آلمانی میشود.
جمال موسیالا گل دوم را به ثمر میرساند و تیم کلایندینست، مهاجم بوروسیا مونشن گلادباخ که در دقیقه ۳۰ پنالتی نیز کسب کرده بود، گل سوم و تیرخلاص را میزند. احتمالاً این پایان کار ایتالیا است.
اما در نیمهی دوم معادلات به هم میریزند. چه اثر صحبتهای اسپالتی در بین دو نیمه باشد، چه اثر تعویضهای اشتباه یولیان ناگلزمن، ایتالیا در نیمهی مربیها ورق را برمیگرداند.
۵ دقیقه طول نمیکشد تا مویزه کین گل اول را به ثمر برساند، به امید اینکه حداقل باخت آنها مفتضحانه نباشد.
شاید خود مویزه کین نیز به معجزه و بازگشت ایمان نداشت، اما ناگلزمن برخلاف او خوب میدانست برای رقمخوردن معجزه چه چیز لازم است!
خروج لئون گورتسکا، که علیرغم تجربهی فصلی پرفراز و نشیب حالا به اوج بازگشته است، در کنار ورود آندریش، آدیمی و امیری (که از لحاظ نمره بعد از باومن بدترین بازیکنان تیم بودند) مسیر آتزوری را برای برگشتن به بازی هموار میکند.
به نظر میرسد ناگلزمن هنوز از اشتباهات خود درس نگرفته و به بلوغ لازم دست نیافته است. به نظر میرسید پس از تجربههای گوناگون در بوندسیگا حالا "آبدیده" شده باشد، اما هنوز هم گاهی اسیر بیتجربگیهای خود میشود.
در آن طرف اسپالتی، راسپادوری به میدان میفرستد تا همراه با مویزه کین نقشهای اول این دیدار باشند. گل کین در دقیقه ۶۹ (با پاس گل راسپادوری) ایتالیاییها را امیدوار میکند. سپس در دقایق انتهایی با رخدادن لحظهای مشکوک در محوطه جریمه، سیمون مارسینیاک نیز به چالش کشیده میشود.
داور لهستانی که به تازگی جزو محبوبترین داوران برای فیفا بوده و جمعی از مهمترین بازیها (از جمله فینال جامجهانی ۲۰۲۲) را قضاوت کرده، به خاطر حواشی دیدارهای رئالمادرید - بایرنمونیخ (دور برگشت، سال ۲۰۲۳) و رئالمادرید - اتلتیکومادرید (دور برگشت، سال ۲۰۲۴) مورد انتقاد قرار گرفته بود، اینبار به درستی تشخیص داد که توپ به دست میتلشتات برخورد کرده است.
باید درک کرد که داوری در فوتبال در هر صورت خالی از اشتباه نیست و حتی در کارنامه پیرلوییجی کولینای مشهور نیز اشتباهاتی به چشم میخورد. بنابراین، چندان سخت نیست که مارسینیاک را نیز در کنار داورانی چون اورساتو و تورپن از بهترین داوران این نسل بنامیم.
اما در نهایت و در دقیقه ۹۵ خود راسپادوری از روی نقطهی پنالتی گل تساوی را به ثبت میرساند تا این دیدار علیرغم تلاش دو تیم برای ارائهی مدرنترین سبکهای بازی به کلاسیکترین حالت ممکن به پایان برسد.
فرانسه - کرواسی؛ جادوی فرانسوی با مجیک مایک

اگرچه نتیجهی بازی رفت برای صعود کرواسی شگفتانگیز دالیچ کافی به نظر میرسید، اما همگان مطمئن بودند که خط حملهی آتشین فرانسه در این دیدار شعله خواهد گرفت.
کرواسی تحت هدایت دالیچ کارهای بزرگ انجام داده است. این کشور کمجمعیت با نسل طلایی خود در جام جهانی افتخارات خوبی کسب کرد و همچنین تیمهای بزرگی چون برزیل را حذف کرد.
اگرچه به نظر میرسد کرواسی با خداحافظی ستارگانی چون مودریچ، پرشیچ، بودیمیر و... با فقدان ستاره مواجه خواهد شد، اما آنها در حال پرورش ستارگان آینده و نسل جدیدی هستند؛ نسلی که در آکادمیهای هایدوک اشپلیت، دینامو زاگرب و... رشد کردهاند و احتمالاً در آیندهای نه چندان دور راهی تیمهای بزرگ اروپایی خواهند شد.
در هر حال، فرانسویها در استادو فرانس (پاریس) آمادهی انتقام میشدند و کرواتها نیز از این موضوع آگاه بودند؛ بنابراین، این بازی به عنوان یکی از قابلپیشبینیترین بازیهای این مرحله به شمار میرفت.
انتظار میرفت "شطرنجیها" مثل همیشه به دفاع همهجانبه بپردازند و با لو-بلاک و استفاده از موقعیتهای معدود خود، حریف را به دردسر بیندازند.
دیدیه دشان برای این بازی تصمیم گرفت تا ترکیب متعادلی به زمین بفرستد. خط دفاع مستحکم متشکل از تئو هرناندز (دفاع چپ برتر تیم)، سالیبا (یکی از برترین مدافعان لیگ برتر انگلیس) و اوپامکانو و ژول کونده (دفاع راست سرحال بارسا)، خط هافبکی شامل مانو کونه و شوامنی و خط حملهی خطرناک و زهردار تشکیل شده از اولیسه (پدیدهی بایرنمونیخ)، دمبله (که از نگاه اکیپ شانس توپ طلا نیز لقب گرفت) و بارکولا (وینگر جوان و تکنیکی پاریس) تقریباً فرانسه را در بهترین حالت خود قرار داده بود.
بازی تقریباً مطابق پیشبینیها پیش رفت. کرواسی به دفاع همهجانبه پرداخت و خروسها با تمام قوا به دروازهی آنها حملهور شدند.
گل زیبای اولیسه، ستارهی باهوش و همهچیز تمام بایرن، از روی ضربهی ایستگاهی و نیز گل دقیقهی ۸۰ عثمان دمبله، که بعد از مدتها در حد و اندازهی همان ستارهی دورتموند (و حتی فراتر) ظاهر شده، بازی را به وقتهای اضافه کشاند.
با اینحال، به نظر میرسید که فرانسه در دام شطرنجیها افتاده است. میتوان چنین بیان کرد که وقتهای اضافه و ضربات پنالتی "قتلگاه" کرواتها است. بنابراین، انتظار میرفت که خروسها نیز در دام دالیچ گرفتار شوند.
اما اینبار حقهی تکراری دالیچ برای فرانسویها عیان بود. مایک مانیان حتی باوجود فرم نوسانی خود در این روزها نشان داد که چرا همچنان بهترین گلر فرانسه است.
مجیک مایک با جادوی خود افسون کرواتها را خنثی کرد تا کرواسی در راهیابی به نیمهنهایی ناکام بماند. حالا گوی و میدان در دست دیدیه دشان است...
هلند - اسپانیا؛ بحث حیثیت در میان است!

اسپانیا، قهرمان یورو، تحت هدایت دلافوئنته متحول شده است. حالا دوباره آنها همان اسپانیای خطرناک و مدعی هستند. پیشتر دربارهی انتصاب لوییس دلافوئنته چنین گفته بودم:
"لوییز دلافوئنته، سرمربی ردههای پایه اسپانیا به تیم اصلی راه یافته است تا دنبالهروی سیاستِ جدیدِ فدراسیونهای فوتبال باشد.
سیاستی که امروزه در فوتبال ملی گسترش پیدا کرده است، استفاده از سرمربی تیمهای پایه است. تیم ملی قطر مثال خوبی است. فلیکس سانچز، سرمربی سابق آنها در تمامی ردههای پایه قطر مربیگری کرده و ناظرِ رشدِ نسل جدید قطر بود. او سپس همراه با بازیکنانِ نسلِ جدید به سمت سرمربیگری تیم ملی بزرگسالان منصوب شد و در نهایت با این تیم به قهرمانی جام ملتها دست یافت.
فدراسیون فوتبال اسپانیا نیز این سیاست را در پیش گرفته، اما موفقیت آن به عملکرد آنها در این یورو بستگی دارد."
و به نظر میرسد با قهرمانی اسپانیا در یورو ۲۰۲۴ بتوان با اطمینان گفت که سیاست اسپانیا موفقیتآمیز بوده است و دلافوئنته، مسئول موفق ساختن نسل جدید فوتبال اسپانیا خواهد بود.
در مقابل هلند با رونالد کومان هنوز در "لحظههای حساس" ناکام است. هلندی که در حال تجدید قوا و مواجهه با نسل جدیدی از بازیکنان است، تحت هدایت لوییس فنخال در جام جهانی در حد و اندازهی یک مدعی ظاهر شد و با بداقبالی در یک بازی پرحاشیه حذف شد.
چه عملکرد هلند در آن جام را محصول کاریزما و توان رهبری فنخال ببینیم، چه محصول مدیریت عالی دستیاران فنخال؛ باز هم نمیتوان انکار کرد که او تحولاتی را در تیم ایجاد کرد.
رونالد کومان، گلزنترین مدافع تاریخ فوتبال، اگرچه به عنوان فوتبالیست بیمانند به نظر میرسید؛ اما به عنوان سرمربی گزینهی "کاملاً" ایدهآلی نیست.
او نه مثل رینوس میشل یک نابغه تاکتیکی و نه مثل ارنست هاپل یک رهبر واقعی با توانایی بهرهوری بالا از بازیکنان است. بنابراین، طبیعی است که گزینه ایدهآلی برای نیمکت لالههای نارنجی نباشد.
اما نکته اینجاست که مربیان هلندی دیگر نیز کاملاً ایدهآل نیستند. فنخال دیگر آن شور و شوق لازم برای مربیگری را ندارد، اریک تنهاخ نشان داد چگونه غرور او میتواند در مقابل موفقیتش بایستد، رابین فنپرسی هنوز بیتجربه است، آرنه اشلوت در فوتبال باشگاهی موفق است و به هدایت تیم ملی بیمیل و گزینههای دیگر نیز هنوز راه زیادی در پیش دارند.
بنابراین، علیرغم تمایل شدید هلند به استفاده از سرمربی بومی، شاید بد نباشد تا آنها به فکر یک گزینهی خارجی باشند.
اما فارغ از بحثهای پیرامون نیمکت دو تیم، بازی رفت نشان داد که هیچکدام از دو تیم به راحتی از پس یکدیگر برنمیآیند.
ستارههای هلندی در حد و قوارهی اسپانیاییها ظاهر شدند. وینگر اسپانیا (نیکو ویلیامز) گل زد، وینگر/مهاجم هلند (خاکپو) پاسخش را داد. تیجانی ریندرس، هافبک مطرح هلند گلزنی کرد؛ بنابراین میکل مرینو، هافبک گلزن اسپانیا جوابش را داد. هرچند که از لحاظ آماری اسپانیا تیم برتر زمین بود.
در بازی برگشت در اسپانیا اما کار سختتر بود. دبل اویارزابال، مرد بازیهای حذفی و ملی و یکی از پنالتیزنترین بازیکنان فوتبال اروپا، امید را در دل هلندیها خشکاند. اما این پایان کار نبود.
نیمهی دوم متعلق به هلندیها بود. ممفیس دیپای پایهگذار بازگشت لالهها به بازی بود و یان ماتسن (داستان حضور او در یورو را به خاطر دارید؟) گل تساوی را به ثمر رساند.
در وقتهای اضافه لامین یامال، ستارهی نوجوان بارسلونا و تیم ملی اسپانیا، در نیمهی اول وقتهای اضافه گل برتری ماتادورها را به ثمر رساند. اینبار دیگر به نظر میرسید صعود اسپانیا قطعی است، اما در فوتبال هیچچیز قطعی است.
هلند باز هم در نیمهی دوم گل زد؛ اما اینبار در نیمهی دوم وقتهای اضافه. گل سیمونز، که همچون لامین یامال آیندهی تیم ملی کشورش تلقی میشود، بازی را پنالتیها کشاند. در پنالتیها دیگر راه گریزی نیست؛ یا برد هلند یا اسپانیا.
متاسفانه هلند دوباره اسیر طلسم خود در پنالتیها شد. لالههای نارنجی بازهم همچون جام جهانی ۲۰۲۲ مقابل آرژانتین، جام جهانی ۲۰۱۴ مقابل آرژانتین، جام جهانی ۱۹۹۶ و... در ضربات پنالتی مغلوب شدند و دور رقابتها کنار رفتند.
پرتغال - دانمارک؛ خشم و هیاهوی سلسائو

وقتی راسموس هویلون، مهاجم منچستریونایتد که مورد انتقادهای بسیار است، پس از به ثمر رساندن تکگل بازی در دور رفت خوشحالی مخصوص و معروف الگوی خود را انجام داد، کاملاً مطمئن بودم که در بازی برگشت حتما کریستیانو گلزنی خواهد کرد و این خوشحالی را انجام خواهد داد.
دانمارک، که برای تکرار روزهای خوب یورو ۹۲ به این جام قدم گذاشته بود، گام مهمی را برای صعود برداشت؛ اما آنها برای حضور در نیمهنهایی باید در لیسبون تاریخ را مینوشتند.
پرتغال اگرچه در خطوط حمله و هافبک مهارناپذیر دیده میشود، اما در خط دفاعی و امور تدافعی یکی از ضعیفترین در بین تیمهای بزرگ است.
با اینوجود، آنها خیلی سریع صاحب ضربه پنالتی شدند. اما کریستیانو رونالدو ضربهی پنالتیای که خودش کسب کرده بود را از دست داد.
در ادامه با گلبهخودی اندرسن سلسائو به برتری دست یافت، اما این برتری در نیمهی دوم تداوم نیافت و کریستنسن گل تساوی را به ثمر رساند.
در ادامه اما کریستیانو رونالدو گل دوم تیمش را به ثبت رساند و اینبار او بود که خوشحالی Siu را انجام داد؛ انتقام به سبک CR7.
اما خوشحالی پرتغالیها بیش از ۵ دقیقه دوام نیاورد و کریستین اریکسن که یک پاس گل نیز ارسال کرده بود، نتیجه را مساوی کرد.
قطعاً هنوز تصویر جمعشدن بازیکنان به دور او و انجام عملیات CPR توسط کادر پزشکی را به یادها مانده است (اشاره به یورو ۲۰۲۰ و بازی دانمارک - فنلاند)، اما او قویتر از قبل بازگشت و حالا تصاویر درخشش و گلزنیهای او جای این تصویر ناراحتکننده را گرفته است. حالا کریستین اریکسن، قهرمانی است که از دل خاک برخواسته است.
این تساوی برای صعود دانمارک کافی بود؛ اما ترینکائو، تعویض طلایی روبرتو مارتینز ورق را برگرداند.
در وقتهای اضافه نیز دانمارکیها تسلیم سلسائو شدند و با گلهای ترینکائو و گونچالو راموس، پرتغال با نتیجه ۵-۲ پیروز شد.
دانمارکیها تمام تلاش خود را کردند، اما در لیسبون سرنوشت سایر تیمهای میهمان در انتظار آنها بود. گویی فقط باخت تقدیر تیمهای میهمان بود.