اهنگ ملا محمد جان یکی از معروفترین اهنگ های افغانستانی هست که چندین بار خوانده شده اما بهترین و ماندگارترین انها با صدای استاد عبدالرحیم ساربان میباشد.
روایتی از سرگذشت ملا محمد جان و عایشه
در عهد فرمانروایی تیموریان در هرات، به ویژه در عصر سلطان حسین بایقرا (سالهای فرمان روایی۱۵۰۶-۱۴۶۹ میلادی)، مردم از تمام قلمرو آنان در نوروز به روضهٔ شریف (جشن نوروز) به مزار شریف می آمدند و دولت خرج عروسی جوانانی را که در مزار شریف عروسی می کردند، می پرداخت.
دوران تیموری عصر شکوفایی هنر در هرات بود و مدارس متعددی در این شهر تاسیس شد و شاگردان در این مدارس به تحصیل علوم و فنون مختلفه می پرداختند. یکی از این مدارس، مدرسه ای بود در نزدیکی سرحدیره در شمال شهر هرات و به جوار زیارت ملا حسین واعظ کاشفی.
یکی از طلاب مدرسه به نام ملا محمد جان همه روزه از محل سرحدیره تا چشمه قلمفور که نزدیک زیارت مولانا عبدالرحمن جامی است، پیاده طی می نمود و صرف و نحو حفظ می کرد، ساعتی در کنار چشمه می آسود و شکرانهٔ به جا می آورد.
یکی از روزها جمعی از دختران سر حدیره با عایشه که دختر یکی از افسران مقرب دربار تیموریان بود، غرض گرفتن آب از چشمه قلمفور می رفتند و ملا محمد جان هم واپس رهسپار مدرسه اش بود. ناگهان بادی با تندی وزیدن گرفت و روسری عایشه را از سرش پرانده و آن را نزدیک پای ملا محمد جان آورد. عایشه خواست تا روسری اش را بگیرد در همین لحظه چشم ملا محمد جان به عایشه می افتد و هر دو دلباخته هم می گردند.
سر از این تاریخ ملا محمد جان و عایشه عاشق و دلباخته یکدیگر می شوند. ملا محمد جان صرف و نحو را کنار می گذارد و به فکر ازدواج با عایشه می شود و از خانواده اش خواستگاری می نماید، چون ملا محمد جان طالبالعلم بی بضاعتی می باشد، پدر عایشه موافقت نمی نماید. این دو عاشق دلباخته نذری را بر عهده می گیرند، در صورتی که ازدواجشان صورت پذیرد در ایام میلۀ گل سرخ به مزار شریف رفته و مدتی را در آرامگاه علی (رض) خاکروبی نمایند.
عایشه همواره با دختران سرحدیره در بین عصر و شام به چشمه قلمفور غرض گرفتن آب می رفت و در جمع آنها با سوز و درد این آهنگ را با خود زمرمه می کرد:
بیا که بریم به مزار ملاممدجان
سیلِ گلِ لاله زار وا وا دلبر جان
به دربار سخی جان گله دارم یخن پاره ز دست تو نگارم
پس از مرگم بیایی بر مزارم مدامم در دعا در انتظارم
بیا که بریم به مزار ملا مامد جان
سیل گل لاله زار وا وا دلبرجان
به تن کردی گلم رخت سیاه را
کنم تعریف یار بی وفا را
به دنیا مه اگه غمخوار ندارم
بگیرم دامن شیر خدا را
بیا که بریم به مزار ملامامدجان
سیل گل لالهزار وا وا دلبرجان
بیا زیارت کنیم شیر خدا را
به چشم مالیم همان قلف طلا را
مه دعا می کنم آمین بگوین
خدا کامیاب کنه هر دوی ما را
بیا که بریم به مزار ملامامدجان سیل گل لاله زار وا وا دلبرجان.
اتفاقاً در همین اثنا امیر علیشیر نوایی، وزیر دانشمند عصر تیموری با عده ای از همراهان خود از آنجا می گذشت و در نزدیکی چشمه آوازخوانی عایشه را شنید، توقف نموده و آهنگ را از دور سراپا شنید، با فراست و نکته دانی دریافت که در خواندن این سرود فلسفه ای نهفته است.
امیر پس از شنیدن آهنگ نزد عایشه آمد و با ملایمت و مهربانی از او پرسید که دخترم راست بگو، ملا محمد جان کیست و چرا در آهنگ صدای تو دردی نهفته است؟ عایشه ابتدا از حیا پاسخی نداد و سکوت اختیار کرد. ولی امیر علیشیر نوایی با شیوۀ پدرانه به او وعده داد که اگر راستش را بگوید به او کمک خواهد کرد.
سپس عایشه ماجرای عاشقانۀ خود را مفصل به امیر حکایت نموده و افزود که ملا محمد جان از جمله طلاب مدرسهٔ شما است. فردای آنروز امیر شخصاً به خانه پدر عایشه رفت و به عنوان پدر ملا محمد جان از عایشه خواستگاری نمود، پدر عایشه که وضع را چنین دید، به احترام شخص امیر به این وصلت راضی گردید.
امیر این دو دلباخته را آنطور که تعهد کرده بودند به مزار شریف فرستاد، در آنجا عروسی نمودند و مدتی را در مسجد کبود به صفت خادم ایفای وظیفه کردند.
آرامگاه ملا محمد جان به تازگی در زیر دیوار بزرگ بلخ کشف گردیده است، و به دستور مقامات ولایت بلخ آباد گردیده است.